< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

99/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب البیع/ القبض / احکام القبض

 

بررسی روایات باب شانزدهم از ابواب احکام العقود

حدیث پانزدهم

«و عنه، عن الحسن، عن زُرعة، عن سُماعة قال: سألته عن الرجل يبيع الطعام أو الثمرة و قد كان اشتراها و لم يقبضها، قال: لا حتى يقبضها إلا أن يكون معه قوم يشاركهم فيخرجه بعضهم من نصيبه من شركته بربح، أو يوليه بعضهم فلا بأس.[1] »

چون اسم امام علیه‌السلام ذکر نشده است روایت مضمره است. مضمره بودن در بعضی روایات اشکال ندارد و در بعضی روایات اشکال دارد.

سماعه می‌گوید از او سؤال کردم که کسی طعام یا میوه‌ای را می‌فروشد درحالی‌که خودش خریده ولی قبض نکرده است. امام علیه‌السلام فرمود جایز نیست، مگر اینکه اول خودش تحویل بگیرد بعد بفروشد، مگر اینکه بیع تولیه باشد یا اینکه بعضی از شریک‌ها سهم خود را به او بدهند و او قبض کند. این حدیث دلالت دارد بر اینکه بیع قبل القبض درصورتی‌که طعام باشد جایز نیست.

حسین بن سعید از حسن بن محمد حضرمی اهل حضرموت یمن بوده که به کوفه آمده و واقفی است اما موثق است. او از زرعه حضرمی که واقفی است اما موثق است. او از سماعه بن مهران نقل می‌کند. سماعه هم اهل حضرموت یمن است که در کوفه ساکن بود و بعد به مدینه رفت و در مدینه از دنیا رفت. درباره سماعه گفته‌اند متوفای 142 است یعنی در زمان امام صادق علیه‌السلام از دنیا رفته است ولی چند روایت از امام هفتم علیه‌السلام نقل کرده است، لذا یا تاریخ وفاتی که ذکر کرده‌اند اشتباه است و علی‌القاعده باید تاریخ وفاتش حدود 170 باشد و یا احادیثی که از امام هفتم علیه‌السلام نقل کرده است اشتباه است. حدیثی هم از امام صادق علیه‌السلام درباره او هست که حضرت فرمود: ازاینجا نرو، اگر ازاینجا بروی می‌میری و او در خدمت امام صادق بود تا از دنیا رفت. احتمالاً این احادیث جعلی است یا اشتباه نقل‌شده است. به‌هرحال سماعه را هم واقفی دانسته‌اند. ازاین‌جهت که تاریخ وفات سماعه معلوم نیست و اگر واقفی باشد چطور از امام هفتم نقل می‌کند، این حدیث مشکل دارد. مشکل دیگر هم این است که در مشیخه کتاب من لایحضره الفقیه سندی که شیخ صدوق نقل کرده است این‌گونه است: حسین بن سعید از برادرش حسن بن سعید از زرعه نقل می‌کند، «وما كان فيه عن زرعة، عن سماعة فقد رويته عن أبي رضي‌الله‌عنه عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن الحسين بن سعيد، عن أخيه الحسن، عن زرعة بن محمد الحضرمي، عن سماعة بن مهران»[2] . معنایش این است که حسین بن سعید با یک واسطه از زرعه نقل می‌کند. درحالی‌که شیخ در کتاب تهذیب چند حدیث را با این سند نقل می‌کند: «عن الحسين بن سعيد عن زرعة عن سماعة»[3] [4] حسین بن سعید نمی‌تواند بدون واسطه از زرعه نقل کرده باشد، حال یا آن واسطه حسن بن محمد حضرمی است یا برادرش حسن بن سعید اهوازی. اینکه شیخ طوسی از حسین بن سعید از زرعه نقل می‌کند، یا احادیث شیخ اشتباه است یا احادیث شیخ صدوق. با توجه به اینکه میرداماد فرموده هیچ حدیثی نیست مگر اینکه یا سندش اشکال دارد یا دلالتش، باید بگوییم آن احادیثی که در تهذیب حسین بن سعید بی‌واسطه از زرعه نقل کرده اشتباه است و احادیث صدوق درست است.

حدیث شانزدهم

«و عنه، عن القاسم بن محمد، عن علي، عن أبي بصير قال: سألت أبا عبدالله عليه‌السلام عن رجل اشترى طعاما ثم باعه قبل أن يكيله، قال: لا يعجبني أن يبيع كيلا أو وزنا قبل أن يكيله أو يزنه، إلا أن يوليه كما اشتراه إذا لم يربح فيه أو يضع. و ما كان من شيء عنده ليس بكيل و لا وزن فلا بأس أن يبيعه قبل أن يقبضه»[5] .

قاسم بن محمد جوهری توثیق ندارد و حدیث ضعیف السند است. او از علی بن ابی حمزه بطائنی نقل کرده است. کشی درباره علی بن ابی حمزه نقل می‌کند: «قال أبو الحسن موسى (ع) يا علي أنت و أصحابك شبه الحمير. قال ابن مسعود، قال أبو الحسن علي بن الحسن بن فضال علي بن أبي حمزة كذاب متهم. و روى أصحابنا أن أبا الحسن الرضا (ع) قال بعد موت ابن أبي حمزة إنه أقعد في قبره فسئل عن الأئمة (عليهم السلام) فأخبر بأسمائهم حتى انتهى إلي فسئل فوقف، فضرب على رأسه ضربة امتلأ قبره نارا. قال ابن مسعود، سمعت علي بن الحسن ابن أبي حمزة كذاب ملعون، قد رويت عنه أحاديث كثيرة، و كتبت تفسير القرآن كله من أوله إلى آخره، إلا أني لا أستحل أن أروي عنه حديثا واحدا. ... علي بن محمد، قال حدثني محمد بن أحمد، عن أحمد بن‌ الحسين، عن محمد بن جمهور، عن أحمد بن الفضل، عن يونس بن عبد الرحمن، قال، مات أبو الحسن (ع) و ليس من قوامه أحد إلا و عنده المال الكثير، و كان ذلك سبب وقفهم و جهودهم موته، و كان عند علي بن أبي حمزة ثلاثون ألف دينار. ... علي بن محمد، قال حدثني محمد بن أحمد، عن أبي عبد الله الرازي، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، عن محمد بن الفضيل، عن أبي الحسن (ع) قال، قلت جعلت فداك إني خلفت ابن أبي حمزة و ابن مهران و ابن أبي سعيد أشد أهل الدنيا عداوة لله تعالى قال، فقال ما ضرك من ضل إذا اهتديت، إنهم كذبوا رسول الله (ص) و كذبوا أمير المؤمنين و كذبوا فلانا و فلانا و كذبوا جعفرا و موسى، و لي بآبائي عليهم السلام أسوة، قلت جعلت فداك إنا نروي أنك قلت لابن مهران أذهب الله نور قلبك و أدخل الفقر بيتك فقال كيف حاله و حال بره قلت يا سيدي أشد حال هم مكروبون و ببغداد لم يقدر الحسين أن يخرج إلى العمرة، فسكت، و سمعته يقول في ابن أبي حمزة أ ما استبان لكم كذبه أ ليس هو الذي يروي أن‌ رأس المهدي يهدى إلى عيسى بن موسى و هو صاحب السفياني و قال إن أبا الحسن يعود إلى ثمانية أشهر.»[6]

همچنین کشی نقل می‌کند: «حدثني محمدبن مسعود، قال: حدثنا جعفر بن أحمد، عن أحمد ابن سليمان، عن منصور بن العباس البغدادي، قال: حدثنا اسماعيل بن سهل، قال حدثني بعض أصحابنا وسألني أن أكتم اسمه، قال: كنت عند الرضا (عليه السلام( فدخل عليه علي بن أبي حمزة وابن السراج وابن المكاري، فقال له، ابن أبي حمزة: مافعل أبوك؟ قال: مضي، موتا؟ قال: نعم. قال، فقال: إلى من عهد، قال: إلى، قال: فأنت امام مفترض طاعته من الله قال: نعم. قال ابن السراج وابن المكاري قد والله أمكنك من نفسه، قال: ويلك وبما أمكنت أتريد أن آتي بغداد و أقول لهارون أنا امام مفترض طاعتي والله ماذاك علي و انما قلت ذلك لكم عند ما بلغني من اختلاف كلمتكم و تشتت أمركم لئلا يصير سركم في يد عدوكم. قال له ابن أبي حمزة: لقد أظهرت شيئا ماكان يظهره أحد من آبائك و لا يتكلم به، قال: بلي والله لقد تكلم به خير آبائي رسول الله (صلى الله عليه وآله) لما أمره الله تعالى أن ينذر عشيرته الاقربين، جمع من أهل بيته أربعين رجلا وقال لهم اني رسول الله اليكم، وكان أشدهم تكذيبا له و تأليبا عليه عمه أبولهب فقال لهم النبي (صلى الله عليه وآله) ان خدشني خدش فلست بنبي فهذا أول ما أبدع لكم من آية النبوة، و أنا أقول ان خدشني هارون خدشا فلست بامام فهذا ما أبدع لكم من آية الامامة. قال له علي: انا روينا عن آبائك أن الامام لايلي أمره الا امام مثله؟ فقال له أبوالحسن (عليه السلام): فأخبرني عن الحسين بن علي (عليهما السلام) كان اماما أو كان غير امام؟ قال: كان اماما، قال: فمن ولي أمره؟ قال: علي بن الحسين، قال: وأين كان علي بن الحسين (عليهما السلام)؟ قال: كان محبوسا بالكوفة في يد عبيدالله بن زياد، قال: خرج وهم لايعلمون حتى ولي أمر أبيه ثم انصرف.»[7]

و لکن با همه این روایات، احتمالاً احادیث علی بن ابی حمزه بطائنی موردقبول است؛ زیرا او زمان امام صادق علیه‌السلام دینش خراب شد. در زمان امام هفتم علیه‌السلام وکیل امام بوده است و وکالت از طرف امام دلیل بر وثاقت است و بعد از شهادت موسی بن جعفر مذهبش خراب شد و پول‌های امام را خورد. زمان امام هشتم علیه‌السلام به‌قدری خراب شد که درباره او می‌گویند: «اصل الوقف» یا «احد عُمُد الواقفه». احادیثی او در مدتی که زمان موسی بن جعفر بوده و هنوز امام هفتم شهید نشده بود، معتبر است، مخصوصاً اینکه یونس بن عبدالرحمن که بسیار سختگیر بوده است یا ابن ابی عمیر که از اصحاب اجماع است و بسیار در نقل حدیث دقیق بوده است یا صفوان بن یحیی که بسیار بزرگ بوده است یا حسن بن محبوب که از بزرگ‌ترین اصحاب ائمه علیهم‌السلام هستند، از علی بن ابی حمزه نقل کرده‌اند. اینکه این راویان مهم از او نقل کرده‌اند، شاهد آن است که احادیث او را قبول کرده‌اند. مخصوصاً یونس بن عبدالرحمن که می‌گوید علی بن ابی حمزه پول‌های امام را خورد و مذهبی درست کرد، از او نقل حدیث می‌کند. این احادیث مربوط به فاصله بین شهادت امام صادق تا شهادت امام کاظم علیهماالسلام است و در این مدت او وکیل امام بوده است و این اصحاب هم می‌دانستند که او در این مدت سالم بوده لذا احادیث او را نقل کرده‌اند. پس باید بگوییم علی بن ابی حمزه بطائنی ملعون است ولی نوعاً احادیثی که از امام ششم و امام هفتم علیهماالسلام نقل کرده است مورد اعتماد است؛ به‌عبارت‌دیگر این شخص موثق نیست اما احادیث او موثق است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo