< فهرست دروس

درس تفسیر استاد هادی عباسی خراسانی

99/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر ترتیبی (سوره بقره)/آیه 31 بقره /اساس هستی بر محور تعلیم و تعلّم

﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[1]

1- اساس هستی بر محور تعلیم و تعلّم است

در کریمه سی و یکم‌ نخستین سخن از تعلیم است. تعلیم، فرع بر علم است. از این تعبیر استفاده می‌شود که اساس هستی بر محور تعلیم و تعلّم است. علم، یک حقیقتی است که اشراف و احاطه بر کل هستی دارد. اگر قرار باشد نسبت سنجی کنیم، معلم اول و معلم حقیقی حضرت حق است. ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾.[2]

2- موضوع تعلیم در آیه

موضوع تعلیم هم در اینجا، اسماء است و در سوره الرحمن هم آمده است. ﴿الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنسَانَعَلَّمَهُ الْبَيَانَ﴾.[3] این تعلیم، موضوعی دارد. موضوع در این آیه کریمه اسماء است و در الرحمن قرآن است. می‌شود گفت تعلیم وقتی تحقق پیدا می‌کند که از طبیعت خارج باشد. به تعبیری جزو مجردات باشد. علم از مقوله مجردات باشد و فوق مقوله. در بحث علم، برخی مانند فخر رازی قائل هستند که علم از مقوله اضافه است. یا کیف نفسانی است.

و الحق ان فاض من القدسی الصورو انما اعداده من الفکر[4]

حق آن است که افاضه صور از جانب عقل فعال است اما زمینه سازی آن از جانب فکر است.

همه علوم بشر، اعدادی است. از اینجا استفاده می‌شود که در تعلیم بین جناب حضرت حق و جناب آدم هیچ گونه واسطه‌ای هم نبوده است. حتی فرشته‌ها واسطه در این القا نبوده‌اند.

3- تفاوت بین تعلیم و تدریس

نکته دیگر قابل استفاده این است که، در اطلاقات امروز گاهی می‌گویند تدریس یا تعلیم. این دو یعنی درس و علم اجتماع جزئی دارند ولی یکی نیستند. مقام تعلیم از مقام تدریس بالاتر است. گرچه گاهی در اصطلاحات روزمره شاید برای تدریس جایگاه بالاتری تا تعلیم قرار می‌دهند ولی تعلیم اشراف خاصی دارد. تعلیم برای جایی است که هیچ گونه خلافی در آن صورت نمی‌گیرد. علم و تعلیم و متعلم است. تدریس شاید با جهل و عدم یادگیری قابل جمع باشد ولی تعلیم، علم است و در مقابل جهل است. این نکته بسیار مهمی است. صدقشان جزئی است. می‌توان گفت هر کجا تعلیم باشد قطعاً تدریس هست ولی چه بسا تدریسی که تعلیم نباشد. تعلیم فرا منطقه‌ای و ما ورائی است و فراطبیعی.

4- متعلق تعلیم چیست؟ مراد از آدم کیست؟

نکته مهم دیگر این است که تعلیم متعلقش جناب آدم است. و علم آدم الأسماء کلها. این آدم چه کسی است و چیست؟ آیا آدم نوعی است یا شخصی؟ اگر شخص آدم است، کدام فرد است؟ حرف‌های زیادی اینجا زده شده است. با کمال معذرت از همه صاحب نظران، به نظر ما، آدمِ نوعی متشخص است. یعنی به این حقیقت نوعیه، تعلیم تعلق گرفته است و این حقیقت در هر زمانی دارای افراد مختلف است و یکی مورد توجه تعلیم است. این، همانند کلی طبیعی می‌ماند که موجود به وجود فردٌما و معدوم به عدم تمام افراد است. اگر بگوییم، انسان نیست نباید هیچ فردی باشد و اگر هست یک فرد هم کافی است. در تشبیه مناقشه نیست.

دیروز گفتیم این آیه در واقع انگیزه گفتگوی حضرت حق با فرشته‌ها درباره جعل خلافت است. این، انگیزه و تعلیلِ جعل خلافت است. چرا خدا در زمین خلیفه قرار داده است؟ چون ﴿علم آدم الاسماء کلها﴾.

آدم دارای مراتب است و نوعی است که در اشخاص مختلف متجلی است. با توجه به اینکه خلافت ظاهری هم دارای مراتب است خلافت باطنی هم دارای مراتب است. یا ملحوق دارد و مسبوق ندارد؛ مانند رسول مکرم صلی الله علیه و آله، یا مسبوق و ملحوق دارد؛ مانند جناب آدم علیه السلام، و یا مسبوق دارد و ملحوق دارد؛ مانند نازل‌ترین مرحله خلیفه. این سلسله ی تعلیم ادامه دارد. در هر شخصی باید این تعلیم و تعلّم تحقق داشته باشد. ما قائل به مراتب علمی این جهت هستیم. اتّم آن ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ﴾[5] است. مرتبه مادون الهام است. مرحله پایین تفکرِ خود فرد است.

«الفكر حركة إلى المبادي‌ و من مبادي إلى المراد؛ فکر جنبشی به سوی مبادی و مقدمات علمی و از آن به سوی مراد و مقصود است»[6] .

این که انسان گمان می‌کند تفکر دارد، افاضه از باری تعالی است. العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء[7] .

5- مراد از اسماء چیست؟

غلط مشهوری در این اسماء‌ اتفاق افتاده است که در عرف عامیانه و گاهی خواص، اسم را، اسماء لفظی می‌دانند. اینها اسم اسم الاسم هستند. اسم، بیان تعین و خصوصیت چیزی است؛ اعم از اینکه به وصف باشد یا کنیه یا لقب یا نام. نام حاکی از تعیّن است. این تعیّن گاهی در ذهن اتفاق می‌افتد؛ مانند اینکه نامی را برای شخصی می‌گویند؛ که گاهی اسم آن اسم را می‌آورند و خصوصیات آن شخص به ذهن می‌آید. این انس و مراوده ذهنی است.

گاهی مراد به این اسم حقیقت خارج از اسماء و تصورات است که به ذهن می‌آید. حقیقت اسماء. چه اسم مسمی باشد و چه نباشد. بحثی است که از قدیم بین متکلمین رواج داشت. آیا اسماء، عین مسمّیات است و یا غیر آن. در آنجا نظرمان این بود که اسماء، عین مسمیات هستند حقیقةً و غیر آن هستند مفهوماً. در حقیقت اسماء، عین مسمیات هستند. در اینجا می‌توان گفت اسم اطلاقات و معانی مختلف دارد؛ به معنی اسم، به معنی اسم الاسم و به معنای اسم اسم الاسم. این مرحله ی سومی، در اطلاقات عامیانه استفاده می‌شود. نام‌های لفظی هستند که دلالت بر تصور ذهنی دارند که متصل به یک حقیقت خارجی است. الاسماء، اینجا حقایق اسماء هستند. حقایق اسماء، دارای شعوری هستند. ﴿يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ﴾.[8]

از «کلّها»، استفاده می‌شود که مراد از تعلیم همه اسماء است. اسمی دون اسمی نیست.

اما اینکه مراد از این اسماء چیست؟ اینجا معرکه آراء است. اسماء اشخاص، اسماء انبیا، اسماء کتب، اسماء الله و... تا 15 قول هست.

ما عرضمان این است که این اسماء حقیقت اسماء است. کل اسماء هم هست. حالا چه صحبت حضرت آدم باشد؛ که خودش تعلیم اسماء است، چه اسماء ‌الهی باشد. المتکلم به اسماء الهی می‌شود. یا دعاء باشد. دعاهایی که می‌خواست بخواند به او یاد دادیم. این همان حقایق است. این حقایق بدون واسطه به جناب آدم داده شده است. منافاتی ندارد آدمِ نوعی در عین حال که دارای اطلاق بر افراد مختلف است، ولی در هر زمانی یک شخص باشد که مورد تکلم قرار می گیرد. پس مراد از تعلیم بی‌واسطه شد. آدم نوعی دارای افراد است. اسماء حقایق و کلیه اسماء است. اسماء النبی و اسماء الله یا اسماء‌الناس یا حروف همه اسماء‌الاسماء هستند.

6- مراتب آگاهی از اسماء الهی

مطلب مهم دیگر در این آیه، فقره ی «ثم عرضهم علی الملائکة» است. در اینجا استفاده می‌شود که ظاهراً در آگاهی به اسماء الهی دو مرتبه است. یک مرتبه تعلیمی است. یک مرحله عرضه است. تعلیم برای جناب آدم و عرضه برای فرشته‌ها. «ثم» در اینجا تفریع را می‌رساند. در تفریع وارد یک مرحله دیگر می‌شود، ثم عرضهم.

در ترجمه فارسی می‌گوییم سپس خداوند این اسماء را به ملائکه عرضه کرد. تفریع، زمانی نیست که تاخیر داشته باشد. زمان عرضه و تعلیم دو تا نیست. برخی این نظر را داشته‌اند. ما عرضمان این است که تفریع ماهوی نیست که دو ماهیت باشد و عرضه جدا شود. تفریع، جسمانی نیست تا خصوصیات بعد از ماهیت باشد، بلکه تفریعِ وجودی است. معنایش این است که خداوند موجد است و آدمی دارد که خلق کرده و تعلیمی داده به او، که عرضه به ملائکه هم شد. این حرف را می‌توان زد که معلم حضرت حق است و مورد تعلیم، اسماء است و متعلّم جناب آدم است و شاهد فرشته‌های الهی هستند. یعنی به عبارت بهتر در مرحله اول، اسماء به جناب آدم تعلیم شد و مراد به این اسماء تعلیم بلا واسطه است. تعلیم بلا واسطه همانی است که دو علم داریم؛ لدنی و غیر لدنی. غیر لدنی به واسطه دیگران است و لدنی واسطه نمی‌خورد. اینجا چون بین معلم و متعلّم واسطه نشده علم لدنی و واقعی است. فرشته‌های الهی دارای زمان نیستند ؛گرچه شاهد زمان هستند. چون شاهد زمان هستند و از طرفی هم بی‌زمان هستند، این عرضه هم جسمانی نیست بلکه الهی است. معرَض و معرِض و عرضه مانند متعلّم و معلم و علم، ترتیب زمانی ندارد.

7- مراد از عرضه در آیه

این عرضه را اگر بخواهیم دقیق‌تر معنا کنیم، یک مرتبه ی پایین‌تری از علم است. در جناب آدم چون بدن دارد دو قسم تعلیم دارد؛ هم تعلیم با واسطه و هم بدون واسطه. فرشته‌ها چون مجردند بُعد دوم ندارند برای همین عنوان، عرضه است. مراد به این عرضه هم گمان نشود که عرضه جسمانی است بلکه الهی و تجردی است. یعنی عرضه بر فرشته‌ها هم عنوان دیگری می‌یابد. می‌شود این حرف را زد که این عرضه اسماء الهی بر فرشته‌ها همان نشان دادن انسان کامل باشد به فرشته‌ها. عَرَضَهم دارای ضمیر «هم» است که اشاره به ذوی العقول دارد. مراد از «ها» در «کُلَها» کل الاسماء بود. یا به عبارتی بهتر کل حقایق الاسماء. کسانی که واجد این اسماء هستند. از حقیقت به حقایق متشخصه رسید. این جز انسان کامل شخص دیگری نیست. چون که صد آمد نود هم پیش ماست. اجمالی به فرشته‌ها نشان دادند که همه منشأ حقایق دیگر است. این عرضه الهی و حقیقی و معنوی بود نه جسمانی. هم به تمام اسماء می خورد و هم به آنی که جامع اسماء حسنای الهی است، که همان انسان کامل است. انسان کامل را نشان دادند. اگر فرشته‌های الهی، آدمِ شخصی‌ زمانِ جعل خلیفه و تعلیم را ببینند، گرچه یک نفر را ببینند، گویا همه اسماء به آنها تعلیم داده شده است.

تمام علوم یک مرحله اجمال دارد و یک مرحله تفصیل. الآن قرآن ما را جمع کرده است. همه اینها به یک حقیقت بر می‌گردد. در مرحله تعلیم، آدم و عرضه بر فرشته‌ها چیز دیگری نیست.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo