< فهرست دروس

درس تفسیر استاد هادی عباسی خراسانی

1400/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره بقره)/سوره بقره(آیه 102) /مراد، متعلق و چگونگی سحر

﴿وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَىٰ مُلْكِ سُلَيْمَانَ ۖ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَٰكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ ۚ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ ۖ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ ۚ وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ ۚ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ ۚ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴾[1]

1- تناسب آیات

راجع به خصلت‌های یهود بحث می کردیم، این آیه هم همین‌طور است. مسأله ای که بحث سحر و جادو را منتسب به حضرت سلیمان نبی علیه السلام می‌کردند. جناب سلیمان نبی بین نبوت و سلطنت و حکومت جمع کردند. هم حکم و هم نبوت به ایشان داده شد.

2- تبیین و توضیح واژگان

2.1- اتباع

به معنای پیروی کردن است از تبع. پیروی عملی است تا علمی.

راغب می نویسد: « يقال: تَبِعَهُ واتَّبَعَهُ: قفا أثره، وذلك تارة بالجسم، وتارة بالارتسام والائتمار، وعلى ذلك... وَاتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ».[2]

2.2- تتلو

از تلاوت به معنی خواندن همراه با اطاعت است. خواندنی که پشت سر آن پیروی می‌کند و به آیات عمل می‌کند.

راغب می نویسد: « تَلَاهُ: تبعه متابعة ليس بينهم ما ليس منها، وذلك يكون تارة بالجسم وتارة بالاقتداء في الحكم، ومصدره: تُلُوٌّ وتُلْوٌ، وتارة بالقراءة وتدبّر المعنى».[3]

3- احتمالات در «علی ملک سلیمان»

    1. علی به معنای خود علی باشد.

    2. یا به معنای فی باشد.

شیاطین فتنه کردند. پیروی کردند و آنچه را باید پیروی کنند، گفتند از روی سحر و جادو بود. و سلیمان کافر نشد و جزو مؤمنین بود ولی شیاطین کافر شدند.

4- مراد از سحر

سحر معمولاً آنی است که حقیقت ندارد ولی واقعیت دارد. سحر تصرف در اوهام و تخیلات مردم است نه در تکوینیات. فرق معجزه با سحر این است که معجزه هم حقیقت دارد و هم واقعیت. ولی سحر واقعیت دارد ولی حقیقت ندارد. ساحر در توهم طرف تصرف می‌کند و آنچه باید ببیند، نمی بیند. شعبده‌بازی هم شاید جزو سحر باشد چرا که آنچه حقیقت است نشان نمی‌دهند. برای طرف طوری نشان می‌دهند که گمان می‌کند صحیح است. وهم علم نازل است. خیال می کند چیزی را می‌داند. کسی که بالای دیوار راه می‌رود تصور سقوط، باعث سقوطش می‌شود. کسی در بیست سانتی متر بالای بلندی راه برود سقوط نمی‌کند. ولی ما اگر 40 متری و یک متری در بلندی راه برویم سقوط می‌کنیم. چون تصور سقوط می کنیم. توهم فعلیت ساز است. سحر توهم می‌آورد. از خصوصیات سحر این است که کسانی که در منطقه خاصی هستند و در آن منطقه‌اند سحر می‌شوند. راه‌های بطلان سحر را خواهیم گفت ان شاء الله. این آیه از آیاتی است که یهود پیرو شیاطین شدند. سحر را رواج دادند. تصرفات جناب سلیمان را هم گفتند سحر است. معجزه سرتاسری است.

دو فرشته که در بابل بودند. نزدیک حله در عراق است. هاروت و ماروت کلمات عبری هستند نه عربی.

می‌گفتند اینها فتنه است. فتنه هم برای شر است و هم خیر. یعنی آزمایش. در عرف عامیانه مردم فتنه را برای کار زشت می‌ دانند. ولی فتنه در قرآن اعم از خیر و شر است.

5- متعلق سحر

اینها بین زن و مرد جدایی می‌انداختند. وسیله حرمت سحر این است که بین زن و مرد جدایی می‌اندازد. این دو فرشته برای ابطال سحر آمدند نه برای رواج آن. تعلیم دو فرشته برای ابطال سحر بود. سحر یک علمی است که علمش غیر از حرمتش است. علم هست ولی آیا برای همه جایز است؟ خیر برای همه جایز نیست. یهود نسبت دادند که سلیمان کارهایش را با سحر پیش می‌برده است. ولی این شیاطین ضرر نمی‌رسانند. قرآن همه سؤال ها را جواب داده است. خیلی‌ها با سحر می‌خواهند ضرر برسانند ولی تا خدا نخواهد ضرری ندارد. در مبنای الهی سحر ضرری ندارد تا خدا نخواهد.

6- چگونگی سحر

همه این درس و بحث روی اسباب است. عدم علم به اسباب غیر از نبود اسباب است. خیلی از اوقات آدم‌ها عالم به اسباب و علل نیستند گمان می‌کنند همه چیز اتفاقی است. اتفاق یعنی چیزی بدون سبب باشد. سحری که غیر واقع را واقع جلوه می‌دهد، در واقع تصرف در اسباب است نه تصرف در مسببات و تکوینیات. تصرف در اسباب و فهم مردم است. شخص ساحر در وهم بیننده و شنونده تصرف می‌کند. خیال و وهم او را در اختیار می‌گیرد او حکم می‌کند بر او. اتفاقی نیست و سبب دارد ولی سبب در اختیار کسی است که نباید باشد. نبی که اعجاز می‌کند بر اساس حقایق است. ولی ساحر بر اساس حقیقت حرکت نمی‌کند. حقیقت، دو ندارد. واقعیت به معنای حقیقت هم دو ندارد و یکی است. واقعیت به معنای اسباب واقعیت که ذهن و فهم باشد قابل تعدد است.

اکثر جادو جنبل‌ها تصرف در اوهام است. اوهام که به استخدام گرفته شد کارهایی است که به دنبالش هست. در این اوهام هم فرقی بین دانشمند و غیر آن نیست. چه بسا دانشمندانی که دچار اوهام شوند. وهم مرحله نازله دانش است. دانش هم پیرو دارد.

اذن الهی قطعاً به ساحر داده نمی‌شود. چون اذن الهی بر اساس حقیقت است نه بر اساس واقعیت‌های تخیلی و توهمی. خدا حق است و حق حقیقت دارد. سحر باطل است. لباس واقعیت می‌پوشد ولی لباس حقیقت هرگز. سحر حقیقت ندارد ولی واقعیت دارد. چون واقعیت از توهم هم ساخته می‌شود. اینها ضرر ندارند مگر اذن الهی بیاید.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo