< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1401/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: العام و الخاص/الخطابات الشفاهية /معنای قرآن

 

معنای قرآن

عبارتی از شیخ در مطارح الانظار ذکر شد که شیخ چند احتمال را درباره معنای قرآن بیان فرمود.

چند مقدمه را بیان می‌کنیم سپس به معنای قرآن می‌پردازیم:

1- شکی نیست که قرآن همین کتابی است که در خدمت آن هستیم و قرآن دیگری وجود ندارد. شیخ صدوق بااینکه اخباری است، فرموده است قرآن همین چیزی است که ما فی الدفتین است. فضل بن شاذان که نایب امام حسن است، کتابی دارد به نام الایضاح و در آن می‌فرماید: اهل سنت معتقد به تحریف قرآن هستند و شیعه اعتقادی به تحریف ندارد؛ یعنی در گذشته، اهل سنت به تحریف معتقد بوده‌اند و شیعه معتقد به تحریف نبوده است و امروزه وارونه شده است و اهل سنت به شیعه اتهام اعتقاد به تحریف می‌زنند. یکی از علمای اهل سنت کتابی نوشت که قرآن کم‌وزیاد شده است ولی الازهر مصر او را تحریم کرد و کتابش را جمع نمود.

2- قرآن می‌فرماید: ﴿وَ مَا كَانَ لِبَشَرٍ آن يُكَلِّمَهُ ٱللَّهُ إِلَّا وَحيًا أَو مِن وَرَائِ حِجَابٍ أَو يُرسِلَ رَسُولاً فَيُوحِیَ بِإِذۡنِهِۦ مَا يَشَاءُ﴾[1] . خداوند یا وحی می‌کند یا از پشت حجاب یا از طریق فرشته پیام خود را می‌رساند. پس سه قسم وحی داریم:

    1. وحی بدون واسطه، مانند آیاتی که رسول خدا مستقیماً دریافت کردند.

    2. برخی آیات از ورای حجاب است کما اینکه حضرت موسی از درخت شنید.

    3. حضرت جبرئیل وحی را نازل می‌کند. شنیدن از جبرئیل مثل شنیدن صحبت یک انسان نیست و این قیاس مع‌الفارق است.

3- قرآن با فرقان فرق دارد. فرقان پخش و پراکنده است و کتابی که در محضر آن هستیم، فرقان است. آنچه در محضر خداست، بسیط و جمع و قرآن است و خداوند فرموده است: ﴿إنَّ عَلَينَا جَمعَهُۥ وَ قُرءَانَهُۥ﴾[2] .

4- حس، محسوس را می‌فهمد، خیال، متخیل را و عقل، معقول را. آنچه با چشم می‌بینیم، حروف قرآن است که محسوس است. آنچه به ذهن خطور می‌کند، خیال است. آنچه با عقل فهمیده می‌شود، معقول است. قرآن نور است و نور را باید با نور فهمید. قرآن نه محسوس است، نه متخیل است و نه معقول. قرآن در ام‌الکتاب است و ام‌الکتاب، نور است. اگر کسی بدون نور و با عقل یا خیال یا حس، قرآن را بخواند، اصلاً نور نیست.

معروف است که در سال 1000 هجری قمری دو نفر دیوانه به مسجدالحرام رفتند. یکی با چاقو خود را کشت. دیوانه دیگر در مسجدالحرام طواف کرد. کسی به او گفت آیا طواف کردی، برات آزادی از جهنم را گرفتی؟ دیوانه برگشت و پرده کعبه را گرفت و شروع به گریه کردن کرد که برات آزادی از جهنم را بگیرد. رقعه‌ای از ناودان طلا در دامان او افتاد که نوشته بود: «براءة من النار». این رقعه را هر طور که می‌چرخاندند، نوشته بود: «براءة من النار» و تغییر نمی‌کرد و نوشته با خط نورانی بود.

ما محسوس را می‌بینیم و اصلاً این قرآن نیست. کربلایی کاظم هم قرآن را با نور می‌دید. فهم قرآن نور می‌خواهد. قرآن این امر محسوس نیست. حقیقت قرآن نه این امر محسوس است و نه آنچه در لوح محفوظ است و نه آنچه در بیت‌المعمور است و نه آنچه جبرئیل بگوید، بلکه حقیقت قرآن، خطاب خداوند به انسان کامل است. پیامبر که از جبرئیل بالاتر است؛ آیا جبرئیل می‌تواند چیزی را برای ایشان نازل کند؟ اینکه در روایت هست که جبرئیل جلوی لوح می‌ایستاد و هر آنچه در لوح هست را برای پیامبر می‌آورد، آن لوح یعنی قلب رسول خدا. خدای متعال ابتدا وحی را به دل پیامبر می‌رساند و کار جبرئیل آن است که وحی را از دل پیامبر به زبان پیامبر می‌آورد.

5- خدا بسیط و مجرد است و از مجرد چیزی می‌تراود که مجرد باشد نه چیزی که مرکب و مادی است لذا کلام خدا مجرد است و دل پیامبر هم مجرد و بسیط و نورانی است بنابراین مخاطب کلام نیز، مجرد است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo