درس خارج فقه استاد احمد عابدی
99/09/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب البیع/القبض /احکام القبض
بررسی روایات باب شانزدهم از ابواب احکام العقود
حدیث هفدهم
«و عنه، عن النضر بن سويد، عن عاصم بن حميد، عن محمد بن قيس، عن أبي جعفر عليهالسلام قال: قال أميرالمؤمنين عليهالسلام: من احتكر طعاما أو علفا أو ابتاعه بغير حكرة، و أراد أن يبيعه فلا يبعه حتى يقبضه و يكتاله»[1] .
حسین بن سعید از نضر بن سوید نقل کرده است. نام نضر بن سوید در سند کتاب علی بن ابراهیم بسیار آمده است و بهترین دلیل بر توثیق او این است که محمد بن ابی عمیر از او زیاد نقل کرده است و طبقه ششم است. او از عاصم بن حمید نقل میکند که موثق است و او از محمد بن قیس که موثق است. سند حدیث صحیحه است. دلالتش هم روشن است که بیع طعام قبل از قبض جایز نیست.
حدیث هجدهم
«عنه، عن القاسم بن محمد، عن أبان، عن منصور قال: سألت أبا عبدالله عليهالسلام عن رجل اشترى بيعا ليس فيه كيل و لا وزن أله أن يبيعه مرابحة قبل أن يقبضه و يأخذ ربحه؟ فقال: لا بأس بذلك ما لم يكن كيل و لا وزن فإن هو قبضه فهو أبرأ لنفسه. و رواه الصدوق بإسناده عن أبان مثله»[2] .
این حدیث با سند شیخ طوسی ضعیف است به دلیل وجود قاسم بن محمد که قبلاً هم گفته شد ضعیف است. اما سند شیخ صدوق به ابان بن عثمان صحیحه است.
حدیث نوزدهم
«و عنه، عن ابن مسكان، عن ابن حجاج الكرخي قال : قلت لابي عبدالله عليهالسلام أشتري الطعام إلى أجل مسمى فيطلبه التجّار بعد ما اشتريته قبل أن أقبضه، قال: لابأس أن تبيع إلى أجل كما اشتريت، و ليس لك ان تدفع قبل (او) ان تقبض، قلت: فإذا قبضته جعلت فداك فلي أن أدفعه بكيله؟ قال: لا بأس بذلك إذا رضوا. و رواه الصدوق بإسناده عن خالد بن حجاج الكرخي مثله»[3] .
دو ابن حجاج هست، یکی یحیی بن حجاج و دیگری خالد بن حجاج، اینجا ابن حجاج یعنی خالد بن حجاج که ضعیف است بنابراین سند حدیث ضعیف است. در برخی کتابها بهجای ابن حجاج الکرخی، ابن حجاج الکوفی نوشتهاند. کرخ نام محله شیعهنشین بغداد است و معمولاً به کسی که اهل بغداد باشد کوفی گفته نمیشود. احتمالاً یکی از آنها اشتباه است و یا کوفی است یا کرخی. حدیث شماره سه همین باب شبیه این حدیث بود.
حدیث بیستم
«و بإسناده عن محمد بن علي بن محبوب، عن محمد بن الحسين، عن محمد بن يحيى، عن غياث بن إبراهيم، عن جعفر، عن أبيه، عن علي عليهمالسلام أنه كره بيع صَكّ الورق حتى يقبض»[4] .
خوشایند امیرالمؤمنین علیهالسلام نبود که اسکناس فروخته شود مگر آنکه اول قبض شود. این حدیث درباره چیزی است که کیل و وزن نیست و معمولاً هم پول را ثمن قرار میدهند و آن را نمیفروشند، ولی در مواردی که مثلاً پول عتیقه است یا در صرافی پول را میفروشند.
شیخ طوسی با سند خود از ابن محبوب نقل کرده است. سند شیخ طوسی به ابن محبوب چنین است: شیخ طوسی از حسین بن عبیدالله غضائری از احمد بن محمد بن یحیی عطار اشعری قمی نقل کرده است. نام او در کتابها زیاد نیامده است ولی میشود که توثیق او را اثبات کرد. نفس همینکه ابن غضائری با سختگیری که داشت از او نقل کرده است، دلیل بر اعتماد ابن غضائری به اوست. او از پدرش که محمد بن یحیی که استاد کلینی و معتبر است. از محمد بن علی بن محبوب اشعری قمی که از بزرگان قم بوده است و از اجلاء و بزرگان است و کسی درباره او اختلاف ندارد. ابن محبوب از محمد بن حسین نقل کرده است. چهار محمد بن الحسین در رجال معروف هستند. 1- محمد بن حسین بن ابی الخطاب زیات کوفی که متوفای 262 است و از اصحاب امام جواد و امام هادی و امام عسگری علیهمالسلام بوده است. 2- محمد بن حسین بن جعفر خثعمی که متوفای 317 است. 3- محمد بن حسین بن سعید که متوفای 269 است و جزء غلات بوده و بسیار تضعیف شده است. 4- محمد بن حسین بن علی بن الحسین که نوه امام سجاد علیهالسلام و متوفای 181 است. بعضی از این چهار نفر بسیار بسیار ضعیف و بعضی غالی هستند و بعضی آدم خوبی هستند. این محمد بن حسین مشترک بین این چند نفر است. با توجه به اینکه شیخ از ابن غضائری نقل کرده و او از احمد بن محمد بن یحیی و او از پدرش و او از ابن محبوب و او از محمد بن الحسین نقل کرده است، روشن است که محمد بن حسین بن علی بن الحسین که متوفای 181 است و محمد بن حسین بن جعفر خثعمی که متوفای 317 است، مقصود نیستند. پس یا محمد بن حسین بن ابی الخطاب متوفای 262 و یا محمد بن حسین بن سعید متوفای 269 مراد است. با توجه به قرینه راوی و مروی عنه، اینجا محمد بن حسین بن زیات کوفی است و او موثق است.
محمد بن الحسین از محمد بن یحیی نقل میکند؛ اینجا مراد محمد بن یحیی که کلینی بسیار از او نقل میکند نیست چون طبقه هشتم است ولی این محمد بن یحیی باید طبقه پنجم باشد. در کتابهای رجال تقریباً بیست محمد بن یحیی وجود دارد که بعضی ضعیف، بعضی موثق و بعضی مهمل یا مجهول هستند. یک محمد بن یحیی خثعمی است، دیگری محمد بن یحیی بن خالد خزاز کوفی است. یک بحث این است که آیا اینها دو نفر هستند یا یک نفر؟ مرحوم ملا محمدتقی شوشتری فرموده است: اینها یک نفر هستند و خزاز لقب محمد بن یحیی است و خثعمی لقب قبیلهاش است[5] . نجاشی فرموده است: «محمد بن یحیی خثعمی فقط از اصحاب امام صادق علیهالسلام نقل میکند»[6] . این مانند آن است قبلا گفتیم بعضی مانند ابن مسکان همزمان امام صادق علیهالسلام بودند ولی خدمت امام نمیرفتند و هر وقت میخواستند حدیث نقل کنند از اصحاب یا شاگردان امام نقل میکردند. نجاشی درباره محمد بن یحیی خثعمی گفته است فقط از اصحاب امام صادق نقل کرده است. در تهذیب شیخ طوسی یک حدیث اینگونه یافتم: «عنه عن القاسم بن محمد عن محمد بن يحيى الخثعمي قال: سألت ابا عبدالله عليهالسلام عن الرجل يكون لنا عليه الدين فيبيع الخمر والخنازير فيقضينا. فقال: لا بأس به ليس عليك من ذلك شئ»[7] . این سند به دلیل قاسم بن محمد ضعیف است ولی در این حدیث محمد بن یحیی خثعمی مستقیما از امام صادق نقل کرده است. پس او هم از امام صادق و هم از اصحاب امام صادق نقل میکند. علیالقاعده محمد بن یحیی خزاز و محمد بن یحیی خثعمی یکی است، شاهدش هم این است که موارد اندکی هست که یک حدیث با یک سند نقلشده و گفته عن محمد بن یحیی الخثعمی و همین حدیث با همان سند نقلشده ولی گفته است محمد بن یحیی الخزاز. محمد بن یحیی در این سند که شاگرد غیاث بوده، محمد بن یحیی خثعمی است که موثق است.
نجاشی درباره غیاث بن ابراهیم گفته است: «موثق است»[8] . شیخ طوسی در رجال فرموده است: «غیاث بن ابراهیم بتریٌّ»[9] . بتری یکی از مذاهب زیدیهای یمن است. اگر زیدی باشد، ضعیف است. اولاً بعید است نجاشی کسی را که زیدی است توثیق کند. ثانیاً افرادی مانند ابن ابی عمیر از غیاث بن ابراهیم نقل کردهاند و بعید است ابن ابی عمیر از بتری مذهب نقل کند. ثالثاً مسلم است که غیاث بن ابراهیم کتابی با عنوان «مقتل امیرالمؤمنین علیهالسلام» داشته است، زیدیهایی مانند جارودیه معمولاً به حضرت علی، امیرالمؤمنین علیهالسلام میگویند، ولی بتری ها معمولاً حضرت علی را علی میگویند، بنابراین غیاث بن ابراهیم بتری نیست. ولی یک شاهد بر بتری بودن او وجود دارد و آن این است که غیاث بن ابراهیم میگوید: «عن جعفر عن ابیه عن علی»، اگر کسی شیعه باشد اینگونه نقل نمیکند بلکه میگوید: عن ابیعبدالله علیهالسلام. اینکه برای امام صادق و امام باقر، «علیهالسلام» به کار نبرده است و اینکه امام صادق علیهالسلام سند آورده که از پدرم و او از امیرالمؤمنین و اینکه او در این حدیث گفته است «عن علی» شاهد بر بتری بودن است. بههرحال درباره مذهب او تردید وجود دارد.
تا اینجا همه راویان این حدیث موثق هستند الا غیاث بن ابراهیم که احتمالاً بتری است. ولکن حدیث مشکلی دارد که شیخ طوسی طبقه دوازدهم است و حسین بن عبیدالله غضائری طبقه یازدهم است و محمد بن یحیی طبقه هشتم است و احمد بن محمد بن یحیی طبقه نهم و همطبقه کلینی است. اینکه ابن غضائری که طبقه یازدهم است از احمد بن محمد که طبقه نهم است، یک نفر از سند افتاده است. مشکل دیگر این است که محمد بن یحیی و غیاث بن ابراهیم همطبقه هستند.
حدیث بیست و یکم
«الحسن بن محمد الطوسي في (مجالسه) عن أبيه، عن ابن حمويه، عن الهزاني، عن أبي خليفة، عن مسدد بن مسرهد، عن أبي الاحوص، عن عبد العزيز بن رقية، عن عطاء بن أبي رباح، عن حزام بن حكيم بن حزام قال: ابتعت طعاما من طعام الصدقة، فأربحت فيه قبل أن أقبضه، فأردت بيعه، فسألت النبي صلىاللهعليهوآله فقال: لا تبعه حتى تقبضه»[10] .
فرزند شیخ طوسی که به مفید ثانی معروف است در کتاب مجالس که همان امالی است از شیخ طوسی نقل کرده است.
دلالت حدیث واضح و روشن است. اما از جهت سند هیچکدام شناختهشده نیستند و مجهول هستند، لذا سند بسیار ضعیف است. احتمالاً مفید ثانی این حدیث را از کتاب سنن نسائی گفته است چون فقط در سنن نسائی از حزام بن حکیم بن حزام حدیث نقلشده است. معروف این است که حکیم بن حزام بن اسد بن خویید برادرزاده حضرت خدیجه است و احتمال بسیار زیاد این است که عدهای این سندها را درست کردهاند تا برای زبیر بن عوّام فضیلت درست کنند و او را به خاندان پیامبر و خدیجه نسبت بدهند و او را از نسل خویید معرفی کنند. حزام بن حکیم بن حزام در کتابهای رجال و حدیثی شیعه و سنی چیز از او نقل نشده است. آثار جعل در این حدیث زیاد است و اگر هم جعلی نباشد قطعاً ضعیف است.