< فهرست دروس

درس تفسیر استاد هادی عباسی خراسانی

1401/12/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره آل عمران)/آل عمران آیه 85الی91 /عدم تنافی نسخ شریعت و وحدت انبیاء

﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾

﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ ۚ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾

﴿أُولَٰئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾

﴿خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ﴾

﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾

﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ﴾

﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَىٰ بِهِ ۗ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ﴾[1]

1- مراد از اسلام در آیه 85

عرض شد دین، دین اسلام است و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه، هرچند این اسلام اصطلاحی هم از لغوی است ولی این اسلام یعنی تسلیم محض باری تعالی بودن. همه ادیان الهی در آن به تسلیم سفارش شده است. بینات هم اعم از معجزات تکوینی و تشریعی است. کفر، باعث دوری از خدا و فرشتگان و مردم است.

2- مراد از خالدین فیها در آیه 88

شیخ طوسی در تبیان که مجمع البیان مرحوم طبرسی بر آن اساس است ولی جامع‌تر، خلود را به معنای ماندن زیاد می‌گیرند؛ نه دوام و همیشه ماندن را. درنگ طولانی را خلود می‌گویند. خلود به این معنا نیست که همیشه در عذاب باشند. تداوم دارد ولی نه اینکه همیشگی و ابدی باشد.

فیها به لعنت باز می‌گردد. از خصلت‌هایشان آن است که نه عذابشان تخفیف می‌خورد و نه به آنها توجه رحمتی می‌شود که از عذاب نجات یابند. کسانی که ورود در عذاب الهی دارند، برخی عذاب برایشان تداوم دارد و برخی فصلی است. آنچه از آیات و روایات رسیدیم آن است که رحمت تداوم دارد و غیر آن قسری است و تداوم ندارد. عذاب و غضب و سخط همه عرضی است که خلاف رحمت است. در نتیجه زوالش سریع است. تا قسر قاسر باشد، توپ به بالا حرکت می‌کند، تمام که شد بر می‌گردد به جاذبه زمین. رحمت قانون اولی است و خلاف آن حرکت قسری است و عرضی که دوام ندارد. دلیل بر دوام باید بیاید.

3- دخیل بودن سه توبه در مغفرت باری تعالی

کسانی که بعد از کارهای زشت خود توبه کردند، استثنا از عذاب شده‌اند. در هر مغفرت و توبه عبد، سه توبه دخیل است؛

    1. توبه باری تعالی که توفیق برگشتن می‌دهد؛

    2. توبه انسان که بر می‌گردد؛

    3. قبول توبه توسط حضرت حق.

بعد ذلک یعنی بعد گناه‌کاری. اصلحوا یعنی خود را اصلاح کردند و به طرف خوبی‌ها رفتند. یا اصلاح دیگران هم داشتند. آن قدر خوب شدند که اعمالشان هم گواهی می‌دهد که دیگران را دعوت به خوبی‌ها کنند.

4- مراد از غفور رحیم

خداوند تبارک و تعالی هم غفور است؛ یعنی گناهان را می‌پوشاند و هم رحیم است؛ یعنی نادیده می‌گیرد. غفور پوشاندن است و رحیم گناه را نمی‌بیند. امام باقر علیه السلام می فرماید: التائب من الذنب کمن لا ذنب له؛[2] کسی که توبه می‌کند گویا گناه نکرده است.

5- مراد از لن تقبل توبتهم

کسانی که بعد از ایمان آوردن کافر شدند، که عنوان جدیدی است. همان ارتداد است. کفرشان را هم زیاد کرده‌اند، توبه‌شان پذیرفته نمی‌شود. این عدم پذیرش توبه دو معنا دارد:

    1. از اول توفیق توبه نمی‌یابند و سالبه به انتفای موضوع است و امروز و فردا می‌کنند؛

    2. اینکه موفق به توبه می‌شوند؛ ولی خداوند به مصالحش و به حکمتی توبه اینها را نمی‌پذیرد چرا که از دل اینها خبر دارد. هر دو شامل می‌شود. هر دو معنا هست.

6- ارتداد بدتر از کفر

اینها جزء گمراهان هستند. قوم ظالمین لعنت فرشتگان و خدا و مؤمنان را داشت و راه توبه داشت ولی بر نگشتند. ارتداد بدتر از کفر است چرا که در پرونده‌اش ایمان دارد. معامله با کفر راحت‌تر است؛ نسبت به منافقان.

7- عدم قبول فدیه در صورت کفر

کسانی که کافر شدند و در حالی مردند که کافر بودند، اگر تمام سرزمین‌های زمین را طلا و نقره کنند و بخواهند فدیه و فدایی بیاورند، پذیرفته نمی‌شود. تنها چیزی که فایده دارد، قلب رحیم است نه هیچ امر دیگر. تا ختم الله نشده راه باز است. اگر ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ﴾[3] یابد راه برگشت ندارد.

ارائه کردن فدیه را افتداء می‌گویند. برای مرتبه دوم است که اولئک آمد. عذاب دردناکی دارند و هیچ یاوری ندارند. نه پشتیبان فردی دارند و نه جمعی. آیات بعدی اگر ادامه مطالب اهل کتاب باشد، معلوم است و اگر مستقل باشد بحث دیگری است.

8- عدم تنافی نسخ شریعت و وحدت انبیاء

همه اینها خط ایمان و اسلام است. اسلام یعنی سررشته‌ای که همه تسلیم خدا هستند. زمان‌ها متعدد است و هر زمانی رسول خاصی می‌طلبد. بنابراین نسخ منافاتی با وحدت ندارد. خط نبوت که خط توحید و اعتقادات است با خط نسخ یکی است. رسول اعظم صلی الله علیه و آله ممضی هستند. عبادات امضایی شاید ریشه تاریخی بیشتری دارد. پس خط رسالت و نبوت واحد است. نبی خبرداری است، رسول خبرنگار ویژه است. گاهی پیامبر مأمور به ابلاغ به دیگران نیست. نقطه اتصال سلسله رسالت وجود مقدس نبی مکرم اسلام است.

در زیارت عاشورا می‌گوییم خدایا ما را به مقام محمود برسان یعنی به مقام اخباری برسیم که خلف صالح گذشته ها بشویم و انسان صالح در زمان ها بشویم؛ مثل امام عصر علیه السلام؛ یعنی امام همه زمان‌ها است. نبی و رسول فقط برای زمان خود بوده است؛ اما امام زمان هم نبوت را دارد و هم رسالت را. یعنی همان کرامات صادر می شود، در عین حال عارف بی‌ادعا است و اشرفیت او بیشتر می‌شود.

خط نبوت از اولین انسانِ مخلوق آغاز شد و این خط تا آخرین انسان موجود ادامه دارد. زمان و اشخاص و خصوصیات و اسم عوض می‌شود؛ گاهی نبی و گاهی رسول و گاهی امام می باشد. اینکه ولایت را بالاتر از نبوت می‌دانیم، گزاف نیست. چون تعین و تشخص آنها بالاست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo