< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی‌خراسانی

1403/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: شخص اعتباری/نظریه ی وکالت برای نماینده ی شخص اعتباری /اشکالات بر نظریه‌ی وکالت مدیر برای شخص اعتباری و پاسخ آنها

 

1- بحث اخلاقی (خصوصیات عاقل و اهل شهود)

1.1- عظمت جناب لقمان (علیه‌السلام)

حدیث معرفتی و اخلاقی امروز را در محضر حضرت امام حقایق امام صادق (علیه‌السلام) هستیم. ایشان، ناقل یکی از توصیه‌های جناب لقمان برای فرزندشان هستند. در عظمت حضرت لقمان، همین بس که در نقل حضرت امام صادق (علیه‌السلام) قرار گرفته است. قطعاً همان‌طور که مشهور و معروف به لقمان حکیم است، او حکیم است. شاید یکی از 124000 پیغمبری که اسم‌شان را نمی‌دانیم؛ ولی امام صادق (علیه‌السلام)، آمار انبیا (علیهم‌السلام) را بیان کردند، جناب لقمان باشد. در عظمت ایشان، همین بس که هم در کلام امام صادق (علیه‌السلام) و هم مهم‌تر در قرآن آمده است و سوره‌ای به نام ایشان است. برای توصیه‌های جناب لقمان باید فضا و فراز جدیدی باز کنیم. ان‌شاءالله در شرح اسماء به اسم شریف لقمان و حالات ایشان که برسیم، مطالبی خواهیم گفت. می‌دانید ایام، یعنی ظهور و بروز انسان در لحظات. ظهور هر کسی در روز خاصی است. بروز ما باید با تشخص حالات معرفتی ما باشد؛ در این صورت، هر روزمان نوروز است.

«قال لقمان لابنه ... فَإِنَّ الْعَاقِلَ‌ إِذَا أَبْصَرَ بِعَيْنِهِ شَيْئاً عَرَفَ الْحَقَّ مِنْهُ وَ الشَّاهِدُ يَرَى مَا لَا يَرَى الْغَائِبُ».[1]

«الشاهد»، عطف بر «العاقل» است. توصیه‌ی عجیبی است.

1.2- نسبت بین عالم و عاقل

امام صادق (علیه‌السلام) نقل فرمودند که جناب لقمان به فرزندش، این‌گونه توصیه کرد. عالم، غیر از عاقل است. عالم، اهل دانش است، ولی عاقل، اهل بینش است. نسبت بین عقل و علم، نسبت عموم و خصوص مطلق است. عاقل، خاص است و عالم، عام است. هر عاقلی، عالم است، ولی هر عالمی، عاقل نیست.

1.3- پیروی از عقل، سبب بندگی و کسب درجات بهشتی

امام صادق (علیه‌السلام) در تفسیر عقل فرمودند: «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ».[2] یا «الجَنان». اگر جَنان باشد، به معنای دل است و اگر جِنان باشد، به معنای بهشت است.

1.4- نگاه حق‌بین عاقل

چشم، اولین راه ورود علم و مسائل مبهم به نفس انسان است. از مجاری علمی ما چشم ماست. عاقل، کسی است که وقتی چشمش چیزی را می‌بیند، از آن حق را می‌شناسد. در اِبصارش، دنبال علت‌ها است، نه معلول‌ها. معلول را می‌نگرد که به علت برسد. برهان اِنّی آن است که از معلول و اثر به علت و مؤثر منتهی می‌شود. عالم، همیشه دنبال ارتباطات بین آثار است.

1.5- رضایت از خداوند، نتیجه‌ی حق‌بینیِ عاقل

کسی که حق را ببیند، گلایه ندارد. در مقام رضا قرار دارد. خدا از مخلوق زود راضی می‌شود و سریع الرضا است. ولی انسان از خالق دیر راضی می‌شود. عاقل، همه چیز را می‌بیند که از حق است؛ لذا راضی است. برای همین، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرموند: «عَلِیٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقٌّ مَعَ عَلِیٍّ».[3]

1.6- اختلاف ممدوح و اختلاف مذموم

اعزه! ما طلاب و اهل علم بکوشیم و ان‌شاء‌الله اهل عقل بکوشیم که همه‌ی هدف‌مان خدا باشد. اگر هدف خدا بود، هیچ‌گونه ‌تزاحمی نبود. اگر هدف مسئولان، خدا باشد، تزاحم نباید داشته باشند. اختلاف سلیقه و نظر هست، ولی اختلافی که اختلاف باشد، نیست. یک اختلاف قبل از علم داریم و یکی بعد از علم. اختلاف قبل از علم، وحدت‌شکن نیست، ولی اختلاف بعد از علم، وحدت‌شکن است.

1.7- تفاوت دیدن اهل شهود با غیر آن‌ها

دومین مقام این است که شاهد، چیزی را می‌بیند که غائب نمی‌بیند. گفت: «تو مو می‌بینی و من پیچش مو».

کمی باطن‌گرا شویم، تا باطل‌گرا نشویم. بکوشیم اهل عقل و اهل بصیرت شویم. بکوشیم اهل شهود شویم. اگر اهل شهود شدیم، غایب‌ها را حاضر می‌بینیم. اگر چنین شد، در مرحله‌ای برای سیروسلوک خواهیم بود. از همین فیضیه و مدرس و در محضر حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) شروع کنیم. هرچیزی من الحق و إلی الحق و فی الحق است. اگر چنین بودید، تمام مشکلات شیرین می‌شود.

1.8- خاطره استاد از نماز بر پیکر مطهر علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله) و انس ایشان به دعای عشرات

برای سیر حقانی‌تان، حتما دعای شریف عشرات را بخوانید. بارها گفتم که آن شبی که در محضر بدن حضرت علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله) بودیم و بعد از نمازِ رهبری معظم بر بدن مطهر ایشان، قرار بود نماز بخوانیم، دیدیم بیشترین بخش مفاتیح ایشان، دعای عشرات بود که خوانده شده بود. ذکر حمد از زبان‌تان نیفتد. الحمدلله رب العالمین. و هو العلی العظیم. این جمله را زیاد بگویید. ان‌شاءالله از اعتباریات بگذریم و به حقایق برسیم.

2- خلاصه جلسه گذشته

در بحث شخص اعتباری به این نتیجه رسیدیم که نماینده‌ی شرکت، مدیر عامل، یا نماینده‌ی شرکت، اعم از مدیرعامل یا هیأت‌امناء، کارشان به نحو وکالت است، یا خیر؟

3- اشکالات بر نظریه‌ی وکالت در مدیر برای شخص اعتباری

3.1- اشکال اول

بر اساس دیدگاه وکالت، چند اشکال وارد شد. آیا با انقضای مدت وکالت، کارایی شخص اعتباری از بین نمی‌رود؟

3.1.1- پاسخ

ما عرض کردیم که همین هم اعتباری از اعتباریات است. گاهی مدت وکالت را هم مشخص می‌کنند؛ مانند رئیس‌جمهور یا نمایندگان مجلس که 4 ساله‌ هستند، اگر کاری را انجام دهند، دارای اعتبار برای اشخاص بعدی هم هست. این فرد، دو عنوان دارد: یک عنوان حقوقی و یک عنوان حقیقی؛ به همین دلیل، آثاری که به عنوان شخصیت حقوقی دارد، قابل انتقال به بعدی هست.در عرف بین‌الملل هم همین‌طور است. قوانین معتبره‌ی دولت‌ها را ولو اینکه گاهی از اوقات حکومت تغییر کند، قوانین قبل را تغییر نمی‌دهند؛ مگر اینکه آن قوانین با ماهیت حکومت جدید، تنافی داشته باشد. در تمام این تغییر و تبدل‌ها که گاهی کودتا ایجاد می‌شود، با اینکه حاکمان قبلی را قبول ندارند، ولی باز هم برخی از قوانین قبلی را قبول دارند. وکالت، منقضی نمی‌شود.

3.2- اشکال دوم

«یُستفاد من بعض الموادّ القانونیة (مانند قانون تجارت و امور بین الملل و ...) بأنّ المُدَراء قد یکون جمیع الصلاحیات القانونیة فیما عدا الموارد المتعلقة بالصلاحیة الخاصة من جمعیة العامة و ما هو خارج عن موضوع الشرکة».

«مُدَراء»، جمع مدیر است. مدیران، اهل تصرف در جمیع قوانین هستند، مگر آنچه منع شدند. گاهی مدیران اگر کاری که باید انجام دهند، مورد منع شرکتی قرار می‌گیرند؛ مثلا مدیری از اختیارات شرکتی خودش تخلف کرده و قراردادی بسته است که شرکت، آن قرارداد را تأیید نمی‌کند. این، دلالت می‌کند که مدیر، وکیل نیست؛ چون اگر وکیل باشد، باید جمیع تصرفاتش مجزی باشد.

مدیریت مدیران در قوانینِ مشخصه و مدار مشخص است. اگر از این دایره خارج شوند، مدیریت آن‌ها قابل تأیید نیست. مدیریت آن‌ها در قوانین مشخص و در مدار مشخص و اوضاع مشخص است.

اینکه فرمودید مدیر، صلاحیت در اجرای تمام قوانین ندارد، مگر قوانینی که به او واگذار شده است و شما می‌گویید منافات با وکالت دارد، عرض ما این است که خود همین، خصوصیات مدیر را مشخص می‌کند. ما می‌توانیم وکیل صالح و غیر صالح را در مدیریتش بسنجیم؛ یعنی با توجه به قوانینی که به او داده و شخصیت اعتباری که دارد، آیا در این مدار هست، یا نیست؟

3.2.1- پاسخ

جواب این است که این هم منافاتی با مدیریت او ندارد. بحث بر سر توسعه‌ی مدیریت است. ما اضافه می‌کنیم که تفاوت مدیران به توسعه‌ی وظایف است. برخی شرکت‌ها تشکیل می‌شود که فقط در برخی از امور دخالت کنند و یا نمایندگی داشته باشند. همان‌طور که شخص حقیقی می‌تواند وکیل باشد، شخص اعتباری هم می‌تواند وکیل باشد.

3.3- اشکال سوم

«تُعتبر أعمال المدراء أعمال الشخص الإعتباری و لهذا یعدّ ذلک الشخص مسئولا عن أعمال المدیر و هذا علی ما قیل أمر مقبول من جمیع الحقوقیین علی حین أن تصرفات الوکیل الموفض و منه المدیر علی نظریة الوکالة لا تنفق إلی الموکل».[4]

اشکال بعدی این است که این وکالت، گاهی این‌قدر توسعه پیدا می‌کند که به نظریه‌ی حقوقدانان هر کاری انجام می‌شود، به نماینده‌ی شرکت، یا هیأت‌امناء و یا مدیر نسبت می‌دهند و کار ندارند که چه کسانی آن‌ها را وکیل کرده‌اند. یا کسانی که آن‌ها را وکیل کردند، یا اشخاص حقیقی هستند، یا اشخاص حقوقی هستند. این شخص وقتی که کاری را انجام می‌دهد، او را می‌شناسند و غیر او را نمی‌شناسند. آیا می‌توانیم بگوییم که شرکاء یا بقیه‌ی هیأت‌امناء، نظرشان معتبر نیست؟

3.3.1- پاسخ

جواب این است که در بحث وکالت، آیا وکالت، تفویض تمام اختیارات به شخص دیگری است، یا وکالت این است که کسی کاری را که می‌تواند انجام دهد، به دیگری توسعه می‌دهد؟ و آیا وکالت، زمان مشخص دارد، یا زمان و مکان مشخص ندارد؟ در بحث وکالت، مبانی مختلفی وجود دارد.

4- دو مبنای فقهی در تعلق اوامر و نواهی به اشخاص

می‌گوییم طبق مبنای آقای خویی (رحمه‌الله) - بر خلاف مبنای امام (رحمه‌الله) - نظرشان این بود که اوامر و نواهی به اشخاص بما هو اشخاص تعلق می‌گیرد و یا به اشخاص بما هو عناوین تعلق می‌گیرد؟ اگر به عنوان کلی تعلق بگیرد، فرقی بین این مدیر و مدیران دیگر و افراد دیگر نیست. درست است که وکیل، کار موکل را انجام می‌دهد، اما در عین حال دارای یک شخصیت اعتباری و حقوقی است که نماینده‌ی اشخاص است.

اینکه نظر آن‌ها تأمین بشود، یا نشود، بحث دیگری است که باید به لحاظ قانونی پاسخگو باشد.

در هر صورت شخص اعتباری می‌تواند از طرف اشخاص حقیقی و حتی از اشخاص حقوقی، وکیل شود.

 


[4] الشخص الإعتباری، ص143.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo