< فهرست دروس

درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1402/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره نساء)/سوره نساء آیه 1 /وجود وحدت فاعلی و قابلی در آیه

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِي تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا﴾[1]

1- خلاصه جلسه گذشته

گفتیم در نخستین آیه سوره نساء که آغازش با خطاب است و دلیل بر عظمت انسان است ، عام‌ترین خطاب و امر، امر به تقوا است. امر به تقوا عمومیت دارد و از آنِ همه انسان‌ها است. تقوا مقول به تشکیک است. برای هر نوع و هر فردی و شخصی در هر زمانی با هر حیثیتی متعین به همان مرتبه است. این معنی همان است که تقوا مراتب است. تقوا از سیر اولیه انسان شروع می‌شود؛ از زمانی که می‌خواهد انسان بالقوه باشد تا انسان بالفعل شدن و مشمول اوامر الهی می‌شود. عام ‌ترین امر الهی امر به تقوا است. اتقاء یعنی انسان خودش را با اختیار خودش در وقایه قرار دهد. واژه شناسی اولین گام برای ارتباط با مفاهیم قرآنی است. وقایه یعنی سپر که در جنگ‌هایی به کار می‌رود که دشمن مشخص نیست. خودنگهداری می‌کند. پرهیزگاری ترجمه به لازم است. زیادة المبانی تدل علی زیادة المعانی. خودنگهداری نیاز به اتصاف دارد. وصف به شیء به علیت است. دو واسطه برای تقوا بیان شد؛ ربکم الذی خلقکم. آفریدگاری و پروردگاری دو صفت متعلق به تقوا هستند. شما بی‌نیاز از آفریدگار و پرودگار نیستید. این دو هم متلازم هستند. آنی که می‌آفریند همان است که می‌پروراند. کسی که هستی می‌دهد، اوصاف می‌دهد. جواب هلیت بسیطه همان جواب هلیت مرکبه است؛ کان تامه و کان ناقصه. در کل عالم این هست. متعلق تقوا ربوبیت و خالقیت است.

2- وجود وحدت فاعلی و قابلی در آیه

در آیه شریفه هم وحدت فاعلی است و هم وحدت قابلی. خطاب آمده است تقوا داشته باشید. تقوا به ربوبیت و خالقیت تعلق گرفته است. خدایی که شما را از یک نفس آفریده است. وحدت نوعی انسان و حتی وحدت شخصی او. تشخّص هم رسیده است به تشخصی که وحدانی است. قابل تا قابلیت فاعل را پیدا نکند، پذیرای آن حقیقت فعلیت نمی‌شود. در محضر علامه حسن زاده حفظه الله صحبت ماما شد. فرمودند قابله می‌گویند چون بچه را پذیرا است. ماما هم باید زن باشد می‌گویند قابله نه قابل. سوره نساء سوره حیا است. نفس می‌خواهد قابل باشد. صورت ربوبیت و قابلیت را که می‌خواهد از نفس واحده آن را به تقوا برساند.

امر به تقوا در سه سوره اولی قرآن

قبلا هم این آیه آمد که عبادت به خالق و رب تعلق گرفت.[2] اولین خطاب قرآن هم عام بود و در سیر ترتیبی قرآن این امر به عبادت بود. در سوره بقره امر به تقوا به طور عام بود. در آل عمران به صحبت تقوا با توجه به مسائل اجتماعی بود. در این سوره صحبت تقوا با توجه به مسائل خانوادگی است. از عام به خاص بیان شد. عرفا می‌گویند اسماء هرچه متشخص بشوند ظهورش و ارزشش بیشتر می‌شود. هرچه اسماء بر جان بنشیند کارایی دارد. نه اینکه اسماء بر زبان بنشیند. زبان مرحله بعدی است. دعا خواسته نفسانی است نه ذکر زبانی است. ذکر زبان اثر دعا است؛ نه خود دعا. هر کسی که کتاب دعایی در دست داشته باشد می‌گوییم دعا می‌کند. دعا آن استعداد وجودی نفس است. دعای نفسانی حالات فقری انسان است و باید قابلیت وحدت پیدا کند تا فاعل اثر کند.

3- آفریده شدن انسان ها از نفس واحده

نفس واحده هم وحدت فاعلی است و هم وحدت قابلی. ذات اقدس الهی در این کریمه می‌خواهد بفرماید همه انسان‌ها از یک نفس آفریده شده است. گاهی در برخی کتاب‌ها دقت نکردند و گفتند حضرت حوا از عضوی از اعضای آدم آفریده شد. حضرت حوا هم از نفس مشترک آفریده شد. انسان بی رحِم آفریده نمی‌شود. رحِم مظهر مهر و محبت است. مظهر رحمت است. آفرینش انسان بی رحِم نمی‌شود یا رحِم مادر یا رحِم دنیا. اتقوا ربکم الذی خقلکم من نفس واحدة. تقوا برای آن است که اگر پراکنده شدید، بسط می‌یابید و به تقوای اولیه بر می‌گردید.[3] خلاصه کلام اینکه ما تکویناً در اختیار ربّی هستیم که او حافظ و حفیظ است. تکویناً و تشریعاً در اختیار اراده‌ای هستیم که اگر این اراده به اتّقا رسید، می‌تواند خود را حفظ کند و اوصاف باری تعالی را در خود پیاده کند. صحیفه سجادیه را مدام دور کنید. گفتند خدایا تو که در کودکی مرا حفظ کردی که اراده نداشتم در بزرگی هم مرا حفظ کن. در دعای عرفه هم هست.

4- «مِن» در من نفس واحده

من در من نفس واحدة چیست؟ من نشئیه است. نماد فاعلیت است. من تبعیض برای اجزاء است. اینجا چنین نیست. من نشئیه یعنی همین نفس واحده‌ای که قابل است، نسبت به دیگر موضوعات فاعل است. قابل امر الهی و صور الهی است. غلط مشهور است که حضرت حوا از ضلع آدم علیه السلام آفریده شد. اگر مراد از ضلع نفس است، درست وگرنه جزء ایشان صحیح نیست. هر دو از نفس واحده‌ای آفریده شدند. این نفس، نفس ربوبی است. نفس یعنی امر متشخص چه الهی و چه غیر آن. نفس بر نفس بارئ هم اطلاق می‌شود.

 


[2] . « يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»؛ بقره، 21.
[3] . « وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»؛ حجرات، 13.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo