< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

98/08/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی دلیل روایی صاحب جواهر

 

مقـدمـه: یکی دیگر از استدلالهای صاحب جواهر بر این که مشتری در زمان خیار مالک مبیع میشود، چند روایت است که میفرماید اگر کسی عبدی را بخرد و این عبد پولی در جیب داشته باشد، این پول متعلق به مشتری است.

 

تفاوت مکاسب و جواهر: ابتدا این که عبارت مکاسب در اینجا تفاوتی با جواهر دارد. در کتاب مکاسب آمده است: "و نحوه في الضعف: الاستدلال في التذكرة بما دلّ على أنّ مال العبد المُشترى لمشتريه مطلقاً أو مع الشرط أو علم البائع من غير تقييدٍ بانقضاء الخيار." [1]

روایاتی که میفرماید مال عبدی که خریده میشود، برای مشتری است. حالا مطلقا برای مشتری است یا به شرط این که شرط کنند مال عبد ملک مشتری باشد یا این که بایع میداند در جیب عبد پولی است. (یعنی ظاهر عبارت مکاسب اینست که سه حالت وجود دارد)

اما در جواهر، این حرف عطف "إو"، حرف "واو" است. یعنی " أو مع الشرط و علم البائع" در این صورت دو احتمال وجود دارد، یکی این که مطلقا مال عبد برای مشتری است و حالت دیگر اینکه شرط شود و بایع هم عالم باشد.برای بررسی این که کدام درست است (دو احتمال یا سه احتمال) باید دانست عبارت را مکاسب از جواهر گرفته است و جواهر هم عبارت را از تذکره علامه حلی گرفته است و علامه هم از مغنی ابن قدامه گرفته است. ابن قدامه هم از اهل سنت است و این استدلال برای او است و در کتاب ابن قدامه دو احتمال ذکر شده است و روایاتی هم که ذکر نموده کمی با شیعه متفاوت است.

 

نظر شیخ انصاری در مسئله: استدلال اینست که وقتی کسی عبدی را میفروشد، روایات فرموده این مال برای مشتری است و نگفته بعد از انقضا خیار برای مشتری است یعنی از همان ابتدا مال برای مشتری است. شیخ انصاری میفرماید این روایات نمیخواهد بگوید مال عبد از همان ابتدا برای مشتری است. روایات میخواهد بگوید پولی که در جیب عبد است، تابع خود عبد است و روایات فقط میخواهد تبعیت مال از عبد را بگوید. اگر کسی گفت عبد قبل از انقضاء خیار به ملک مشتری داخل میشود، پول داخل جیب هم همینطور است و بالعکس. یعنی روایات نمیخواهد بین عبد و مال تفکیک کند. بلکه میخواهد بفرماید این دو تابع هم هستند.

 

استدلال دیگر صاحب جواهر: مرحوم صاحب جواهر استدلال دیگری هم مطرح نموده که شیخ انصاری فرموده است از تمام استدلالها ضعیفتر این استدلال است. صاحب جواهر فرموده است: "آن چه تراضی بر آن واقع شده است، این که از لحظهی عقد، ثمن و مثمن منتقل شوند." یعنی متعاقدین تراضی داشتهاند که از لحظهی عقد، ثمن به ملکیت بایع و مثمن به ملکیت مشتری منتقل شود. جواهر میخواهد بفرماید معامله بدین صورت صحیح نیست که بایع و مشتری بخواهند مال از الان ملک مشتری بشود. زیرا عقد تابع قصد است و قصد متبایعین این بود که مال از لحظه عقد ملک مشتری بشود. اگر الان ملک مشتری نشود و بعد انقضا خیار ملک مشتری بشود، در این صورت "ما وَقَع لم یُقصَد و ما قَصَدَ لم یَقَع". پس این اصلاً غلط است.

فقط دو احتمال باقی میماند که یا باید بگوییم معامله غلط است و یا صحیح است و این گونه نیست که بگوییم معامله صحیح است ولی معلق بر چیزی است. اگر صحیح باشد مطلوب ثابت میشود که از لحظه عقد مالک میشود یا باطل است. استدلال صاحب جواهر اینست که "ظاهر عقد آنست که از لحظه عقد مال به ملکیت مشتری درآید."

 

نقد شیخ انصاری به استدلال صاحب جواهر: شیخ انصاری میفرماید این ضعیفترین استدلال است. علت خراب بودن استدلال هم اینست که زمان در معنا و مفهوم انشاء عقد اخذ نشده است. کسی که میگوید "بعتک" معنایش این نیسات که از حالا فروختم، بلکه معنایش اینست که فروختم. بعباره اخری خود الفاظ عقد، علت برای نقل و انتقال است اما جزء زمان جزء معنا و مفهوم آنها نیست. در حالی که صاحب جواهر تصور کرده بعت یعنی از الان فروختم. علت ضعف هم اینست که در لفظ عقد، زمان وجود ندارد.

 

دفاع استاد عابدی از صاحب جواهر: اما حق اینست که بگوییم حق با صاحب جواهر است و این استدلال محکمترین استدلال است. در تمام یازده دلیلی که شیخ نقل فرموده این دلیل از همه محکمتر است. صاحب جواهر نمیخواهد بگوید زمان در معنای الفاظ عقد اخذ شده است. بلکه ایشان میخواهد بفرماید این واژه هایی که ما به کار میبریم مادی هستند و ماده زمان میخواهد و زمان هم ظرف است نه این که قید باشد. وقتی کسی چیزی را میفروشد یعنی از الان میفروشد. پس زمان ظرف کلمات است و این گونه نیست جزء کلمات باشد.

علت قوت این استدلال هم اینست که این مطلب شرعی نست و بلکه عقلائی است و مسئله عقلایی هم باید با ظاهر کلمات تفسیر شود. اگر هم شارع بخواهد ردع کند، یک ردع قوی میخواهد و با یک روایت نمیتواند جلوی این را بگیرد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo