< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

1401/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/ورشکستگی شرکتها /جمع بندی بحث امور اعتباری

 

جمع‌بندی بحث امور اعتباری

بحث در مورد شرکت‌های تجاري يا بازرگاني بود که آیا ازنظر شرع اعتبار دارد يا نه؟ تا بعد بگوييم که احکام ورشکستگي شرکت چيست؟

نکته ديگر اين است که انسان احتياج و نيازهايی دارد که نياز انسان به‌مرورزمان، متفاوت می‌شود، زماني به اين شرکت‌ها نياز نبود، اما الآن به آن‌ها نياز داريم.

لازمه شهرنشيني، لازمه تکامل و رشد بشر، احتياجات جديد است. مثلاً پنجاه سال پيش نه اینترنت بود و نه کامپيوتر اما الآن شايد جزء لاينفک زندگي خيلي از انسان‌ها باشد. همین‌طور انسان در آينده نيازهاي جديدي پيدا خواهد نمود که تصوري از آن نداريم.

يکي از نيازهاي که قبلاً نبود اما امروزه هست مسئله قانون است؛ قوانين راهنمايي رانندگي، تجارت، قوانين فردي و... نيازهاي جديد بشر هستند که انسان‌های اوليه و غارنشينان به آن نياز نداشتند. مثلاً وقتي ماشين درست می‌شود قوانين رانندگي به همراه دارد و يا اگر آپارتمان درست می‌شود، قوانين خود را دارد که خانه‌ها معمولي آن قوانين را ندارند.

شايد اولين تحولي که در نيازهاي جديد بود، مسئله دولت بوده است. در زمان جاهليت هيچ دولتي وجود نداشت بلکه زندگی‌ها قبیله‌ای بود؛ اما وقتي پيامبر تشريف می‌آورد و تمدني در جزیرة‌العرب درست می‌کند، نياز به دولت هم پيدا می‌شود. همین‌که دولت درست شود احتياج به بیت‌المال هم هست، احتياج به ديپلمات هم پيدا می‌کند. بیت‌المال، گمرک و امثال این‌ها امور اعتباری‌اند. نقل شده است که دو سفير از ايران خدمت پيامبر رسيدند و به دين اسلام توهين کردند. پيامبر فرمود اگر اين نبود که سفير را نمی‌کشند، دستور می‌دادم شما را بکشند: «لولا أن السفير لا يقتل لامرهم بقتلکما». این کلام پیامبر يک قانون بین‌المللی است که امنيت سفرا تضمين شده است. قوانين ديپلماتیک اعتباري است.

امور اعتباري ديگري که با مرور زندگي اضافه شده مدرسه، دانشگاه يا حوزه و بيمه هست. مثلاً می‌گویند فلان چيز مال حوزه يا دانشگاه است.

شرکت‌ها هم امور اعتباری‌اند، شبيه شناسنامه، سند ازدواج، سند ملکيت، حق‌التألیف، حقوق معنوي کتاب، بِرند يا لوگوي يک شرکت؛ همه این‌ها به خاطر تحولات زندگي بشر به وجود آمده و نوعی اعتبارند و عقلاء به این‌ها احترام می‌گذارند. گاهي به این‌ها حقوق معنوي يا غیرمادی هم گفته می‌شود يا گاهي به این‌ها شخصيت حقوقي گفته می‌شود. قوانين محترم‌اند تا زمانی که خلاف عقل و شرع نباشد، مثل هم‌جنس‌بازی و... .

نيازهاي بشر روزبه‌روز گسترش پيدا می‌کنند و نيازها پاسخ می‌خواهند و قانون پاسخ اعتباری‌اند. به‌عبارت‌دیگر یک عوامل مادي داريم و يک عوامل معنوي؛ هم‌اکنون در همه جاي دنيا پذيرفته شده است وقتی جرمي اتفاق می‌افتد، می‌گویند اين جرم يک عوامل مادي دارد و يک عوامل معنوي. عوامل مادي جرم اين است که چه کسي آن شخص را کشت، با چه اسلحه‌ای کشت، در کدام شهر يا نقطه اين جنايت را انجام داد. عوامل معنوي اين است که انگيزه و هدف از جنايت و جرم چه بوده است، دوره قحطي بوده است يا غير قحطي، آیا مجرم آب‌ونان نداشت و اين جرم را مرتکب شد يا می‌خواست آشوب به پا کند؟ که اين دو فرق می‌کند. يا مثلاً اگر کسي تجاوز کرد به کسي آيا همسر داشت که زناي محصنه محسوب شود يا نداشت تا محصنه حساب نشود.

عوامل معنوي به‌راحتی قابل‌اندازه‌گیری نيستند و نمی‌توانیم قانون مشخصی برايش بنويسيم. در قانون عوامل مجرمانه و يا نيت بد می‌نویسند. مثلاً در قانون می‌نویسند هرکس دزدي کرد از سه ماه تا شش ماه زندان دارد. چرا اين محدوده را معين کرده‌اند؟ به خاطر اينکه سه ماه براي عوامل مادي جرم در نظر گرفته شده است و تا شش ماه را براي عوامل معنوي جرم در نظر می‌گیرند. نمی‌توان عوامل معنوي را حساب کرد بلکه به دست قاضي می‌گذارند. عوامل معنوي در همه جاي دنيا پذيرفته شده است و جایي که به عوامل معنوي کم‌توجهی کرده است کشور ما ايران هست. در بقیه دنيا از شرق آسيا گرفته تا غرب، اين امر بسیار مهم است. حتي می‌گویند اين معامله‌ای که انجام داد انگیزه‌اش چه بوده است، یعنی حتي عوامل معنوي را در معاملات در نظر می‌گیرند. مثلاً می‌گویند اين را خريد به خاطر اينکه کمبود در بازار ايجاد نمايد يا به خاطر اين بود که نياز داشت. در کشور ما اين مسائل نيست اما در کشورهاي ديگر به خاطر امنيت و آرامش بازار اين قوانين را دارند.

زمان طاغوت در ايران، قانون بود که نيازهاي کارخانه‌های بزرگ را از يک شهر کوچک تأمين نمی‌کردند که مبادا آرامش بازار به هم بخورد. مثلاً ذوب‌آهن اصفهان حق نداشت نيازهاي خود را از اصفهان تأمين نمايد يا نيشکر خوزستان حق نداشت نيازهاي خود را از خوزستان تأمين نمايد. يعني اين قوانين را می‌گذاشتند تا نظم بازار و نظم زندگي مردم به هم نريزد. این‌ها امور اعتباری‌اند و در هر جامعه‌ای لازم است.

نکته بعدي اين است که اين اعتبارات، تابع مصالح و مفاسد بودند، وقتي فرمايشات علامه طباطبايي را نقل می‌کردیم گفتيم لازم نيست بگوييم این‌ها طبق واقع‌اند. اگر اين کارها مصلحت داشته باشد در اعتبارات کار درست است. اينکه بگوييم هر شرکت اساسنامه، بازرس، تراز مالي داشته باشد این‌ها خوب‌اند و به نفع بشرند. به‌عبارت‌دیگر عقل جمعي بشر به چيزهايی رسیده‌اند و چيزي که عقل جمعي به آن رسيده است، نبايد خراب نمود.

زمانی بحث بود که سپاه درجه داشته باشد يا نداشته باشد، آن زمان ارتش درجه داشت و این‌ها اعتبارات هستند. يکي از اشکالات اين بود که این‌ها در شرع نيامده است و لذا نباید روي افراد گذاشت. حرف مقام معظم رهبري اين بود که عقل جمعي بشر به این‌ها رسيده است که يکي را سرهنگ و ديگري را سرتيپ و امثالهم بناميم. این‌ها لازمه پيشرفت بشرند.

شرکت نيز از همين قبيل است که عقل جمعي بشر به آن رسيده است که شرکت‌ها را درست کنند.

تا اينجا عرض کردم که اين اعتبارات اگر تابع مصلحت بود صحيح است، اگر خلاف مصلحت بود باطل است. به‌عبارت‌دیگر بايد ديد که کدام‌یک عبث و بيهوده نيست و کدام‌یک عبث و بيهوده است. اگر درست شدن شرکت‌ها عبث بود، آن موقع ميگوييم شرعاً این‌ها اعتبار ندارند اما اگر عقلاء می‌گویند عبث نيستند بلکه مصلحت هم دارند و مردم هم نوعاً با شرکت‌ها معامله می‌کنند، به خاطر اينکه تضمين مالي شرکت بيشتر است پس يک امر عقلايي است. شارع مقدس هم از اين کارها نهي نکرده است. اگر شارع از آن نهي کرده باشد مثل هم‌جنس‌بازی يا ازدواج با سگ، در اين صورت اعتبار ندارد.

حال چند تا مثال می‌زنم که چقدر تأثير دارد:

رودکي می‌گوید:

بوي جوي موليان آيدهمي     ياد يار مهربان آيد همي

لشکري دو سه سال درجایی زمین‌گیر شده بود، با همين شعر رودکي لشکر حرکت کرد و رفت. يک شعر که اعتباري است کارش از هزار آدم هم بيشتر تأثير داشت.

پروين اعتصامي شعری داستانی نقل می‌کند که گدایی می‌گفت خدايا گره از کار ما بگشا. يک کسي گوني گندم به این گدا داده بود و او اين گوني را حمل می‌کرد و می‌گفت خدايا گره از کار ما بگشا. ناگهان ديد که گوني گره داشته و باز شده و گندم زمين ريخته است. عصباني شد و گفت خدايا گره‌ای که من می‌گفتم اين گره نبود که باز کردي، فرق بين اين گره و آن گره را نمی‌دانستی و به خداوند توهين نمود. نشست که گندم را جمع کند، ديد سکه طلا در اينجا افتاده است. گفت خدايا اين گره را باز کردي به اين خاطر بوده که گره اصلي را بازکني، خدایا مرا ببخش و عفوم کن! این‌ها همه اعتبارند ولي خيلي زيباست. اين اعتبارات در زندگي ما تأثير دارد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo