< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

99/07/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب البيع/ القبض/ احکام القبض

 

خلاصه بحث گذشته:

روش بحث شیخ انصاری درباره مساله قبض

بررسی لغت «قبض» در معاجم لغت و آیات قرآن

 

بسم الله الرحمن الرحیم

روش بحث شیخ انصاری درباره مساله قبض

آخرین مساله ای که شیخ در مکاسب به آن پرداخته است مساله قبض است. ایشان ابتدا به معنای لغوی قبض اشاره می کند، سپس حدود بیست صفحه معنای اصطلاحی قبض را بررسی کرده و اقوال علماء را نقل می کند. در آخر هم درباره وجوب و احکام دیگر قبض بحث می کند.

البته ما مطالب دیگری را هم بحث می کنیم مانند اینکه در معاملات چکی آیا قبض به گرفتن چک است یا به نقد شدن چک؟ در معاملاتی که پول به حساب ریخته می شود، قبض چگونه است؟ در معاملات بورسی قبض به چیست؟ قبض حکمی که در ظاهر چیزی ردّ و بدل نشده ولی آن را قبض می گویند، چگونه است؟

شیخ عنوان را اینگونه مطرح فرموده است: «القول في القبض. و هو لغةً: الأخذ مطلقاً، أو باليد، أو بجميع الكفّ، على اختلاف عبارات أهل اللغة». سپس فرموده است: «و النظر في ماهيّته، و وجوبه». البته بهتر این است که بگوییم وجود و ماهیت، چون در فلسفه ماهیت و وجود می گویند.

بررسی لغت «قبض» در معاجم لغت

ما به آنچه در لغتنامه ها درباره لغت «قبض» آمده است اشاره می کنیم.

لسان العرب ابن منظور افریقی: (لسان العرب جمع آوری پنج لغتنامه است و حرف جدید ندارد. افریقی هم به معنای کسی است که مصری باشد ولی اهل قاهره نباشد) القَبْضُ: خِلافُ البَسْط، قَبَضَه يَقْبِضُه قَبْضاً وقَبّضَه (یعنی ثلاثی مجرد آن متعدی بنفسه است). وَفِي أَسماء اللَّهِ تَعَالَى: القابِضُ، هُوَ الَّذِي يُمْسِكُ الرِّزْقَ وَغَيْرَهُ مِنَ الأَشياء عَنِ العِبادِ بلُطْفِه وحِكمته ويَقْبِضُ الأَرْواحَ عِنْدَ المَمات (با تئجه به این عبارت کف یا ید در معنای قبض وجود ندارد) وقُبِضَ المريضُ إِذا توُفِّيَ وإِذا أَشرف عَلَى الْمَوْتِ. اللَّيْثُ: القَبْضُ جَمْعُ الْكَفِّ عَلَى الشَّيْءِ. وقَبَضْتُ الشيءَ قبْضاً: أَخذته. والقَبْضة: مَا أَخذت بِجُمْعِ كفِّك كُلِّهِ، فإِذا كَانَ بأَصابعك فَهِيَ القَبْصةُ، بِالصَّادِ. ابْنُ الأَعرابي: القَبْضُ قَبُولُكَ المَتاعَ وإِن لَمْ تُحَوِّلْه. (در این عبارت جا به جایی در معنای قبض نیست اما در معنایی که شیخ کرده است قبض جا به جایی است) والقَبْضُ: تَحْوِيلُكَ المَتاعَ إِلى حَيِّزِكَ. والقَبْضُ: التناوُلُ للشيءِ بِيَدِكَ مُلامَسةً. وَصَارَ الشيءُ فِي قَبْضِي وقَبْضَتي أَي فِي مِلْكِي.[1]

اساس البلاغه زمخشری: قَبَض المتاعَ و أقبضتُه إيّاه و قبَّضتُه ، و تقابض المتبايعان، و قابضتُه مُقابضة، و اقتَبَضته لنفسي.

در برخی کتاب ها فرق بین قبض و اخذ را اینگونه گفته اند: اگر چیزی را از کسی به حق بگیرد، قبض است؛ اما اگر ناحق بگیرد، اخذ است. ولی به نظر می رسد سیاق کلام معنا را مشخص می کند و قرینه حالیه می خواهد.

بررسی لغت «قبض» در آیات قرآن

در قرآن گاهی قبض به معنای خودداری و امتناع است. ﴿وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ﴾[2]

﴿وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ﴾[3] در معنای این آیه عالم وهابی می گوید: یعنی زمین در دست خداست اما خدا دست ندارد. عالم شیعی می گوید: کنایه است یعنی زمین در قدرت خداست. شاید بتوان اینگونه گفت که یعنی زمین در کف خدای متعال است اما کف یک معنای مادی دارد که کف دست است و یک معنای غیر مادی دارد که مناسب خدای متعال است. باید بین معنای کلمه و لوازم مادی آن فرق گذاشت. درست این است که خدا دست دارد اما دست در هر جایی یک لوازمی دارد. در انسان دست یعنی انگشتان و ناخن، در مرغ یعنی بال و پر، در بیل مکانیکی یعنی همان ناخنک و آهن. اگر اینگونه معنا کنیم حقیقةً امیرالمومنین علیه السلام دست خداست.

﴿أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ﴾ [4] قبض در اینجا در برابر بسط است یا کنایه از سرعت است چون پرنده بخواهد آرام برود بالش را باز می کند اما اگر بخواهد با سرعت برود بالش را جمع می کند. به عبارت دیگر بحث سبب و مسبب و مجاز است که سبب سرعت، جمع و قبض بال است.

﴿وَاللّهُ يَقْبِضُ وَيَبْصُطُ﴾[5] در قرآن روی صاد، سین است. (در جای دیگر بمصیطر سین را زیر صاد نوشته است). قبض و بسط است، به معنای این که به عده ای روزی زیاد می دهد و به عده ای روزی کم می دهد.

جمع بندی: آنگونه که شیخ انصاری فرمود که قبض به کف یا بجمیع الکف نیست که برخی گفته اند بلکه بجمع الکف است. تمام معانی گفته شده مشترک معنوی است و تقریبا هر کدام لازمی از معنای قبض را گرفته و قدر مشترک آن است که قبض در برابر بسط است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo