< فهرست دروس

درس تفسیر استاد هادی عباسی خراسانی

1400/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر ترتیبی (سوره بقره)/تفسیر آیات 108 و 109 /آیات و روایات مربوط به سؤالات ممدوح- حسادت یهود به مؤمنین

﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾.[1]

ادامه تفسیر آیه108:

گفتیم پرسش‌های ممدوح و مذموم داریم. سؤال استفهامی و معرفتی را اسلام اجازه می‌دهد، ولی سؤال استهزائی و غیرمعرفتی را اجازه نمی‌دهد.

1- سؤالات ممدوح در قرآن

﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّة﴾؛[2]

﴿يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُم﴾؛[3]

﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرام‌﴾؛[4]

﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِر﴾؛[5]

بیشتر سؤال‌هایی که مطرح شده در سوره مبارکه بقره است.

آیاتی هستند که در اینها سؤال مطرح شده است.

﴿وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتامى‌﴾؛[6]

﴿وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيض﴾؛[7]

﴿يَسْئَلُونَكَ ماذا أُحِلَّ لَهُم‌﴾؛[8]

﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفال﴾؛[9]

﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها﴾؛[10]

﴿وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبال﴾؛[11]

﴿وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوح‌﴾؛[12]

﴿وَ يَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْن﴾؛[13]

در قرآن، سؤال معرفتی زیاد داریم. در روایات هم سؤال، زیاد مطرح شده است. در دعای ماه رجب داریم: «يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ سَأَلَهُ يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ لَمْ يَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً».[14]

2- سؤالات ممدوح در روایات

در نهج‌البلاغه آمده است: «وَمَنْ سَأَلَهُ أَعْطَاهُ».[15]

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در نامه 31 به امام حسن علیه‌السلام) می‌فرماید: «وَأَخْلِصْ فِي الْمَسْأَلَةِ لِرَبِّكَ، فَإِنَّ بِيَدِهِ الْعَطَاءَ وَالْحِرْمَانَ».[16]

زبانی سئول و قلبی عقول باید داشته باشیم. حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «إن ربي وهب لي قلبا عقولا ولسانا سؤولا»؛[17] قلبی با اندیشه و زبانی پرسش‌گر خدا به من داده است.

ما از این آیات و روایات استفاده می‌کنیم که «حُسنُ السُّؤال نِصفُ العِلمِ».[18] دانش با پرسش‌گری رشد می‌کند. سؤالات معرفتی، آری، ولی سؤالات غیر معرفتی نباید مطرح شود.

تفسیر آیه109:

در این آیه 109 که تلاوت شد، بنی اسرائیل با پیامبران خود نسبت به نعمتهای الهی کفران و بدرفتاری می کردند و حسد را رواج می دادند و به تعبیر فارسی بر یکدیگر رشک می‌بردند. در نتیجه این آیه آنها را مذمت می کند.

3- معنای «وَدّ»

«ود کثیر من أهل الکتاب لو یردونکم ...».

«وَدّ»، و «وُدّ» به معنای دوستی و محبت است؛ ولی عرب هر دوستی‌ای را مودت می‌گوید که پشت سرش هم اطاعت باشد و هم مقداری ارزش‌گذاری شود؛ یعنی هر گونه محبتی را مودت نمی‌گوید؛ بلکه آن دوستی که در آن سرمایه‌گذاری برای دوست باشد.

«وَدّ»، دو معنا دارد؛ هم به معنای دوستی و هم به معنی آرزو است.[19] آرزوی اهل کتاب این است که شما بعد از ایمان دوباره برگردید.

4- متعلق «من عند أنفسهم»

«من عند انفسهم...»؛ این جمله «من عند أنفسهم» از نظر ادبی سه متعلق می‌تواند داشته باشد:

احتمال اول: به «یردونکم» برگردد. احتمال دوم این است که به «کفارا حسدا» برگردد و احتمال سوم این است که به هر دو و تمام صدر و ذیل آیه برگردد.

عرض ما این است که احتمال سوم، بهتر است. در نتیجه معنایش این است: بسیاری از اهل کتاب آرزو دارند شما از ایمان‌تان به کفر برگردید؛ چون اینها کفار بردند و بعد از اینکه حق برای‌شان روشن شد، باز حسد می‌بردند. ایمان مؤمنین، مورد حسد اهل کتاب و یهودی‌ها واقع شد. حال که چنین شد، اینها را ببخشید و با اینها مدارا کنید.

5- تفاوت «عفو» با «صفح»

عفو، بخشش است و صفح، گذشت است. گاهی علاوه بر بخشیدن، حق خودش را حلال می‌کند و می‌گذرد.[20] صفح، از عفو بالاتر است. اینکه عرب به صفحه، صفحه می‌گوید، به خاطر این است که صفحه مبسوط است و همه چیز در آن گذرا است. کسی که به لحاظ اخلاقی اهل صفح است و اهل گذشت است، گویا از بدی‌های دیگران می‌گذرد. در اینجا امری که مطرح شده، امر به عفو و صفح، یعنی بخشش و گذشت است. این‌ها، دو مرحله از مراحل اخلاقی است.

6- منظور از امر الهی در آیه

«حتی یأتی الله بأمره ...»؛ تا فرمان الهی برسد، ببخشید و بگذرید. شما انتظار بکشید، تا امر الهی بیاید. امر در اینجا فرمان عذاب است. از لحاظ اخلاقی می‌توان تحلیل کرد که یکی از راه‌های شکست انسان، عنوان حسادت است. «الحسود لا یسود».[21] امر در اینجا اعم از تکوینی و تشریعی است، ولی بیشتر امر تکوینی است که فرمان عذاب است.

«إن الله علی کل شیء قدیر»؛ خداوند بر هر چیزی قادر است.

من عند انفسهم: متعلق به ودّ‌ است، یا حسدا، یا متعلق به همه باشد.[22] اگر متعلق به همه باشد بهتر است. حسد به مؤمنین داشتند و آرزو داشتند که مؤمنین از ایمان‌شان برگردند.

اگر متعلق به کل باشد، معنایش این است که هم کارهای تأسیسی آنها را می‌گیرد و هم کارهای امضایی آنها را می‌گیرد؛ هم حسادت‌های اولیه و بالبداهة و هم حسادت‌های بعدی را شامل می‌شود.

7- رقابت، آری، ولی حسادت، خیر

آرزو و حسادت‌شان از پیش خودشان و به لحاظ بدی نفس‌شان بود.

در ادبیات فارسی داریم که این حرف‌ها را از پیش خودش می‌زند. این من عند انفسهم یعنی از پیش خودشان است و تأسیسی است و القائات نفس خودشان است. در روان‌شناسی اسلامی می‌توان گفت: حسود، کارهای تجدیدی ندارد و کارهای تأسیسی دارد. «لا یسود»، یعنی آقایی ندارد و نفس او در تنگنا است. حسادت می‌خواهد فرد را به زمین بزند، تا جلو بیفتد. رقابت، یعنی هم او بدود و هم من بدوم، تا یکی پیروز شود. رقابت آری، ولی حسادت خیر.

8- حسادت و استکبار از خصوصیات قوم یهود

آیات گذشته درباره مالکیت خداوند و سؤالات بازخواستی بود، نه درخواستی و این آیه درباره خصوصیات قوم یهود است که حسادت دارند. اینها می‌خواهند مسلمانان را به شرک جاهلی برگردانند.

مستکبرین جهان هم می‌خواهند مردم را در بی‌اطلاعی قرار دهند و عالم نشوند. علم باعث پرسش‌های متعدد از اینها می‌شود. جهل علمی و جهالت عملی، دو آرزوی کسانی است که می‌خواهند به مسلمانان ضربه بزنند.

اسلام، خردمندانه است و ایمان هم عاقلانه است و ارزش علم را زیاد می‌داند.

آرزوی دیگر این است که حسود و انحصارطلب هستند و می‌گویند اگر برای من باشد، خوب است. حزب من و دولت و ملت من. حسود می‌گوید ملک من، اداره من، دفتر من، قلم من و... ولی غیر حسود، انحصارطلب نیست.

آروزی درونی کفار و اهل کتاب که راه حسادت رفتند، آرزوی‌شان این بود که دیگران به کمالات و ایمان نرسند، ولی آیه شریفه، فرمان عفو و گذشت می‌دهد. به مسلمانان می‌گوید: اهل گذشت باشید. مسلمانان اهل قدرت و شوکت هستند. عفو عند القدرة ارزشمند است. اینجا بحث اخلاقی است. این آیه بستر برای آیات بعدی است که مباحث عبادی و اقتصادی است. در مقابل کارهای حسودانه برخی از یهود و اهل کتاب باید با کار بزرگوارانه، یعنی بخشش و گذشت، برخورد کنیم.

اولین مرحله عفو و صفح این است که زبان انسان نرم باشد. در زبانش آزار ندهد. اینها با سؤالات بودار و بازخواست‌های‌شان، دیگران را اذیت می‌کردند. ﴿وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا﴾.[23] باید قول کریم و قول بلیغ داشته باشیم. زبان، رسا باشد و نه هرز. زبان سرخ، سر سبز دهد بر باد.

وصف حضرت حق به عنوان موجبه کلیه که «إن الله علی کل شیء قدیر»، یعنی خدا بر کارهای این‌ها قادر است و این که می‌تواند امر خود را بیاورد و عذاب دهد و یا آنها را ببخشد. نسبت به مؤمنین، گذشت است.

ان‌شاءالله گذشت و بخشش را در زندگی خود نهادینه کنیم، ولو از دیگران، جسارت دیدیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo