< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1402/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/أحكام القطع /حجیت قطع

 

انکشاف قطع

قطع یک انکشاف واقع دارد و یک حجیت و این دو مطلب است. عینکی با عینک، شیء خارجی را می‌بیند و به این دیدن اعتماد کند یا نکند. یک مطلب این است که قطع نور و انکشاف و وضوح است و مطلب دیگر عمل به قطع است.

عدم خطا در انکشاف قطع و علم

مطلب دیگر آن است که حجت است یا نه. اگر قطع انکشاف دارد و نور است، پس باید همیشه مطابق باشد و خطا و اشتباه در آن نباشد. علم و قطع مثل هم هستند. علم را به «حضور مجرد عند مجرد» معنا کرده‌اند و چیزی که غیبت است، جهل است. اگر علم حضور معلوم نزد عالم است پس نباید خطا داشته باشد و باید همیشه مطابق با واقع باشد و جهل مرکب نباید باشد درحالی‌که فراوان قطع و علم خطا دارند.

پاسخ این اشکال آن است که همیشه باید بین معلوم بالذات و معلوم بالعرض فرق گذارد. کسی که علم به این خیابان دارد که بسته است یا باز؛ این خیابان معلوم بالعرض است و معلوم بالذات صورت ذهنیه خیابان است. در این صورت علم و قطع هیچ‌گاه خطا ندارند. بله شاید خیال می‌کند صورت ذهنی همان خیابان است یعنی در تطبیق معلوم بالذات و معلوم بالعرض اشتباه می‌کند. مقطوعٌ به، صورت ذهنی است نه شیء خارجی اما ممکن است در تطبیق این دو اشتباه کند وگرنه صورت ذهنی عین واقع است و خطا نیست. قطع به صورت ذهنی تعلق می‌گیرد که همیشه درست است.

تعریف ناپذیری قطع و عقل و علم

مطلب سوم این است که معنای حجیت، عمل کردن طبق قطع است. این قطع چیست و چرا طبق آن عمل کنیم؟

آیت‌الله سید احمد زنجانی در الکلام یجر الکلام بحثی درباره تعریف عقل و قطع و علم دارد و نقل می‌کند این شعر ابونواس را نقل می‌کند که دو نفر نمی‌توانند عقل و علم را یک‌جور تعریف کنند.

ملاصدرا در اسفار، حدود پنجاه تعریف برای عقل ذکر می‌کند و در آخر می‌گوید تعریف عقل معلوم نیست. آنچه در روایات آمده است آثار عقل است نه تعریف عقل.

نمی‌توان برای عقل تعریف حد و رسمی ارائه کرد. علم، قطع و یقین نیز همین‌طور هستند. علم نوعی وجود است که درباره آن گفته شده است: «مفهومه من أعرف الأشياء و كنهه في غاية الخفاء». (شرح منظومه ج 2 ص 59) لذا تعریف علم و عقل نشدنی است.

حجیت قطع به جعل بسیط است یا جعل مرکب؟

مطلب بعدی این است که قطع، حجت است و حجیت از لوازم عقلی قطع است. گفته شد که حجیت ضروری قطع است. به‌عبارت‌دیگر اینکه در رسائل و کفایه بحث کرده‌اند که جعل بسیط است یا مرکب. جعل بسیط یعنی ایجاد و جعل ترکیبی یعنی جعل شیء لشیء آخر. ایجاد زید، جعل بسیط است اما ایجاد قیام یا قعود زید، جعل ترکیبی است. چرب بودن روغن، جعل بسیط است اما داغ بودن روغن، جعل ترکیبی است.

طرفدار اصاله الوجود، جعل را مربوط به وجود می‌داند اما طرفدار اصاله الماهیه، جعل را مربوط به ماهیت می‌داند. اینکه جعل به ذاتی تعلق نمی‌گیرد و جعل ذی الذاتی، جعل ذاتی است، صحیح است اما در جعل ماهیت و لوازم ماهیت نه در لوازم وجود. اگر ماهیتی مثل روغن داریم و لازم ماهیتی مثل چربی روغن داریم، جعل روغن، جعل چربی هم هست و جعل آن بسیط است اما در بحث ماهیت. اگر در اصاله الوجود بحث کردیم؛ یک وجود داریم و یک لوازم وجود. لوازم وجود مثل خود وجود، مجعول‌اند و جعل به آن‌ها تعلق می‌گیرد. ملاصدرا و علامه طباطبایی می‌گویند: علم و قطع نوعی وجود هستند نه ماهیت. اگر کسی مانند فخر رازی علم را کیف نفسانی دانست، باید بگوید لوازم علم قابل جعل نیست و جعل ماهیت، جعل لوازم است.

نتیجه آنکه حجیت از لوازم قطع است اما این لازم قابل جعل است و شارع می‌تواند آن را جعل کند اما جعل آن فایده‌ای ندارد چون ضروری است و تحصیل حاصل است. اگر هم بخواهد آن را سلب کند تناقض اعتقادی یا عملی پیش می‌آید.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo