< فهرست دروس

درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1402/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: تفسیر سوره نساء/تفسیر آیات 84 و 85 /تشویق مؤمنین به جهاد توسط پیامبر (ص) - شفاعت مثبت و شفاعت منفی

 

1- ارتباط آیات گذشته

در آیات گذشته، صحبت شایعه‌پراکنی منافقین و مخالفین رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود. اینکه این‌ها اسرار جنگی مؤمنین را در اختیار دیگران می‌گذاشتند. خداوند فرمود: «اگر این‌ها برگردند، برای دنیا و آخرت‌شان بهتر است. اگر فضل الهی نبود، خیلی از این‌ها تابع شیطان بودند». فضل الهی، رسالت و رحمت او، ولایت و امامت است. و نگهبان مسلمین و مسلمات و مؤمنین و مؤمنات و دین اسلام، چیزی جز رسالت و ولایت نیست. سلسله‌ی نبوت، منقطع، ولی سلسله‌ی ولایت، متصل است. «لَولا الحُجَّةُ لَساخَتِ الأَرضُ بِأَهلِها».[1]

1.1- تفسیر آیه 84

﴿فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ تُكَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللّهُ أَن يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَاللّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنكِيلًا﴾.[2]

1.2- جهاد، تکلیف شخصی پیامبر (ص) و لزوم همراهی مؤمنان با ایشان در جهاد

«فقاتل فی سبیل الله»؛

در راه خدا بجنگ و جز نفس خودت را تکلیف نکن. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، مأمور به جهاد هستند؛ ولو تک نفری باشند. آیا جهاد فردی ایشان در خارج، محقق شده است؟ در تاریخ ثبت نشده است، ولی این امر برای ایشان است. اگر روزی، ولو در اطراف تو کسانی نبودند، تنهایی مأمور به جنگ و مبارزه هستی.

همان‌طور که بارها گفتیم که اوامر، تمثیلی است، مصداق اتم این امر، حضرت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هستند. کسان دیگر هم مأمور به این تکلیف هستند؛ ولو فرادا شده است. همه باید در نهضت اسلامی شرکت کنند.

1.3- معنای تحریض و فرق تحریض با قتال

«حرض المؤمنین»؛

دیگران را شائق کنید. در زبان عربی، جلوه دادنِ کاری که دیگران به سمت آن حرکت کنند، «تحریض» است.[3] امر اول به قتال است و امر دوم به تحریض است. قتال با شمشیر و تحریض با دل سر و کار دارد. دل‌های مؤمنان را شائق و عاشق کن.

1.4- منظور از واژه‌ی «عسی» در مورد خداوند

«عسی الله أن یکف بأس الذین کفروا»؛

«عسی» نسبت به خداوند، معنای امید و ترجی ندارد؛ بلکه نسبت به فعل الهی است؛ و الّا اوصاف ذاتی باری‌تعالی، «عسی» و «لعلّ» ندارد؛ بلکه «إنّ» دارد.

1.5- معنای «کفّ»

«کَفّ» به معنی بازدارندگی است؛ مانند کف دست که بازدارنده‌ی کاستی‌ها به کف دست است. خداوند، توانایی کسانی که کافر هستند را بازمی‌دارد. مؤمنین را تحریض به قتال بکن و با منافقان و مشرکان بجنگ. اگر هم آنها قدرتی دارند، خداوند توانایی آنها را باز می‌دارد.

1.6- مراد از «بأس» و «تنکیل»

«و الله أشد بأساً»؛

خدا قدرتش، شدیدتر است. بأس به قدرتی می‌گویند که مقابل ناملایمات بایستد؛ قدرتی که جلوی مشکلات و ناراحتی‌ها را بگیرد.

«و أشدّ تنکیلا»؛

«تنکیل»، مجازات و کیفر دادن است.[4] قدرت خدا و مجازات او بالاترین قدرت‌ها و مجازات‌ها است. فوق همه‌ی قدرت‌ها است. «بأس» و «تنکیل»، تنوین دارد، و این استفاده می‌شود که این «بأس» و «تنکیل» در جهات مختلف است. تنوین، دلالت بر تنویع دارد؛ یعنی انواع قدرت و زمان و مکان قدرت را شامل می‌شود. از همه‌ی این‌ها استفاده می‌شود که قدرت خداوند، جهان‌شمول است و همه‌جا را شامل می‌شود.

2- تفسیر آیه 85

﴿مَّن يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُن لَّهُ نَصِيبٌ مِّنْهَا وَمَن يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُن لَّهُ كِفْلٌ مِّنْهَا وَكَانَ اللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقِيتًا﴾.[5]

2.1- معنای شفاعت

«شفاعت» و «شفع»، یعنی هروقت چیزی یا کسی از تنهایی در بیاید و از فردیت به زوجیت برسد، عرب به آن، «شفع» می‌گوید. شفیع، یعنی همراه انسان، چیزی یا فردی شود که با حسنات، همراهی کند.

2.2- نسبت «نصیب» با «کفل»

«من یشفع شفاعة حسنة یکن له نصیب منها»؛ برای او نصیبی از این شفاعت است.

«و من یشفع شفاعة سیئة یکن له کفل منها»؛ کسی که همراهی فرد نامطلوبی کند، برای او کِفلی از این سیئه است.

«نصیب» و «کفل»، وقتی جدا بیایند، هر یک بر دیگری اطلاق می‌شود. «نصیب»، یعنی بهره و «کفل»، یعنی بهره‌ای که عِدل دیگری است. «کفیل»، وقتی است که یک کار که از انسان برنمی‌آید، به دیگری بسپارد. نسبت به حسنه، نصیب به کار برده شده و نسبت به سیئه، کفل به کار برده شده است. وقتی این دو با هم بیایند، معنای خاص خود را دارند؛ به تعبیر اهل ادبیات عرب، «إذا اجتمعا إفترفا و إذا افترقا إجتمعا». کفل و نصیب، همین‌طور هستند. اگر جدا بیایند، جای هم به کار نمی‌رود. «نصیب»، پاره و تکه‌ای است که انسان از آن بهره ببرد.«کِفل» را شاید بهره ببرد، یا خیر. «کِفل» به ضرر انسان است، ولی نصیب، چنین نیست. پس با توجه به این آیه، نصیب به نفع انسان است و کفل، به ضرر انسان است.

2.3- معنای «مُقیت»

«و کان الله علی کل شیء مقیتا»؛

«مُقیت» از «قوت» به معنای روزی است. خداوند بر هر چیزی، «مُقیت» است؛ یعنی روزی‌دهنده است. قوتی دارد که قوّتی دارد. تا قوت نباشد، قوّت نیست. تا روزیِ افراد مقدر نشود، توانایی بر انجام کارها ندارند. خداوند، «رزّاق» و «مُقیت» است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo