< فهرست دروس

درس تفسیر استاد هادی عباسی خراسانی

1401/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره آل عمران)/آل عمران آیه 61 /آیه مباهله

﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[1]

1- ارتباط آیه 61 با قبل

خلقت جناب عیسی علیه السلام با خلقت جناب آدم شبیه است و در قیاس با آن شگفت‌آوری ندارد. هر دو از خاک آفریده شدند. بر حکایت حضرت عیسی و حضرت آدم علیه السلام حق نامیده شده که نباید از آن سرپیچی کرد.

این آیه، آیه مباهله است و از غرر آیات و برهان‌های آن است. این کریمه برای حکایت بعضی از افراطی‌هایی است که حضرت عیسی بن مریم علیه السلام را موجود ماورائی و استثننایی می‌دانستند. تفاوت نظر حق و غیر حق آن است که نصارای نجران به مباهله آمدند. مباهله خود یک برهان است. برهان همه‌جایی نیز هست. جریان مباهله یک تمثیل است نه تخصیص. یعنی قضیه شخصیه خصوصیه نیست که امکان تکرار نداشته باشد.

2- مراد از حاجّ

از محاجّه است یعنی انسان از دیگری حجت بخواهد. حجت اعم از حق و باطل است، ولی برهان جایی است که فقط حق را اثبات کند. ولی گاهی به جای هم به کار می‌رود؛ ﴿حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ﴾.[2]

علامه مصطفوی می نویسد: « حجّ... و الْحُجَّةُ: البرهان، و حَاجَّهُ: غلبه بالحُجَّة».[3]

3- مراد از تعالوا

از تعال است و فعل امر از تعالی است یعنی بالا بیایید. زبان عربی بسیار کامل است. برای اکثر موارد استعمالی الفاظ خاص به خود را دارد. اگر دو نفر کنار هم باشند و یکی بگوید بیا کنار من می‌گوید الیّ الیّ. اگر یکی پایین‌تر باشد می‌گوید انزل. انزال افکندن به پایین است. اگر کسی در نقطه بلندی باشد و صدا بزند، تعال به کار می‌رود. در خیلی از آبادی‌ها روستاها در بلندی قرار دارند. طوری می‌ساختند که از باران و سیل و حوادث زمینی تا حدودی در امان باشند. روز برای کارهایشان به مزرعه می‌رفتند و بیابان‌ها و شب بر می‌گشتند. آنهایی که در بالا بلندی بودند و می‌خواستند آنچه از بیابان جمع کرده بودند ببرند با طناب‌های محکمی می بردند بالا. آن طناب را می‌گفتند حبل. حبل، ریسمان محکمی است که توانایی حمل سنگینی دارد. کسی که آن بالا بود می‌گفت تعالوا تعالوا.

4- علت محاجه

وقتی روشن شد که حضرت عیسی علیه السلام موجود ماورائی نیست، بلکه جسمی ولی استثنایی است، اگر با تو محاجّه کردند دعوتشان کن به برهان جدید. نبتهل یعنی رها کردن و نفرین کردن خود. معنی ابتهال یعنی زاری کردن نیز همین است.

علامه مصطفوی می نویسد: «بهل... و الابتهال: التضرّع و يقال في- ثُمَ‌ نَبْتَهِلْ‌: أى نخلّص في الدعاء».[4]

نفرین لازمه رها کردن است، نه معنای همان را داشته باشد. رها کردن یعنی توجه نداشتن به یکدیگر. محبت ندارند و دوری می‌جویند.

مباهله یک برهان همیشگی است، نه اینکه در یک زمان خاص باشد. حضرت استادمان علامه حسن زاده قدس الله نفسه الزکیة می‌فرمودند: جناب علامه طباطبایی رحمه الله فرمودند هر کس قائل به تحریف قرآن باشد من حاضر به مباهله با او هستم. بعد فرمودند من هم آماده هستم. کتابی به نام فصل الخطاب در عدم تحریف کتاب دارند.

کسی که با تو محاجة کرد بعد از اینکه معلوم شد حضرت عیسی علیه السلام از خاک است پس بگو: ما فرزندانمان را می‌خوانیم، شما نیز، زنانمان را بخوانیم و خودمان را و شما نیز.

5- اطلاق ابن بر فرزند دختر

ابنائنا بر فرزند دختری هم اطلاق می‌شود. اگر کسی نذر کرد این برای ابنائم باشد به دختران او هم می‌رسد. مگر تصریح کرده باشد که ابناء در مقابل بنات است. طبق همین مبنا میرزاها هم سید هستند. شیخ انصاری هم می‌فرمود به کسانی که مادرشان سید هست، سید اطلاق کنید.

ابنائنا ...و نسائنا؛ حضرت امام حسین و امام حسن علیهما السلام و کلا پنج تن آل عبا جمع شدند.

چند کلمه داریم در قرآن که رسم الخط قرآن تای مبسوط است. رحمت، لعنت، امرأت، و...

اسلام هم رحمت دارد و هم لعنت. هر کس از حق دور شود لعنت بر او بار می‌شود.

فنجعل...؛ کسی که حق بر او روشن شده ولی اصرار به حرفش دارد، دور از رحمت خدا می‌شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo