< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

1402/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/ورشکستگی شرکتها /اثبات ادعای افلاس

 

اثبات ادعای افلاس

افلاس و حجر یا حق‌الله است یا حق‌الناس و درجایی که حق‌الناس است غیرمالی است ولی مسائل مالی را به دنبال دارد. بحث در آن است که شهادت زن در چه مواردی قبول می‌شود.

باب 24 از کتاب الشهادات پنجاه‌ویک روایت است و این کثرت روایات موجب شده است که صاحب جواهر فرموده‌اند اختلاف علماء در این مسئله بسیار است. ابتدا روایات نقل می‌شود سپس وجه جمع آن‌ها بیان می‌شود.

بررسی روایات شهادت زن در حق‌الناس

حدیث سی و هفتم: وَ بِإِسْنَادِهِ‌ عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ عَنِ‌ اَلْبَرْقِيِّ‌ عَنِ‌ اَلنَّوْفَلِيِّ‌ عَنِ‌ اَلسَّكُونِيِّ‌ عَنْ‌ جَعْفَرٍ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ أَنَّ‌ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: فِي امْرَأَةٍ‌ ادَّعَتْ‌ آن‌ها حَاضَتْ‌ ثَلاَثَ‌ حِيَضٍ‌ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ فَقَالَ‌ كَلِّفُوا نِسْوَةً‌ مِنْ‌ بِطَانَتِهَا أَنَّ‌ حَيْضَهَا كَانَ‌ فِيمَا مَضَى عَلَى مَا ادَّعَتْ‌ فَإِنْ‌ شَهِدْنَ‌ صَدَقَتْ‌ وَ إِلاَّ فَهِيَ‌ كَاذِبَةٌ‌.[1]

این حدیث دلالت دارد که شهادت زن بدون مرد در باب حیض پذیرفته می‌شود. سند حدیث موثقه است.

حدیث سی و هشتم: وَ عَنْهُ‌ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ الْحَكَمِ‌ عَنْ‌ سَيْفِ‌ بْنِ‌ عَمِيرَةَ‌ عَنْ‌ عَمْرِو بْنِ‌ شِمْرٍ عَنْ‌ جَابِرٍ عَنْ‌ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: شَهَادَةُ‌ الْقَابِلَةِ‌ جَائِزَةٌ‌ عَلَى أَنَّهُ‌ اسْتَهَلَّ‌ أَوْ بَرَزَ مَيِّتاً إِذَا سُئِلَ‌ عَنْهَا فَعُدِّلَتْ‌.[2]

عنه یعنی احمد بن محمد بن عیسی از علی ابن حکم که موثق است از سیف بن عمیره که موثق است از عمرو بن شمر که ضعیف است. درباره وی گفته‌اند: زاد فی کتب جابر احادیث. جابر بن یزید جعفی از امام باقر علیه‌السلام احادیثی نقل کرده است. نوع روایاتی که در آن‌ها غلو است از ایشان نقل شده است. خودش آدم خوبی است ولی کتاب‌های او را عمرو بن شمر به منزل می‌برد و چند صفحه می‌کَند و احادیثی جعلی را جایگزین می‌کرد.

سنی‌ها درباره جابر کتاب نوشته‌اند و او را زیر سؤال برده‌اند درحالی‌که اگر حدیثی سالم است و از جابر نقل شده است، ایرادی ندارد ولی اگر حدیثی مشکل دارد، عمرو بن شمر جعل کرده و به او نسبت داده است.

طبق این حدیث شهادت قابله در تولد بچه نافذ است.

حدیث سی و نهم: وَ عَنْهُ‌ عَنْ‌ سَعْدِ بْنِ‌ إِسْمَاعِيلَ‌ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ إِسْمَاعِيلَ‌ بْنِ‌ عِيسَى قَالَ‌: سَأَلْتُ‌ اَلرِّضَا عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ هَلْ‌ تَجُوزُ شَهَادَةُ‌ النِّسَاءِ‌ فِي التَّزْوِيجِ‌ مِنْ‌ غَيْرِ أَنْ‌ يَكُونَ‌ مَعَهُنَّ‌ رَجُلٌ‌ قَالَ‌ لاَ هَذَا لاَ يَسْتَقِيمُ‌.[3]

حدیث ضعیف است زیرا اسماعیل بن عیسی مجهول است.

حدیث چهلم: وَ عَنْهُ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ إِسْمَاعِيلَ‌ بْنِ‌ بَزِيعٍ‌ قَالَ‌: سَأَلْتُ‌ اَلرِّضَا عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ عَنِ‌ امْرَأَةٍ‌ ادَّعَى بَعْضُ‌ أَهْلِهَا آن‌ها أَوْصَتْ‌ عِنْدَ مَوْتِهَا مِنْ‌ ثُلُثِهَا بِعِتْقِ‌ رَقِيقٍ‌ لَهَا أَ يُعْتَقُ‌ ذَلِكَ‌ وَ لَيْسَ‌ عَلَى ذَلِكَ‌ شَاهِدٌ إِلاَّ النِّسَاءُ‌ قَالَ‌ لاَ تَجُوزُ شَهَادَةُ‌ النِّسَاءِ‌ فِي هَذَا.[4]

محمد بن اسماعیل بزیع موثق است.

حدیث چهل و یکم: وَ عَنْهُ‌ عَنِ‌ اَلْحَسَنِ‌ بْنِ‌ مُوسَى عَنْ‌ يَزِيدَ بْنِ‌ إِسْحَاقَ‌ عَنْ‌ هَارُونَ‌ بْنِ‌ حَمْزَةَ‌ عَنْ‌ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ‌ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: قَالَ‌: تَجُوزُ شَهَادَةُ‌ امْرَأَتَيْنِ‌ فِي اسْتِهْلاَلٍ‌.[5]

احمد بن محمد بن عیسی از حسین موسی نوبختی از یزید بن اسحاق که جلیل‌القدر در ترویج تشیع است. حدیث معتبر است.

قبلاً گفته شد که شهادت زن در باب رؤیت هلال اعتبار ندارد اما این حدیث صریحاً می‌فرماید اعتبار دارد و این حدیث با حدیث قبلی تعارض دارد.

حدیث چهل و دوم: وَ بِإِسْنَادِهِ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ يَحْيَى عَنْ‌ بُنَانِ‌ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ عَنِ‌ اِبْنِ‌ الْمُغِيرَةِ‌ عَنِ‌ اَلسَّكُونِيِّ‌ عَنْ‌ جَعْفَرٍ عَنْ‌ أَبِيهِ ‌عَنْ‌ عَلِيٍّ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ أَنَّهُ‌ كَانَ‌ يَقُولُ‌: شَهَادَةُ‌ النِّسَاءِ‌ لاَ تَجُوزُ فِي طَلاَقٍ‌ وَ لاَ نِكَاحٍ‌ وَ لاَ فِي حُدُودٍ إِلاَّ فِي الدُّيُونِ‌ وَ مَا لاَ يَسْتَطِيعُ‌ الرِّجَالُ‌ النَّظَرَ إِلَيْهِ‌.[6]

محمد بن احمد بن یحیی اشعری قمی. درباره‌اش گفته‌اند: یعتمد المراسیل، ولی کسی که به حدیث ضعیف اعتماد می‌کند، خودش مشکلی ندارد. لذا خودش موثق است اما اگر حدیثی نقل کند معلوم نیست حدیثش پذیرفته شود، اما این حدیث مرسل نیست لذا پذیرفته می‌شود.

این حدیث می‌فرماید: شهادت زن در طلاق و نکاح و حدود جایز نیست اما در دین جایز است. قبلاً احادیثی داشتیم که شهادت زن در نکاح قبول می‌شود و در حدود شهادت دو زن منضما به سه مرد قبول می‌شود.

حدیث چهل و سوم: وَ عَنْهُ‌ عَنِ‌ اَلْحُسَيْنِ‌ بْنِ‌ سَعِيدٍ عَنِ‌ اِبْنِ‌ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ‌ حَمَّادِ بْنِ‌ عُثْمَانَ‌ عَنِ‌ اَلْحَلَبِيِّ‌ عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: إِنَّ‌ رَسُولَ‌ اللَّهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَيْهِ‌ وَ آلِهِ‌ أَجَازَ شَهَادَةَ‌ النِّسَاءِ‌ فِي الدَّيْنِ‌ وَ لَيْسَ‌ مَعَهُنَّ‌ رَجُلٌ‌.[7]

پیامبر شهادت زن در دین را بدون شهادت مرد پذیرفت.

حدیث چهل و چهارم: وَ بِإِسْنَادِهِ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ مَحْبُوبٍ‌ عَنِ‌ اَلْعُبَيْدِيِّ‌ عَنْ‌ خِرَاشٍ‌ عَنْ‌ زُرَارَةَ‌ عَنْ‌ أَحَدِهِمَا عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ‌: فِي أَرْبَعَةٍ‌ شَهِدُوا عَلَى امْرَأَةٍ‌ بِالزِّنَا فَقَالَتْ‌ أَنَا بِكْرٌ فَنَظَرَ إِلَيْهَا النِّسَاءُ‌ فَوَجَدْنَهَا بِكْراً فَقَالَ‌ تُقْبَلُ‌ شَهَادَةُ‌ النِّسَاءِ‌.[8]

محمد بن علی بن محبوب، قمی است برخلاف ابن محبوب‌های دیگر که کوفی هستند. عبیدی یعنی محمد بن عیسی. خراش اشتباه است و خَدّاش صحیح است. خداش بن ابراهیم موثق است.

حدیث چهل و پنجم: وَ عَنْهُ‌ (عَنِ‌ اِبْنِ‌ مَحْبُوبٍ‌ عَنِ‌ اِبْنِ‌ سِنَانٍ‌) قَالَ‌ سَمِعْتُ‌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ يَقُولُ‌: تَجُوزُ شَهَادَةُ‌ الْقَابِلَةِ‌ فِي الْمَوْلُودِ إِذَا اسْتَهَلَّ‌ وَ صَاحَ‌ فِي الْمِيرَاثِ‌ وَ يُوَرَّثُ‌ الرُّبُعَ‌ مِنَ‌ الْمِيرَاثِ‌ بِقَدْرِ شَهَادَةِ‌ امْرَأَةٍ‌ وَاحِدَةٍ‌ قُلْتُ‌ فَإِنْ‌ كَانَتِ‌ امْرَأَتَيْنِ‌ قَالَ‌ تَجُوزُ شَهَادَتُهُمَا فِي النِّصْفِ‌ مِنَ‌ الْمِيرَاثِ‌.[9]

اگر در حدیثی ابن سنان بود، چنانچه عبدالله بن سنان باشد، موثق است و اگر محمد بن سنان باشد، ضعیف است. با توجه به اینکه ابن محبوب از محمد بن سنان نقل نمی‌کند، عبدالله بن سنان است لذا حدیث معتبر است.

حدیث چهل و ششم: مُحَمَّدُ بْنُ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ الْحُسَيْنِ‌ بِإِسْنَادِهِ‌ عَنْ‌ عُبَيْدِ اللَّهِ‌ بْنِ‌ عَلِيٍّ‌ الْحَلَبِيِّ‌: أَنَّهُ‌ سَأَلَ‌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ عَنْ‌ شَهَادَةِ‌ الْقَابِلَةِ‌ فِي الْوِلاَدَةِ‌ قَالَ‌ تَجُوزُ شَهَادَةُ‌ الْوَاحِدَةِ‌ وَ شَهَادَةُ‌ النِّسَاءِ‌ فِي الْمَنْفُوسِ‌ وَ الْعُذْرَةِ‌.[10]

این حدیث از صدوق نقل شده است برخلاف احادیث قبلی که از تهذیب شیخ طوسی نقل شده است.

حلبی‌ها کوفی هستند. صدوق از عبیدالله بن علی حلبی نقل کرده است و سند صدوق به او صحیح است.

اگر این روایت مفهوم داشته باشد، یعنی شهادت زن در دین قبول نمی‌شود.

حدیث چهل و هفتم: وَ بِإِسْنَادِهِ‌ عَنِ‌ اِبْنِ‌ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ‌ (يَحْيَى بْنِ‌ خَالِدٍ الصَّيْرَفِيِّ‌) عَنْ‌ أَبِي الْحَسَنِ‌ الْمَاضِي عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: كَتَبْتُ‌ إِلَيْهِ‌ فِي رَجُلٍ‌ مَاتَ‌ وَ لَهُ‌ أُمُّ‌ وَلَدٍ وَ قَدْ جَعَلَ‌ لَهَا سَيِّدُهَا شَيْئاً فِي حَيَاتِهِ‌ ثُمَّ‌ مَاتَ‌ فَكَتَبَ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ لَهَا (مَا أَثَابَهَا) بِهِ‌ سَيِّدُهَا فِي حَيَاتِهِ‌ مَعْرُوفٌ‌ لَهَا ذَلِكَ‌ تُقْبَلُ‌ عَلَى ذَلِكَ‌ شَهَادَةُ‌ الرَّجُلِ‌ وَ الْمَرْأَةِ‌ وَ الْخَدَمِ‌ غَيْرِ الْمُتَّهَمِينَ‌.[11]

سند صدوق به ابن ابی عمیر صحیح است و او از امام هفتم نقل می‌کند.

شهادت زن در باب ارث یا هبه که مسائل مالی هستند، پذیرفته می‌شود. حدیث بعدی می‌فرماید اگر چهار زن بودند در کل ارث، اگر سه زن بودند در سه‌چهارم ارث، اگر دو زن بودند در نصف ارث و اگر یک زن بود در یک‌چهارم ارث پذیرفته می‌شود.

حدیث چهل و هشتم: قَالَ‌ وَ فِي رِوَايَةٍ‌ أُخْرَى: إِنْ‌ كَانَتِ‌ امْرَأَتَيْنِ‌ تَجُوزُ شَهَادَتُهُمَا فِي نِصْفِ‌ الْمِيرَاثِ‌ وَ إِنْ‌ كُنَّ‌ ثَلاَثَ‌ نِسْوَةٍ‌ جَازَتْ‌ شَهَادَتُهُنَّ‌ فِي ثَلاَثَةِ‌ أَرْبَاعِ‌ الْمِيرَاثِ‌ وَ إِنْ‌ كُنَّ‌ أَرْبَعاً جَازَتْ‌ شَهَادَتُهُنَّ‌ فِي الْمِيرَاثِ‌ كُلِّهِ[12] ‌.

در من لا یحضره الفقیه روایات فراوانی هست که صدوق می‌گوید: قال الصادق علیه‌السلام. امام خمینی می‌فرماید: هرجایی که صدوق فرموده است قال الصادق، قبول می‌شود چون قطعی گفته است، اما اگر بگوید عن الصادق قبول نمی‌شود چون قطعی نگفته است.

برخی می‌گویند در هر دو صورت مرسل است و یقین صدوق برای ما حجت نیست و اعتبار ندارد. افرادی مثل میرزای نائینی این روایات را می‌پذیرند. بعضی گفته‌اند احادیث من لا یحضره الفقیه پذیرفته می‌شود چون صدوق در ابتدای کتاب گفته است احادیث این کتاب بینی و بین الله حجت است. ولکن احادیثی در این کتاب وجود دارد راویان آن یقیناً ضعیف هستند. آیت‌الله تبریزی می‌فرمود: در ابتدای کتاب گفته است آنچه نقل می‌کنم بین و بین الله حجت است و این تا چهل پنجاه صفحه در ذهن صدوق بوده است ولی فراموش کرده است لذا باید هر حدیثی جداگانه بررسی شود. ولکن مقدمه کتاب را آخر کتاب می‌نویسند و صدوق مقدمه را پس از اتمام نوشته است زیرا به محمد بن نعمه می‌گوید این همان چیزی است که می‌خواهی. به‌عبارت‌دیگر صدوق فراموش نکرده است بلکه خودش معتبر می‌دانسته است و اعتبار صدوق برای ما حجیت ندارد.

حدیث چهل و نهم: وَ فِي عُيُونِ‌ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِيدَ تَقَدَّمَتْ‌ فِي إِسْبَاغِ‌ الْوُضُوءِ‌ عَنِ‌ اَلرِّضَا عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ عَنْ‌ آبَائِهِ‌ قَالَ‌: سُئِلَ‌ النَّبِيُّ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَيْهِ‌ وَ آلِهِ‌ عَنِ‌ امْرَأَةٍ‌ قِيلَ‌ آن‌ها زَنَتْ‌ فَذَكَرَتِ‌ الْمَرْأَةُ‌ آن‌ها بِكْرٌ فَأَمَرَ النِّسَاءَ‌ أَنْ‌ يَنْظُرْنَ‌ إِلَيْهَا فَنَظَرْنَ‌ إِلَيْهَا فَوَجَدْنَهَا بِكْراً فَقَالَ‌ مَا كُنْتُ‌ لِأَضْرِبَ‌ مَنْ‌ عَلَيْهَا خَاتَمٌ‌ مِنَ‌ اللَّهِ‌ وَ كَانَ‌ يُجِيزُ شَهَادَةَ‌ النِّسَاءِ‌ فِي مِثْلِ‌ هَذَا.[13]

هر وقت شیخ حر عالمی در وسائل الشیعه از کتب اربعه نقل می‌کند با نام شخص شروع می‌کند و هر وقت از غیر آن نقل می‌کند با نام کتاب شروع می‌کند.

سند حدیث معتبر است.

حدیث پنجاهم: وَ فِي اَلْعِلَلِ‌ وَ عُيُونِ‌ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِيدِهِ‌ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ‌ سِنَانٍ‌ عَنِ‌ اَلرِّضَا عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌: فِيمَا كَتَبَ‌ إِلَيْهِ‌ مِنَ‌ الْعِلَلِ‌ وَ عِلَّةُ‌ تَرْكِ‌ شَهَادَةِ‌ النِّسَاءِ‌ فِي الطَّلاَقِ‌ وَ الْهِلاَلِ‌ لِضَعْفِهِنَّ‌ عَنِ‌ الرُّؤْيَةِ‌ وَ مُحَابَاتِهِنَّ‌ النِّسَاءَ‌ فِي الطَّلاَقِ‌ فَلِذَلِكَ‌ لاَ تَجُوزُ شَهَادَتُهُنَّ‌ إِلاَّ فِي مَوْضِعِ‌ ضَرُورَةٍ‌ مِثْلِ‌ شَهَادَةِ‌ الْقَابِلَةِ‌ وَ مَا لاَ يَجُوزُ لِلرِّجَالِ‌ أَنْ‌ يَنْظُرُوا إِلَيْهِ‌ كَضَرُورَةِ‌ تَجْوِيزِ شَهَادَةِ‌ أَهْلِ‌ الْكِتَابِ‌، إِذَا لَمْ‌ يُوجَدْ غَيْرُهُمْ‌ وَ فِي كِتَابِ‌ اللَّهِ‌ عَزَّ وَ جَلَّ‌ اِثْنٰانِ‌ ذَوٰا عَدْلٍ‌ مِنْكُمْ‌ مُسْلِمَيْنِ‌ أَوْ آخَرٰانِ‌ مِنْ‌ غَيْرِكُمْ‌ كَافِرَيْنِ‌ وَ مِثْلِ‌ شَهَادَةِ‌ الصِّبْيَانِ‌ عَلَى الْقَتْلِ‌ إِذَا لَمْ‌ يُوجَدْ غَيْرُهُمْ‌.[14]

محمد بن سنان قابل‌اعتماد نیست لذا حدیث اعتبار ندارد. ضرورت یعنی نفاس و حیض نه اینکه به معنای ضرورت فقهی و از احکام ثانویه باشد.

حدیث پنجاه‌ویکم: اَلْحَسَنُ‌ بْنُ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ شُعْبَةَ‌ فِي تُحَفِ‌ الْعُقُولِ‌ عَنْ‌ أَبِي الْحَسَنِ‌ الثَّالِثِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ فِي حَدِيثٍ‌ قَالَ‌: وَ أَمَّا شَهَادَةُ‌ الْمَرْأَةِ‌ وَحْدَهَا الَّتِي جَازَتْ‌ فَهِيَ‌ الْقَابِلَةُ‌ جَازَتْ‌ شَهَادَتُهَا مَعَ‌ الرِّضَا فَإِنْ‌ لَمْ‌ يَكُنْ‌ رِضًا فَلاَ أَقَلَّ‌ مِنِ‌ امْرَأَتَيْنِ‌ تَقُومُ‌ الْمَرْأَتَانِ‌ بَدَلَ‌ الرَّجُلِ‌ لِلضَّرُورَةِ‌ لِأَنَّ‌ الرَّجُلَ‌ لاَ يُمْكِنُهُ‌ أَنْ‌ يَقُومَ‌ مَقَامَهَا فَإِنْ‌ كَانَتْ‌ وَحْدَهَا قُبِلَ‌ قَوْلُهَا مَعَ‌ يَمِينِهَا.[15]

تحف العقول از امام دهم نقل کرده است. سند ابن شعبه به امام علیه‌السلام معلوم نیست. ثانیا کتاب تحف العقول مشکل دارد. اولین حدیثی که شیخ انصاری در مکاسب نقل کرده است از تحف العقول بود و به آن اعتماد کرده است اما اعتماد شیخ دلیل نمی‌شود. سید یزدی آن حدیث را معتبر نمی‌دانست ولی مرحوم شهیدی آن را قبول کرد. این کتاب در بحث‌های فقهی قابل‌اعتماد نیست.

مع الرضا یعنی مورد اتهام نباشد و مردم یا طرفین دعوا او را قبول داشته باشند. در غیر این صورت باید دو زن یا چهار زن باشند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo