< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

1401/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: الشخص الإعتباری/تقریب سوم از ادله ی عموم امضاء /اشکال اول بر تقریب سوم از ادله ی عموم امضاء

 

1- بحث اخلاقی (حیا)

حدیث اخلاقی امروز در محضر حضرت امیر (علیه‌السلام) هستیم. کتاب غرر و درر، کنار دست‌تان باشد. مطالب عالمانه و عارفانه‌ای دارد. حضرت حاج‌آقای بهاءالدینی می‌فرمودند: «برخی از کلمات، نیاز به سند ندارد و متن، دلیل سند است».

1.1- حیای از مردم، مقدمه‌ی حیای از خداوند

«مَن لَم یَستَحیِ مِنَ النَّاسِ لَم یَستَحیِ مِنَ الله سُبحانَه».[1] حیا و نفس حیا داشتن صفتی است که خیلی از بدی‌ها را از آدم دور می‌کند. حیا عامل دفع خیلی از بدی‌ها است.

1.2- حیا، مانع زشتی‌ها

«الحَیاءُ یَصُدُّ عَن فِعلِ القَبیحِ»؛[2] حیا انسان را از فعل قبیح، باز می‌دارد. برای این جهت در ماه رجب برنامه‌ریزی کنید. اولین حیا این است که انسان از خودش حیا داشته باشد.

1.3- حیای مقدس اردبیلی (رحمه‌الله)

مرحوم مقدس اردبیلی، چنان حیایی داشتند که هر وقت نزد ایشان می‌آمدند، می‌دیدند عمامه و عبا دارد و رو به قبله نشسته است. می‌گفتند: «کسی نیست». می‌فرمود: «خودم که هستم».

1.4- حیا در مسائل خانوادگی

حیای بعدی، حیا از کسانی است که با ما هستند. گاهی با زن و بچه، حریم را می‌شکنیم. عذر می‌خواهم، ببخشید دستورات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است؛ امام صادق (علیه‌السلام) در آداب مجامعت به خاطر حفظ حیا فرمودند: «پارچه‌ای، یا پتویی بر روی انسان افکنده شود».[3] هر چیزی حرمتی دارد.

1.5- حیا در مقابل حیوانات و تذکر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به چوپان

آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) چوپانی داشتند. به او فرمودند: «تسویه‌حساب کن و برو». گفت: «کار من دقیق است». فرمودند: «نقصی داری؛ و آن اینکه میان گوسفندان، خود را برهنه کردی. کسی که برای حیوان حیا را نگه ندارد، برای خودش نگه نمی‌دارد». استغفار کرد. حضرت فرمودند: «همین که تکرار نمی‌شود، حالا ادامه بده».

1.6- حیای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از ابوطالب (علیه‌السلام)

آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نوجوان بودند و از بیرون آمدند. پشت دیوار، لباس را عوض کردند. حضرت ابوطالب (علیه‌السلام) گفت: «اینجا نامحرمی نبود. لباس رویین را هم می‌خواستید عوض کنید». فرمودند: «در حضور بزرگ‌تر، بازوان من معلوم شود، پسندیده نیست». حضرت ابوطالب (علیه‌السلام) دعا کردند که حالا که احترام بزرگ‌تر را داشتی، خدا تو را حرمت دهد».

1.7- حیا نسبت به ماه رجب و حفظ حرمت این ماه

حیای ما از خودمان شروع می‌شود. نسبت به امام هم حیا داشته باشیم. نسبت به ماه رجب هم حیا و حرمت لازم است. ماه رجب، اولین ماه حرام است. می‌طلبد که آدم برای حرمتش برنامه‌ریزی کند. تقاضای عاجزانه دارم که اگر راه دیگری بود، می‌گفتیم. برای این ماه برنامه‌ریزی کنید. ماه مبارک رجب، بست الهی است. ماه مبارک شعبان، صحن الهی و ماه مبارک رمضان، حرم الهی است. خورشید و ماه در ایام‌البیض، به حالت درخشندگی می‌رسند؛ ما هم باید برسیم. «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ».[4] برای این دو والد، حرمت داشته باشیم.

1.8- توصیه‌هایی برای ماه رجب

1.9- التزام به خواندن دعاهای این ماه

یک. دعاهای این ماه را بخوانیم. به خواندن دعای، «یا من أرجوه ...»، متعبد باشیم و ترک نشود. دعای دیگر را که اگر می‌توانید، هر روز بخوانید؛ و گرنه چند بار در این ماه بخوانید، دعای رجبیه‌ی امام زمان (علیه‌السلام) است که نایب ایشان در توقیعی از ایشان نقل می‌کند، دعای «اللهم إنی أسئلک بمعانی...» است. شیخ‌عباس قمی در مفاتیح‌الجنان، این دعا را نقل می‌کند. در فرازی از این دعا آمده است: «لاَ فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلاَّ أَنَّهُمْ عِبَادُكَ».[5] ضمیر ذوی العقول آمده است در حالت عادی باید «أنّها» می‌آمد. از جسمانیت به حقیقت می‌رسد.

1.10- توصیه به حیا

دو. مراقب حیا باشید که حیا به شما حیات می‌دهد. اهل حیا هستید؛ بیشتر باشید.

1.11- سحرخیزی و ختم قرآن

سه. برای شب‌تان، برنامه داشته باشید.

چهار. قرآن بخوانید. حداقل ختمی در این ماه، انجام دهید و به بزرگان این ماه، امام جواد و امام هادی و امام موسی و امام علی (علیهم‌السلام) تقدیم کنید.

1.12- روش علامه حسن‌زاده آملی (رحمه‌الله) در تقدیم ختم قرآن به معصومان (علیهم‌السلام) و اولیای الهی

استادم وقتی ختمی را می‌خواستند تقدیم کنند؛ اول به همه تقدیم می‌کردند و بعد تک‌تک، تا اولیای الهی معاصر را نام می‌بردند. ختمی برای سلامتی خودتان و مقام معظم رهبری (دامت‌برکاته) و حفظ این کشور انجام دهید.

1.13- دعا برای یکدیگر در این ماه

پنج. گفتند با زبانی که گناه نکردید، دعا کنید. یعنی با زبان دیگری که با آن گناه نکردید، برای هم دعا کنید.

2- خلاصه جلسه گذشته

در دلیل شخص اعتباری در تقریب سوم استدلال به آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ﴾[6] بودیم. معامله‌ای صحیح است که از روی تراضی و تجارت باشد. این آیه، چه شخص اعتباری و چه طبیعی را شامل است. عقود شخص اعتباری، مشمول آیه‌ی شریفه هست.

إن قلت : یمکن أن یراد من «الباطل» فی الآیة الکریمة ما هو بغیر الوجه الشرعی و من مقابله ما هو بالوجه الشرعی، کما یظهر من المرسل المروی عن الباقر (علیه السلام) من «أنّه الربا و القمار و النجس و الظلم» و قال به المحقق الأردبیلی بالنتیجة یسقط الاستدلال؛ لأنّه من قبیل التمسک بالدلیل فی الشبهة المصداقیة له.

3- اشکال

اگر کسی اشکال کند که این باطل شرعی است، نه عرفی. در نتیجه اگر کاری را عرف انجام داد، مانند شخص اعتباری، تمسک به عام در شبهه‌ی مصداقیه است که جایز نیست. ربا از نظر شرع، خارج شده است.

قلت : علی فرض ثبوت الروایة و عدم کون الربا أو بعض مراتبه من الباطل عرفاً، لا بدّ من حملها علی الباطل حکماً، لا موضوعاً و بعبارة أخری المراد الإلحاق الحکمی و لا یظهر من الروایة أنّ المراد بـ «الباطل» فی الآیة هو الباطل الشرعی، و بالجملة هذا الاحتمال ضعیف مخالف للظاهر و لهذا لا یزال الأصحاب یتمسّکون بإطلاق الآیة الکریمة لرفع بعض الشکوک.

4- جواب

باطل آن است که در عرف روزمره‌ی مردم، باطل باشد. عناوین در احکام شرعی، عرفی و عقلایی است. هنگام شک به عرف مراجعه می‌کنیم. اگر عرف را قبول کنیم، در خیلی مسائل شرعی، دست‌تان باز است. حقیقت شرعیه، دلیل می‌خواهد. [شخص اعتباری،] حقیقت لغویه و عرفیه است.

«الإشکال فی التقریب الثالث:

و قد یشکل فی هذا الاستدلال بعدة إشکالات :

الإشکال الأول

أنّ حمل «الباطل» علی الباطل العرفی حتی یستنتج أنّ المراد من الحق أیضاً هو الحق العرفی غیر ثابت إن لم یکن عدمه ثابتاً. فإنّه و إن کان ظاهر کلّ عنوان أخذ فی موضوع الأحکام و الأدلة الشرعیة هو المعنی العرفی بقرینة توجِّه الخطاب إلی العرف، لکنّ الشک إنّما هو فی أنّ المعنی العرفی للباطل هو ماذا؟ هل هو الباطل العرفی أو الباطل الواقعی و لا یبعد الثانی بحکم التبادر. قال بعض الأساطین : «إنّ الباطل کسائر الألفاظ ظاهر فی الباطل الواقعی فإذا شکّ فی مورد أنّه من الباطل أو الحق کما فی المقام أعنی الرجوع بعد المعاطاة لا یجوز التمسک بالآیة ؛ لأنّه تمسک فی الشبهة المصداقیة».

و الحمل علی الباطل الواقعی لا یوجب کون الکلام لغواً لوضوح مصداقیة جملة من الموارد للباطل الواقعی کالسرقة و القمار و الظلم و غیرها و إمکان الوصول فی ما عداها بالسؤال و الفحص عن مواقف الشارع و بقاء بعض الموارد مجهولاً لا یوجب اللغویة، فکم من عناوین وقعت موضوعاً للاحکام، مع أنّ بعض مصادیقها مجهول لا سبیل إلی موقفه.

و أمّا ما أفید من أنّ «تشخیص الحق و الباطل عرفیٌ» فله وجهٌ علی تقدیر کون المراد منهما الحق و الباطل العرفیین ؛ و أمّا إذا کان المراد منهما الواقعیین – کما قوّیناه – فلا دلیل علی مرجعیة العرف لتشخیص المصداق و حجیة فهمه للشّاک أو العالم بالخلاف، خصوصاً فی مثل عنوان الحق و الباطل الذی تتداخل فیه کثیراً ما الدواعی النفسانیة و المیول الشخصیة. و من هنا اشتهر بینهم أنّ العرف مرجع فی تعیین المفاهیم دون المصادیق. نعم، فی موارد غفلة العرف عموماً بحیث یرون غیر المصداق مصداقاً أو المصداق غیر مصداق و لا یلتفتون إلی اشتباههم و لم یتصدّ الشارع بالتنبیه و إزالة الغفلة لا یبعد جواز تبعیة الشاک أو العالم بالخلاف لهم و کأنّه لأجل ذلک أفتی بعض الفقهاء بکفایة إعطاء ما یراه العرف مدّاً من الطعام فی باب الفدیة و الکفارة، مع أنّه إذا کسر الفضولات المتعارفة قد یقصر عن المدّ أو أفتی بعدم نجاسة لون الدم - مثلا – مع أنّ مقتضی البرهان وجود الدم معه».[7]

5- الإشکال فی التقریب الثالث

یک. اینکه کلمه‌ی باطل، حمل بر باطل عرفی شود، تا معاملات [شرعی] و در نتیجه شخص اعتباری، مشمول باطل نیست؛ چون در عرف، این‌گونه است، برای ما ثابت‌شده نیست. وقتی ثابت نباشد، شک می‌کنیم که آیا آیه‌ی شریفه، شامل چنین معاملاتی که در عرف هست و نمی‌دانیم صحیح است، یا خیر، اخذ به عام در شبهه‌ی مصداقیه است و جایز نیست.

دو. باطل در آیه، حقیقی و واقعی است، نه اینکه عرفی باشد. اینکه بگوییم شرع، باطل را از عرف گرفته است، این‌طور نیست. بلکه به نظر آقای خوئی، باطل واقعی است. مرحوم شیخ در مکاسب هم بحث مفصلی آورده‌اند. در نتیجه معاملات شخص اعتباری، باطل است.

6- جواب اشکال اول

ترتیب کتاب را به هم بزنیم و اول، جواب اشکال را بگوییم.

6.1- وجود داشتن حقیقت عرفیه در معاملات، نه حقیقت شرعیه

این باطل چون در عرف صورت می‌گیرد و عرف این کار را انجام می‌دهد، تشخیص عرف، ملاک است؛ به ویژه با آن مبنایی که ما داشتیم که عقود اسلامی، عقود انسانی هستند. عقود انسانی، چیزهایی بوده که در عرف مردم واقع می‌شده و شارع مقدس، این‌ها را امضا می‌کرده است. در معاملات، حقیقیت عرفیه داریم، نه شرعیه. اگر شک کردیم، سراغ عرف می‌رویم.

6.2- نقش عرف در تشخیص مفهوم و مصداق در هنگام شک

بحثی است که کار عرف، مفهوم‌شناسی است، یا مصداق‌شناسی؟ با کمال معذرت از همه‌ی بزرگان، می‌گوییم که عرف، هم مفهوم را بیان می‌کند و هم گاهی نظریه‌ی مصداقی دارد؛ به خصوص اگر کسی شکاک بود، باید مراجعه به عرف مصطلحی که با آن سرو کار دارد، داشته باشد. برای تشخیص موضوع و بیان مفاهیم [عرفی،] به برادر و خواهر و دوست مراجعه کند. در آیه‌ی ﴿إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ﴾،[8] باطل عرفی است، یا واقعی؟ مراجعه به عرف می‌کنیم. عرفیات است که شرعیات را مشخص می‌کند.

6.3- عرف، میزان برای تعیین باطل بودن معاملات

اگر روزی شما شک داشتید که آیا این شرعی هست، یا خیر، باید به عرف مراجعه کنیم. اگر بخواهد باطل شرعی باشد، باید دلیل داشته باشیم. مراد باطل عرفی است و باطل شرعی، بعد از آن است. اگر روزی ما شک کنیم، می‌گوییم که شارع مقدس، منعی ندارد و عدم منع او کافی است. در برخی مواردی که شارع مقدس، نهی شرعی دارد، همان دلیل بر نظریه‌ی شرعی است. در آن موارد، نمی‌توان استنادی [به عرف] داشت.

بحث بعدی: اشکال دوم.

 


[7] الشخص الإعتباری، ص71 و 72.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo