< فهرست دروس

درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1402/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره نساء)/سوره نساء آیه 1 /تحلیل فرازها

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِي تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا﴾[1]

1- تحلیل کلمه الناس

ناس همان اناس است. مخفّف شده است. یا از انس است و یا نسیء. به نظر ما انسان و اناس از انس است. ناس می‌تواند به معنای تلاش و کوشش باشد.

خطابی به عام بودن یا ایها الناس نداریم. اولین بسط بسم الله با خطاب شروع می‌شود. خطاب این است که کسی در حضورش هست و تخاطب صورت گرفته است و مکالمه می‌کنند. آیه شریفه بسم الله در سوره نساء اولین حالتش این است که بیان تخاطب حضرت حق است. از غیبات به خطاب رسیده است. حضرت استاد علامه حسن زاده به «یا حی و یا قیوم» و «یا من لا اله الا انت» می‌رسیدند که در بسط قلوب مؤثر است، می‌فرمودند این ذکر سراسر خطاب است. خطاب خودش کارساز است. حضرت حق مخاطبی دارد به نام انسان و با همین انسان حرف می‌زند؛ ﴿يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ﴾.[2] این هم خطاب است.

2- تحلیل اتقوا ربکم

امری که بعد از این خطاب است تقوا است. تقوا یعنی مراقبت در تمام امور. تقوا در اینجا وصفی است که در اصول گفتیم مشعر به علیّت است. تقوا متعلق به دو صفت باری تعالی شده است؛ رب و خلق. خلق آفریدن است آن هم از مقدار و تقدیر. با توجه به تفاوت با فاطر. فاطر خالقیت مطلقه است. خالق یعنی مقدار و نقشه راه داشته باشد.

در قرآن حمد متعلقش آفریدگاری خداوند یا پروردگاری او است. از این می‌شود یک برهانی استفاده کرد که حد وسط و حد اصغر و حد اکبر داشته باشد. اینجا دو برهان قابل استفاده است. یک برهان که واسطه ربوبیّت می‌خورد و دیگری که واسطه خالقیت می‌خورد. استعمال کلمات قرآن، استعمال در موضوع له حقیقی است و اصلاً ادبیات مخصوصی دارد. تقوا به ربوبیت و خالقیت ترسیم می‌شود. برهان تقوا این است. برهان جنبه اثباتی است و تا به ثبوتی نرسد کارایی ندارد. باید به ضرورت ذاتیه برسد. تقوا متعلقش ربوبیت و خالقیت است.

3- دلیل تقدم بیان ربوبیت بر خالقیت

ربکم الذی خلقکم؛ اگر به حسب ظاهر باشد اول آفرینش است بعد آموزش است و بعد پرورش است. به لحاظ جسمانی بچه به دنیا می‌آید و بعد ابجد یاد می‌گیرد و مدرسه می‌رود و بعد پرورش می‌یابد. هزاران وصف دیگر می‌یابد. جواب هلیت بسیطه و جواب هلیت مرکبه است؛ وجود و بعد کمالات. ولی اینجا اول ربوبیت بیان شد و بعد خالقیت. سرّ آن چیست؟ سرّ با توجه به تفسیر انفسی قرآن در سوره الرحمن عروس قرآن که جمال الهی در آن موج می‌زند هست. ﴿الرَّحْمَنُ* عَلَّمَ الْقُرْآنَ* خَلَقَ الْإِنْسَانَ* عَلَّمَهُ الْبَيَانَ﴾؛[3] اول الرحمن آمد. روال جسمانی به هم خورد. رمزش این است که گاهی از عالم جسم به عالم روح و مجردات و اسماء و صفات می‌رویم. از این سو اول خلقت است و بعد آموزش است و بعد از آن پرورش است. فانی در مقام اجمال می‌شود که این اجمال افضل از تفصیل است. اجمال در علوم نقلی مرحله اسفل است، ولی در علوم عقلی اکمل است. علم اجمالی همان است که فرمود: نقطة کثرها الجاهلون. تعبیر رب مقدم بر خلق شده چون افاضه از مقام فیض مقدس و فیض اقدس است. امر تقوا از آنجا صادر شده است. تقوا متعلقش نفس انسان است که باید پرورش یابد. در سیر جسمانی خلقت مقدم است و ربوبیت بر آن می‌نشیند. می‌گوییم: آموزش و پرورش. ولی در علوم الهی اول پرورش است و بعد آموزش است. این همان سرّی است در آیات قرآن. همین نسبت بین تزکیه و تعلیم است. گاهی دارد یعلمهم الکتاب و یزکیهم و گاهی فرمود: ﴿يُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾.[4] هدف میانی و هدف آخر را باید در نظر گرفت. به نظر ما چینش آیات الهی هم توقیفی است. کوچک‌ترین حرف قرآن زائد نیست. ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾[5] برخی گفتند زائد است. به نظر ما زائد نیست. خدا نه تنها مثل ندارد بلکه مثل مثل خدا هم نیست. مثل خدا هم نمونه ندارد. در مصداق مثل خداوند یکی وجود نازنین آقا رسول الله صلی الله علیه و آله است که خلیفه الهی است. تقوا متعلق اولش ربوبیت است: یعنی پرورش و بعد خلقت است. متعلق هر دو نفس واحده است.

4- مراد از من نفس واحدة

انسان با علت قریب خود آشنا است. دنیا هم دنیا است چون نزدیک‌ترین عالم به انسان است. نفس ما یتشخص الشیء است. آنچه موجود را متشخص کند نفس است. آنچه نماد شیء باشد، نفس است؛ اعم از مادی و غیر آن؛ اعم از خالق و مخلوق. با این تعبیر ذات شیء اعم از مادی و معنوی است. آنچه چیزی را متشخّص کند، نفس شیء است. با این اصطلاح نفس بر خدا هم اطلاق می‌شود. ﴿وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ﴾؛[6] بر خدا در قرآن اطلاق شده است.

5- نتیجه بحث

خطاب عام است و بعد از آن تقوا آمده است. بعد از تقوا ربوبیت و بعد خالقیت آمده است. کسی که توجهش به ربوبیت و خالقیت خدا باشد، می‌تواند تقوا را کسب کند. کافرینی که در مقابل آیات الهی تسلیم نشدند، مشکل ربوبیتی داشتند. ﴿أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ﴾[7] را در نظر داشتند. بحثی است که فرعون موحد بود یا خیر؟ بحث چالشی شده است. ان شاء الله پاسخ خواهیم داد. اگر به او می‌گفتند خالق هستی یا مخلوق، می‌گفت مخلوق. ادعای ربوبیت داشت؛ نه خالقیت. در مقام سیر و سلوکی و معرفتی اگر انسان تمام حالات را به حضرت حق منتسب کرد، با تقوا می‌شود. اگر سؤال کنند آسمان و زمین را که آفریده "لیقولن الله" همین قول را هم نباید به خود، منتسب کنند. کمال قدرت هم نوعی کمال ربوبیتی است. مالک یوم الدین و ملک الناس او را ملک کرده و او نمی‌داند از کجا آمده است. نمک خورده و نمکدان شکسته است. مقامات را فرعونیان به خود منتسب کردند و همین گمراهی است.

6- دعای عشرات تجلی ربوبیت خداوند

برای تجلی ربوبیت خدا تا می‌توانید تا دعای عشرات را با تأمل بخوانید. وقتی شبی که صبح می‌خواستیم بدن علامه را دفن کنیم دیدم در مفاتیح ایشان که دعای عشرات را زیاد می‌خواندند که کاغذ رنگش تغییر کرده بود. اگر در نیمه شب باشد بهتر است. من که تا به حال دعایی به عظمت این دعا ندیدم این قدر مقام شکرگزاری داشته باشد. 18 بار ده بار ده بار اذکار تکرار می‌شود. لا اله الا الله اولین آن است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo