< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1402/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/تجری /کلام امام خمینی درباره جایگاه بحث تجری

 

تجری

جایگاه بحث تجری

امام خمینی در الوصول اولین بحثی که مطرح کرده است این است که آیا تجری بحث اصولی است یا بحث فقهی است یا کلامی؟

(نکته ادبی: در ادبیات گفته شده است که یاء نسبت وقتی به جمع اضافه شود باید جمع به مفرد برگردانده شود، اما در دو مورد استثناء شده است: 1- اخلاق که جمع خُلق است ولی اخلاقی گفته می‌شود. 2- اصول که جمع اصل است ولی اصولی گفته می‌شود.)

امام خمینی می‌فرماید: در قواعد فقهی باید دنبال مصادیق بگردیم اما در اصول فقه باید دنبال تطبیق کبرا بر صغریات باشیم. مسئله اصولی نتیجه‌ای دارد که در کبرای قیاس استنباط قرار می‌گیرد که باید بر صغرا تطبیق شود اما در اصاله الطهاره و اصاله حلیه و امثال آن باید مصداق پیدا شود. از همین‌جا به اشکال ابوسعید ابوالخیر به شکل اول منطق جواب داده می‌شود. ابوسعید به ابن‌سینا اشکال کرد که کل فلسفه و منطق بر شکل اول مبتنی است و شکل اول دوری است و دور باطل است. اگر کسی می‌داند کل متغیر حادث و کلیت را هم می‌داند، پس می‌داند که عالم حادث است. اگر کسی نمی‌داند که کبرا کلی است، شکل اول باطل است چون شرط شکل اول، کلیت کبرا است.

ابن‌سینا پاسخ داد که باید بین اجمال و تفصیل فرق گذارد. تا وقتی شکل اول نیامده است اجمالاً می‌دانم که عالم متغیر است و بعد از شکل اول تفصیلاً می‌دانم.

امام خمینی می‌فرماید: جواب دیگری می‌توان به اشکال ابوسعید ابوالخیر داد. (این پاسخ فقط از امام خمینی است) تعدد عنوان مشکل را حل می‌کند. قبل از آوردن شکل اول، می‌دانم که هر متغیری حادث است، یعنی حدوث روی عنوان متغیر رفته است اما بعد از شکل اول، حدوث روی عالم می‌رود. العالم عنوانا غیر از المتغیر است. به‌عبارت‌دیگر تا وقتی شکل اول نیامده است می‌دانیم که متغیرها حادث‌اند اما نمی‌دانیم که آیا العالم هم متغیر است.

در اصول فقه هم همین‌طور است که از عناوینی بحث می‌شود که وقتی قیاس استنباط آورده شد، در فقه حکم روی عنوان دیگری می‌رود. مثلاً وجوب صلاه الجمعه مدلول هذا الحدیث. در اینجا بحث درباره وجوب نماز جمعه است. در اصول بحث می‌شود: هذا الحدیث حجه ام لا؟ در فقه حجیت روی نماز جمعه رفته است اما در اصول فقه روی حجیت خبر واحد رفته است.

دلایل میرزای نائینی و پاسخ امام خمینی

سپس امام خمینی می‌فرماید: دلیلی نداریم که بگوییم تجری جزء علم اصول است مگر دو دلیل که برخی ذکر کرده‌اند و هیچ‌یک صحیح نیست.

دو دلیل از مرحوم نائینی ذکر شده است: 1- تجری و انقیاد از مباحث علم اصول است چون در تجری و انقیاد از حسن و قبح بحث می‌شود و این دو فقهی نیستند. سپس بحث می‌شود که این قبح با حرمت شرعی تلازم دارد یا خیر. این تلازم بحث اصولی است.

امام خمینی پاسخ می‌دهد: باید اصول فقه از علل احکام بحث کند نه از معالیل احکام. اگر بحث از علت حکم باشد، بحث اصول فقه است اما اگر بحث از علت حکم باشد دیگر بحث اصول فقه نیست. حسن و قبح معلول حکم است. به‌عبارت‌دیگر وقتی خدای متعال حکمی را جعل کند و به آن امر کند، حتی در موقع خطا هم حسن و قبح دارد؟ یعنی مربوط به بعد الحکم است نه قبل الحکم لذا مربوط به فقه است، چون اصول تقسیمات قبل الحکم را بحث می‌کند.

2- تجری و انقیاد بحث از خطابات شرع است که این خطاب شرعی کلی است یا جزئی؟ عام است یا خاص؟ مطلق است یا مقید؟ این بحث اصولی است نه فقهی.

امام خمینی پاسخ می‌دهد: این کلام عجیبی است و احتمالاً سهو القلم شده است. مگر هرجایی بحث عام و خاص باشد، بحث اصولی است؟! اگر این کلام درست باشد، کل فقه داخل اصول فقه می‌شود. چون در فقه آیه یا روایتی مطرح می‌شود سپس در مورد عام و خاص بودن آن بحث می‌کنند.

بنابراین تجری و انقیاد یا فقهی است یا کلامی نه اصولی. ثواب و عقاب داشتن تجری، کلامی است و حرمت و عدم حرمت آن، فقهی است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo