< فهرست دروس

درس تفسیر استاد هادی عباسی خراسانی

1401/03/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره بقره)/سوره بقره آیه 282 /دین و مباحث پیرامون آن

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ ۚ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ ۚ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ ۚ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا ۚ فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ ۚ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ ۖ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ ۚ وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا ۚ وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَىٰ أَجَلِهِ ۚ ذَٰلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَىٰ أَلَّا تَرْتَابُوا ۖ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا ۗ وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ ۚ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ ۚ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[1]

1- خصوصیات آیه 282 بقره

برخی آیات نام دارند مانند آیت الکرسی یا آیه مباهله. این آیه هم آیة الدین است. طولانی‌ترین آیه قرآن است. آیه ای به طولانی بودن آیه 282 سوره بقره نداریم. منشأ و مبدأ خیلی از قواعد فقهیه ماست. بیش از سی قاعده از این آیه شریفه تا به حال استخراج شده است. منشأ بسیاری از حقوق است. آیه حقوقی قرآن است و دستورات عجیبی برای ملت‌ها و مردم دارد. خطاب یا ایها الذین آمنوا دارد. خطاب خاص است ولی تکلیف عام است و برای همه مردم دنیا مفید است. این 30 قاعده فقهی فقط خاص مسلمانان و مؤمنین نیست. اختصاص به همه ملکفین و انسان‌ها دارد. وجوب تقلید هم وجوب عقلی است نه شرعی.

2- تببین واژه دین

دین در مقابل عین است. دین چیزی نیست که به حسب رؤیت دیده شود؛ در مقابل عین که جسم خارجی و مشخص است.

تداینتم از ماده دین است یعنی تعامل و تداین و تعهد طرفینی. یکی به دیگری تعهد می‌دهد.

علامه مصطفوی می نویسد:« دین... و التحقيق‌ انّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو الخضوع و الانقياد قبال برنامج أو مقرّرات معيّنه. و يقرب منه الطاعة و التعبّد و المحكوميّة و- المقهوريّة و التسليم في مقابل أمر أو حكم أو قانون أو جزاء... إِذا تَدايَنْتُمْ‌ بِدَيْنٍ‌ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ‌ أى إذا أخذتم دينا و وقعتم تحت هذه المقرّرات في أىّ موقع كان».[2]

بعضی از اوقات میان مردم متداول است که دین و قرض را یکی می‌دانند؛ ولی این دو متفاوت است. اگر کسی پولی بدهد به دیگری می‌شود قرض و اگر دیگری تعهد کند چیزی مبادله کند و پس بدهد دین است. دامنه دین گسترده است.

3- انواع معامله و معامله دین

در فقه گفتیم که کلیه معاملات چهار قسم بیشتر نیستند:

    1. معامله نقدی: هم ثمن و هم مثمن حاضر هستند و وجود دارند. جنسی را نقدی از بازار می‌خرید. اکثر معاملاتی که در عرف روزمره جهانی انجام می‌شود، همین است. معامله عین به عین. نقد به نقد. عوض و معوض هر دو مبادله می‌شوند.

    2. معامله نسیه: کسی جنسی را می‌گیرد و پول و بهایش را بعداً می‌پردازد. نسیه هم می‌گویند. مثمن حاضر است و عین و ثمن دین است. عوض دین است.

    3. سلف و سلم: عکس معامله قبلی است. ثمن عین است و مثمن دین است. معامله‌ای می‌کنید و پول را به کسی می‌دهید که فلان جنس را برای او نگه دارد. مثمن و معوض بر ذمّه طرف است. می‌گوید میوه‌های باغت را می‌خرم. سلف و سلم پول نقدی است و کالا را بعد تحویل می‌دهد. این سه قسم شرعی است و اشکال ندارد.

    4. دین به دین یا کالی به کالی: هم ثمن و هم مثمن هیچ یک وجود ندارد. این معامله از نظر اسلام شرعیت ندارد. چون هم روایات نبوی صلی الله علیه و آله است و هم در لسان ائمه علیهم السلام است که در فقه مستوفی بحث کردیم.

معامله نسیه و معامله سلم و سلف هر دو دین است. دین در این دو قسم است. وقتی معامله دین انجام می‌دهید باید بین خودتان بنویسید. اگر کسی به کسی چیزی داد و بعد اختلاف به وجود آمد، جز خودش را مذمت نکند.

کسانی که ایمان آوردید وقتی معامله کردید، یکی دینی به گردن گرفت، (در نسیه مدین خریدار است و در سلم و سلف فروشنده مدین است و دین به گردن دارد) یعنی بدهکار و بستانکاری هست، کاغذی بین خود رد و بدل کنید. زمان نسیه و سلم و سلف از یک دقیقه شروع می‌شود تا هر زمانی که مهلت را خودشان مشخص کنند.

4- کاتب باید عدالت رفتاری داشته باشد

وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ؛ باید این کاتب به عدل بنویسد. قانون عدل! بحثی است که کاتب آیا باید عادل باشد یا خیر؟ امام جماعت باید عادل باشد. علاوه بر عدل رفتاری، عدل اجتماعی هم مطرح می‌شود. عدالت رفتاری را آیه شریفه مطرح می‌کند. کسی که می‌خواهد بنویسد، باید عادل باشد و به او اطمینان داشته باشید؛ به خصوص برای کسانی که جاهل به معاملات هستند. جاهل به معاملات به این معنا نیست که سواد ندارد، گاهی بهترین سوادهای حوزوی و دانشگاهی را دارد؛ ولی علم به زوایای این معامله ندارد. گاهی نیز سواد خواندن و نوشتن مد نظر است که متفاوت است.

5- لزوم احراز عدالت اجتماعی بنگاه های معاملاتی

وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ؛ کاتب حق ندارد ننویسد؛ چنان که خدا او را تعلیم داده است. نباید از نوشتن خودداری کند؛ همان طور که خدا به او نوشتن را آموخته است. ما بنگاه‌هایی داریم که قرارداد را می‌بندند. باید عدالت اجتماعی آن‌ها محرز شود.

6- تبیین واژه املال

املال و املاء به معنای این است که یکی می‌ گوید و دیگری می‌نویسد.

در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن آمده است: «... الإملال كما قلنا مأخوذ من العبريّة، و قد استعمله أهل الحجاز و جاء في هذه الآية الكريمة أيضا ثلث مرّات، و هو إلقاء ما في الذهن أو في الكتاب للمخاطب حتّى يضبطه».[3]

گاهی کسی کتابت بلد است ولی قوانین را نمی‌داند. مدیون باید مطالب را املاء کند. کسی که بدهکار است بگوید ما چنین معامله‌ای کردیم این تعهدات ما را بنویسید. کسی که معامله نقدی می‌کند نیز بنویسد بهتر است. ولی وقتی یک طرف دین است و بدهکار است باید کسی که بدهکار است تعهد دهد که کالا را تحویل دهد یا اگر مثمن است پس دهد.

و لا یبخس منه شیئا؛ چیزی از معامله کم نگذارد. حتی نقدین را بنویسید که چیزی جا به جا نمی‌شود.

فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا ۚ فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ ؛ حق در اینجا یعنی دین. کسی که بر او حق است باید بنویسید و تقوا داشته باشد و چیزی کم نگذارد. اگر کسی که حق بر اوست سفیه یا ضعیف یا صغیر بود یا توان این کار را نداشت، باید ولی او املاء کند.

7- علت گرفتن دو شاهد در دین

وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ ۖ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ؛ دو نفر از مردان را شاهد بگیرید. در معاملات دین شاهد نیاز است. باید بحث کرد وجوب دارد یا استحباب؟ اگر دو مرد نبود یک مرد و دو زن هم می‌توانند شاهد شوند؟ در اینجا حقوق زن و مرد فرق دارد. این دو در شخصیت یکی هستند و در مزایا و احکام متفاوتند.

دو شاهد برای این است که اگر یکی فراموش کرد دیگری باشد. اضلال را مطرح می‌کند که اگر یکی خواست زیر میز بزند دیگری اجازه ندهد.

8- اصول حاکم بر دین

    1. وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا؛ شهید در قرآن بر گواه و شاهد اطلاق می‌شود نه شهید اصطلاحی که کشته شده در راه خدا باشد. شهید اصطلاحی از آن در قرآن به عنوان مقتول فی سبیل الله بحث می‌شود.

    2. وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَىٰ أَجَلِهِ ۚ ذَٰلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَىٰ الا ترتابوا؛ در نوشتن تنبلی و سهل‌انگاری نکنید؛ چه معاملات کوچک باشد و چه بزرگ. معاملات دوستانه هم نوشته رد و بدل شود. این نزد خداوند عادلانه‌تر و محکم‌تر نزدیک‌تر است؛ و همچنین اگر شکی بود مطمئن‌تر است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo