< فهرست دروس

درس تفسیر استاد هادی عباسی خراسانی

1400/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: تفسیر ترتیبی (سوره بقره)/تفسیر آیه 129 /دعای حضرت ابراهیم علیه السلام برای بعثت رسولان بعد از خود

 

﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾.[1]

1- خلاصه جلسات گذشته

به آیاتی رسیدیم که سیر و سلوک عملی یکی از بزرگ‌ترین انبیای الهی، یعنی حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) را ترسیم می‌کند. حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) بعد از ساخت خانه کعبه که معمار بودند و حضرت اسماعیل (علیه‌السلام)، فرزند و شاگرد و کمک بودند، برای قبولی عمل، با دو اسم «سمیع» و «علیم»، دعا کردند. بعد دعا کردند که تسلیم باشند. بعد از مقام رضا، تسلیم است. رضا به قضا و قدر باشد و بعد نوبت تسلیم است. تقاضای میانه و ابتدای راه نکردند و تقاضای مراحل نهایی را داشتند. وقتی می‌خواهیم چیزی را درخواست کنیم، باید عالی را بخواهیم. تقاضای تسلیم کردند، برای ذرّیه که امت مسلمه باشند. تقاضا کردند که خدا ارائه‌ی مناسک کند. «مناسک»، جمع «منسک» است و از «نسک» است؛ یعنی جایی که قربانی را قربةإلی‌الله، قربانی می‌کنند.[2] «و أرنا مناسکنا». دعای این‌ها مستجاب شد و جبرائیل (علیه‌السلام) برای یاددادن مناسک، آمد. «و تب علینا»؛ خدایا توبه ما را بپذیر. هر توبه‌ای از جانب خدا شروع می‌شود؛ اول از جانب حق شروع می‌شود، در عبد تجلی می‌یابد و دوباره به رب ختم می‌شود. غلط مشهوری که بین مردمان است، گمان می‌کنند حتما باید مسبوق به گناه باشد. توبه، یعنی بازگشت الی الله؛ چه مسبوق به گناه باشد و چه نباشد. انبیای الهی هم توبه دارند. توبه، یعنی بازگشت به حق، چه مسبوق به گناه باشد و چه نباشد؛ اگر مسبوق به گناه باشد، جزو واجبات است. حضرت ابراهیم (علیه‌السلام)، تقاضای توبه کردند. «تواب»، با «رحیم» آمده است. معلوم است منشأ توبه، مهر و رحمت است. برای همین کسانی که در غضب و قهر هستند، اهل بازگشت به حضرت حق نیستند.

تفسیر آیه 129

2- تفاوت بعث و ارسال

«ربنا و ابعث فیهم رسولا»؛ خدایا میان مردم رسولی بفرست که چند کار را انجام دهد.

نسبت به حضرت حق، هم بعث داریم و هم ارسال رسل؛ این دو با هم فرق دارد. اولین بار است که واژه «بعث» می‌آید. اینجا بعث و ارسال با هم آمده است؛ «إذا اجتمعا، إفترقا و إذا افترقا، إجتمعا». بعث و ارسال در مصداق، یکی می‌شود، ولی در معنا فرق دارد؛ ارسال، نسبت به مبدأ فاعلی است و بعث، به لحاظ منشأ قابلی است. برای مردم، یک نبی‌ آمده است؛ اگر نسبت به مردم لحاظ کنیم، خدا او را به سوی مردم مبعوث کرد، ولی خدا ارسال کرده و فرستاده است. خدا رسولی فرستاده که مبعوث شده است.

3- منظور از «رسولا» در آیه

آیا رسول مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است؟ یا مطلق است و اعم از رسول مکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و رسولان دیگر است؟ برخی نظر اول را دارند. به نظر ما، رسول مطلق است. خود ایشان، فرزندان ایشان و آخرین رسول، حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) که مصداق اتم رسالت است.

«منهم»؛ رسولی از خودشان باشد.

4- وظایف پیامبران

4.1- تلاوت

4.1.1- تفاوت تلاوت با قرائت

«یتلو علیهم آیاته»؛

آیات تو را بر اینها تلاوت‌ کند. واژه تلاوت را داشتیم که غیر از قرائت است. قرائت، خواندن است، ولی تلاوت، پشت سر آیه رفتن است.[3] تلاوت این است که الفاظ که می‌آید، پشت سر آنها سیر عملی، صورت می‌گیرد.

4.2- تعلیم کتاب و حکمت

«و یعلمهم الکتاب و الحکمة»؛

تعلیم کتاب و حکمت می‌دهد. تلاوت، پیش‌نیاز تعلیم است و تعلیم کتاب و حکمت، پیش نیاز تزکیه است.

هم آموزش کتاب و هم آموزش حکمت. کتاب، مکتوب است و حکمت را حکمت می‌گویند؛ چون محکم است. سیر کتابی و حکمت، دو مرحله است. گرچه در قرآن، کتاب حکیم هم داریم.

4.3- تزکیه

4.3.1- معنای تزکیه

«و یزکیهم»؛

مرحله پرورش آیات است. قدیم می‌گفتند: «مأدبه»؛ یعنی اَدَبِستان. مخفف آن، دبستان می‌شود. جایی که ادب فرا بگیرند. اگر جایی دبستان باشد و ادبستان نباشد و ادب فرا نگیرند، در حقیقت دبستان نیست. می‌گویند آموزش و پرورش. یعنی فقط، تعلیم نیست؛ پرورش هم هست. پرورش، سیر ارسال رسل است. اینها را به رشد و پرورش برساند.

«یُزَکِّی»، از «زَکَوَ» است؛ به معنی رشد و پرورش[4] که غیر از چاقی است. عقل انسان، رشد می‌کند و به آن افزوده می‌شود، ولی چاقی، عرض و طول انسان، زیاد می‌شود. برخی می‌گویند انسان به رشد که رسید، بالغ می‌شود. تزکیه، رشیدپرور است.

«إنک أنت العزیز الحکیم»؛

5- ساختار ادبی جمله «إنک أنت العزیز الحکیم»

«إنک»، حرف تحقیق است. از حروف مشبهةبالفعل است. فعل، انجام می‌شود. حرف، بدون تحقق است و با اسم و فعل، تحقق می‌ِیابد. «إنّ»، فعل نیست؛ شبیه به فعل است. فعل در لغت عرب، معمولا سه حرفی است. «إنّ» هم، سه حرفی است؛ (إنن) و چون و چرا ندارد. «کاف خطاب»، با «أنت» تأکید شده است.

6- معنای «عزیز» و استعمال آن در برخی از آیات

تو ای باری‌تعالی، عزیز و حکیم هستی. عزیز به کسی می‌گویند که هیچ‌گاه مغلوب نمی‌شود. حضرت حق، همیشه پیروز است. ﴿وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء﴾.[5] عزت برای خدا و رسول و مؤمنان است. این سه طایفه، مغلوب نمی‌شوند. ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ﴾.[6] خدایا تو غالب هستی. عزیزی که حکیم است.

7- معنای حکیم

«حکیم» از «حکم»، به معنای «اتقان» است.[7] حکیم، کارهایش عاقلانه است؛ یعنی تمام کارهایی که می‌کند، بر اساس علم کامل است. حکمت، بالاتر از علم است. علم، اطلاق بر اصطلاحات می‌شود، ولی حکمت بر اصطلاحاتی اطلاق می‌شود که بر جان نشسته باشد. بر کسی که جامع علم و عمل باشد، حکیم اطلاق می‌شود. ذات باری‌تعالی، دارای اوصاف است.

8- معنای ترکیبی «عزیز» و «حکیم»

«عزیز» و «حکیم» وقتی با هم بیاید، معنای خاصی می‌دهد. معنای خاص آن، این است که نه در علم و نه در عمل، مغلوب واقع نمی‌شود. هم عزیز حکیم است و هم حکیم عزیز. اندیشه و کارش فوق همه‌ی افعال و اندیشه‌ها است. «لا مؤثر فی الوجود إلا الله». توحید فعلی، کارساز است. انسان را راه می‌اندازد.

9- این آیات، مصداق تجلی توحید فعلی حضرت ابراهیم (علیه‌السلام)

تجلی توحید فعلی حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) و جناب رسولان الهی است. جناب ابراهیم (علیه‌السلام)، در توحید فعلی حرکت کرد و به ثبوت رساند و برای این کار، هزینه‌های مختلفی انجام داد.

10- منظور از اسلام در این آیات

اسلامی که در این آیات است، اسلام تکلیفی نیست، بلکه تشریفی و تشرفی است و بر ادیان دیگر هم تحقق می‌یابد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo