< فهرست دروس

درس تفسیر استاد هادی عباسی خراسانی

1401/03/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره بقره)/سوره بقره(آیات257و258) / همراهی با ولایت نورانیت می آورد

﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[1]

﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ ۖ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾[2]

1- مؤمنین بن بست ندارد

الله در این آیه بیان «و الله سمیع علیم» است. سمیع و علیم بین دو کلمه الله قرار گرفته است. آیه شریفه به لحاظ حقیقت، بیان آیه قبلی است. کسانی که کافر به طاغوت بشوند و ایمان به خدا بیاورند به ریسمان الهی چنگ زده‌اند. انسان مؤمن در دنیا و آخرت بدون دستگیره نیست. دستش در دست شریف ولیّ‌ است. راه ایمان و تقوا هیچ گاه بن‌بست ندارد. اسلام و ایمان دچار بن‌بست نمی‌شود. الله ولیّ کسانی است که ایمان آوردند.

2- معنای ولیّ

ولیّ را چرا ولیّ می‌گویند؛ چون از وَلَی به معنای چیزی است که پیوسته قرار می‌دهند. انسان متصل به ولیّ است. سلسله خلقت به وسیله امیر المؤمنین علیه السلام متصل می‌شود. ایشان فصل‌ها را تبدیل به وصل می‌کنند. ایشان در قله انقطاع است. خدا ولیّ و سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند. اخراج برای جایی است که انسان در معرض آسیب‌هایی باشد و آن را خارج کند. نور در اینجا واحد است ولی ظلمات متعدّد است. ولایت یکی است ولی شیطنت متعدّد است. به آسیب‌های مختلف ظلمات می‌گویند. کسانی که راه باطل را انتخاب کردند اولیای آنها طاغوت و شیاطین است. خداوند فرمود: اولیاء نه ولیّ. راه بندگی یکی است ولی شیاطین و راه آنها مختلف و متعددند. کار طاغوت این است که انسان را از نور به ظلمت می‌رساند. سر و کار انسان با نور و ظلمت‌ها است.

3- همراهی با ولایت نورانیت می آورد

اگر با ولایت سر و کار داشته باشد نورانیت دارد. اگر با شیطنت سرو کار داشته باشد، تیره است. انسان مؤمن در بن‌بست نیست و همیشه به طرف نور می‌رود. کسانی که کافر شدند در ظلمات هستند. اینها صحابه بهشتی هستند. ظلمت در اینجا نتیجه‌اش آتش و تاریکی در‌ آخرت است. اینها همیشه در آتش خالد هستند. هم فیها خالدون. از آتش خارج نمی‌شوند. اگر ما راه خدا را برویم هرچه برویم مسیر باز و نورانی است. ولی اگر خدای نخواسته راه نفس و هوای نفس و طاغوت و مخالفت با خدا را برویم به آتش دوزخ وارد می‌شویم؛ الحمدلله الذی جعلنا متمسلکین بامیر‌المؤمنین و ذریته المعصومین علیهم السلام. خدا را شکر دست ما را در دست ولیّ گذاشته است. هرجا به مشکلی خوردید گفتید یا ولی الله شما را نجات می‌دهند. نه تنها در دنیا بلکه در برزخ دستگیری آنها بیشتر است. هرجا در مطلب علمی و عملی گیر کردید صدا بزنید، ولیّ کارگشا است. بزرگان و علمای عامل که دعوت می‌کنند در کنار ولیّ باشیم دلسوزان عالمند. در اذان و اقامه شهادت به ولیّ نیز می‌دهیم تا یادمان نرود. ما تحت احاطه حضرت ولی الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء هستیم. حرکت‌های ما را رصد می‌کنند. دستش آن قدر گسترده است که سایه‌اش در جهان گسترده است.

4- ولایت فقیه انتصابی است

برهان ولایت فقیه برهان فقهی و فرعی نیست. برهان ولایت فقیه انتصابی است نه انتخابی. برخی ولایت فقیه را با دموکراسی مقایسه نکنند. خیلی که افراد الهی حرکت کنند بشری است، ولی ولایت فقیه متصل به حکومت انبیاء است. ما قائل به حکومت الهی هستیم که از انبیاء شروع می‌شود و در انسان به اوج می‌رسد؛ ولایت الهی، ولایت معصومین، ولایت فقیه تا ولایت مؤمنین و مؤمنات؛ مانند سرپرستی بچه بی‌سرپرست.

5- ولیّ چون صفت خداست، منقطع نمی شود

نبوت منقطع است. در یک زمان‌هایی نبیّ بعد از نبیّ می‌آید ولی یک زمانی مثل زمان ما نبیّ نیست ولی دنیا بی ولیّ نمی‌شود. ولیّ در آیت الکرسی صفت خدا است. صفت خلق نیست که منقطع باشد. ولایت هست که هست. چون ولایت نور است و نور هیچ گاه منقطع نیست.

6- مراد از حاجّ

حاجّ از محاجة می‌آید یعنی بگو مگو کردن. نمی‌بینی کسی را که راجع به ربّش با ابراهیم بگو مگو کرد. ربط آیه به قبل این است که اینجا بعد از ولایت بحث ربوبیت مطرح می‌شود. صحبت نمرود است که با حضرت ابراهیم علیه السلام محاجه کرد. خدایی که مُلک دارد. خدا حتی به نمرود مُلک داد. ولی با ابراهیم علیه السلام بگو مگو کردد.خطاب غیر مستقیم است به همه حاکمان زمین که با اولیای الهی در نیفتند و محاجه نکنند.

7- محاجّه نمرود با حضرت ابراهیم علیه السلام

فرمود: ای نمرود! خدای من کسی است که می‌میراند و زنده می‌کند. نمرود ادعای ربوبیت کرد. گفت من هم زنده می‌کنم و می‌میرانم. حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود خداوند شمس را از مشرق در می‌آورد. هر گاه که شمس را ببینید در همه جهات در حال مشرق است. مغرب عرضی شمس است و مشرق ذاتی است. تداوم نورانیت خدا است. خورشید همیشه مشرقیت دارد و دنبال مغرب است. یک مغرب داد. ﴿إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ﴾.[3] وقتی حضرت ظهور کند کار خورشید تمام است. مشرقیت تبدیل به مغربیت می‌شود.

حضرت ابراهیم علیه السلام فرمودند خدای من از مشرق خورشید را در می‌آورد تو از مغرب بیرون بیاور. پادشاه پادشاهان در آسمان حکومت دارد. آنی که نمرود نتوانست انجام دهد امیر المؤمنین علیه السلام خورشید را بر گرداند ولی ادعای خدایی نکرد. گفت من ولیّ خدا هستم. مهم این است که انسان دنبال نفس خودش نرود. اگر اهل هوی و هوس برود، از زمره ولایت خارج می‌شود. خداوند قوم ظالم را هدایت نمی‌کند. اگر کسی با ولیّ زاویه پیدا کرد، با خودش و بعد با خدا زاویه پیدا می‌کند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo