درس خارج اصول استاد احمد عابدی
1401/12/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: العام و الخاص/الخطابات الشفاهية /خطاب مصدری و خطاب اسم مصدری
خطاب مشافهه
آیا به مغایب یا به معدوم میتوان خطاب کرد؟
خطاب مصدری و خطاب اسم مصدری
آخوند فرموده است: تکلیف به معدوم محال است اما در خطاب مشافهه فرمود از راه قضیه حقیقیه میتوان مغایب و مخاطب را مورد تکلیف قرار داد. بهعبارتدیگر اگر کسی بگوید یک انشاء حقیقی داریم و یک انشاء ایقاعی. انشاء ایقاعی یعنی لفظی یا مجازی مانند طلب که یا حقیقی است و یا غیرحقیقی. برخی از علماء گفتهاند همانطور که آخوند انشاء را به حقیقی و ایقاعی تقسیم میکند، در بحث تکلیف و خطاب هم بگوییم، تکلیف و خطاب یا حقیقی است که به معدوم یا مغایب تعلق نمیگیرد؛ اما خطاب ایقاعی یا مجازی هم به معدوم ممکن است و هم به مغایب. توضیح آنکه گاهی رئیس دستور صادر میکند و به کل مردم کشور خطاب میکند. بهعبارتدیگر خطاب یا دستور مصدری است (خطاب کردن، دستور دادن) که حدثی است. خطابی که مصدری است فقط به مخاطب حاضر است نه مغایب و بهطریقاولی به معدوم امکان ندارد. اما گاهی خطاب اسم مصدری است که بقایی است نه حدوثی. مثل دستوری که روزنامه یا تلویزیون بیان میکند. یعنی این دستور هست و هرکسی به شرایط این دستور رسید باید عمل کند. کسی که بالغ نیست یا به دنیا نیامده است، تکلیفی ندارد ولی وقتی بالغ شد یا به دنیا آمد، تکلیف به او تعلق مییابد. قران مواردی دارد که خطاب معدومین یا مغایبین است. سوره اعراف بعد از بیان داستان آدم و حوا، چهار بار میفرماید: «یا بنیآدم» و سپس با ضمیر «کم» خطاب میکند. یا بنیآدم مربوط به زمانی است که غیر از آدم و حوا کسی نیست و موجود و معدوم را شامل میشود. پس میتوان به معدوم خطاب بقایی نمود.
قول به تمثیل بودن بعضی از خطابات قرآن و پاسخ بعض به آن
برخی گفتهاند این آیات قرآن، تمثیل هستند. این افراد تحت تأثیر متکلمین مسیحی هستند و این تنزل قرآن است چون قرآن عین واقعیت است و باید در آن تأمل و تدبر کرد.
قول امام خمینی به فرق بین خطابات شخصی و خطابات قانونی و اشکال بعض به امام
امام خمینی فرموده است: باید بین خطابات قانونی و خطابات شخصی فرق گذارد. در خطابات شخصی باید مخاطب موجود باشد و شامل معدوم نمیشود اما در خطابات قانونی لازم نیست مخاطب حاضر باشد بلکه شامل همه میشود.
برخی اشکال کردهاند چه فرقی بین این دودسته از خطابات قرآنی هست و همه خطابات شامل موجود و معدوم میشوند.
قول حنفیها در مورد تفاوت میان خطاب خدا و خطاب مخلوق
از حنبلیها نقل شده است (در کفایه هم اشاره شده است): فعلها و مخلوقات خدا در زمان هستند و نمیتوان با دیروز و فردا حرف زد. این به دلیل مادی بودن است اما خود خدای متعال فوق زمان و مکان است لذا میتواند با دیروز و امروز حرف بزند و خطاب کند. در حدیث هم آمده است: لیس عند ربک صباح و لا مساء. لذا خدا میتواند به معدومین خطاب کند.
پاسخ استاد به اقوال فوق
کلام حنبلیها درست نقل نشده است. حنبلیها و وهابیها، مجرد و مادی را قبول ندارند و خدا را نیز مادی میدانند. امام جماعت مسجدالحرام کتابی با عنوان «اثبات الحد لله تعالی» نوشته است.
برخی گفتهاند خدا بینهایت است و به گذشته و حال و آینده احاطه دارد اما فعل خدا محدود است. این خلط مبحث است. یک زمان داریم (امروز و دیروز و فردا)، یک دهر داریم و یک سرمد. زمان در دهر است و دهر در سرمد است. دهر و سرمد فعل خدا هستند و دهر همه زمانها را در برمیگیرد پس غلط است که بگوییم فعل خدا احاطه ندارد زیرا دهر و سرمد به همه زمانها احاطه دارند.
اشکالی که به امام کردهاند وارد نیست و لازم نیست مخاطب قانون موجود باشد. لکن صحیح آن است که شیخ انصاری در رسائل فرموده است خطابات قرآن مثل احل الله البیع یا اوفوا بالعقود، در مقام بیان نیستند و قانون اصطلاحی محسوب نمیشوند. وقتی کسی پیش پزشک میرود و پزشک میگوید «باید دارو بخوری»، آیا بیمار میتواند بگوید این کلام اطلاق دارد و من هر دارویی میتوانم بخورم؟! شیخ انصاری معتقد است خطابات قرآن مثل کلام پزشک در مقام بیان نیست. کلام پزشک اطلاق ندارد و تأکید مطلبی است که در نسخه نوشته است. وقتی قران میفرماید احل الله البیع، نباید اطلاقش را گرفت بلکه تأکید مطلبی است که گفته است.
اینکه گفتهاند «خطاب قرآن تمثیل است»، کلام متکلمین مسیحی است، درست نیست بلکه قبل از آن در کتابهای مسلمانان آمده است. تمثیل بودن برخی از قصههای قرآن در کشاف زمخشری و کتابهای قدیمی وجود دارد. تمثیل بودن منافاتی با تدبر ندارد.