< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

1401/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: فقه معاصر/شخص اعتباری /دیدگاه حق در وجود شخص اعتباری

1- بحث اخلاقی (راست‌گویی)

1.1- راستگویی، نشانه‌ی محبت خداوند به بنده

حدیث امروز در محضر سرّ الأنبیاء و المرسلین، حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هستیم. این حدیث در کتاب غرر و درر است. احادیث کلیدی و کارگشا و راه‌گشایی دارد. این کتاب را کنار دست‌تان قرار دهید.

«إذا أحبّ اللّه عبدا ألهمه الصّدق».[1]

وقتی خداوند بنده‌ای را دوست دارد، به او صداقت و صدق و درستی را الهام می‌کند.

1.2- راست‌گویی، نشانه‌ی خیر دنیا و آخرت برای انسان

یا در همان کتاب غرر حضرت فرمودند: «أربع من أُعطِيَهُنّ‌ فقد أُعطي خير الدّنيا و الآخرة: صدق حديث، و أداء أمانة، و عفّة بطن، و حسن خلق».[2]

هر کس این چهار چیز به او داده شود، خیر دنیا و آخرت به او داده شده است. حضرت، اولین مورد را صدق حدیث معرفی کردند و سپس، ادای امانت و پرهیز از شکم‌چرانی و حسن خلق.

1.3- وجه نام‌گذاری امام صادق (علیه‌السلام)

سعی کنیم راستگو باشیم. به حضرت امام صادق (علیه‌السلام)، صادق می‌گویند، به دلیل اینکه ایشان صادق است [و از نسل ایشان، یک جعفر دیگری می‌آید که جعفر کذاب است].[3] نام امام صادق (علیه‌السلام) و صداقت ایشان، منشأ همه‌ی حوزه‌های علمیه است. ما در کنار علوم امام صادق (علیه‌السلام)، مهمان هستیم.

دو معصوم، جمله‌ی «سلونی» فرمودند؛ یکی امام علی (علیه‌السلام)[4] و دیگری امام صادق (علیه‌السلام).[5] از من بپرسید، قبل از اینکه مرا از دست بدهید. در توحید مفضل، حضرت امام صادق (علیه‌السلام)، منشأ رنگ‌ها را مطرح می‌کنند که تمام صنایع امروز، مانورشان به تولید رنگ‌های مختلف است. همین موبایل و کامپیوتر و غیره، افتخارشان به داشتن رنگ‌های بیشتر است. درباره‌ی مو می‌گویند که مو، منشأ رنگ‌های مختلف است. هنوز نرسیدند که چطور مو می‌تواند منشأ رنگ‌های مختلف باشد.

1.4- دروغ نگفتن، نشانه‌ی شیعه

البته انسان ملزم نیست که هر راستی را بگوید؛ ولی نباید دروغ بگوید. دروغ را دروغ می‌گویند؛ چون انسان را دو رو می‌کند. ظاهر و باطن ما را دو تا می‌کند. امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «شیعیان ما دروغ نمی‌گویند؛ هرچند شاید گناهان دیگری انجام دهند».[6] در روایتی فرمودند: «شیعیان ما را به نماز صبح‌گاه‌شان و دروغ نگفتن‌شان امتحان کنید»؛[7] یک عبادت و یک امر اجتماعی. اهل سحر باشید که هر چه هست، از سحر است.

2- خلاصه جلسات گذشته

در نظریات در مورد وجود شخص اعتباری بودیم. یک نظر این بود که شخص اعتباری، وجود فرضی و مجازی است و وجود حقیقی، تنها شخص طبیعی است. وجود طبیعی، دارای ادراک و علم بود، ولی اعتباری، خیر. نظریه‌ی دیگر اینکه شخص اعتباری، وجود حقیقی دارد؛ مثل هیئت مدیره‌ها و انجمن‌هایی که تشکیل می‌شود. در این هم تأمل بود.

3- دیدگاه حق در وجود شخص اعتباری (وجود اعتباری)

نظریه سوم که حق، همین است، آن بود که شخص اعتباری، وجود اعتباری دارد؛ نه اینکه فرضی و اعتباری باشد و نه به معنای اینکه شخص اعتباری، همانند وجود طبیعی باشد و فرقی نداشته باشد و هیئت اجتماعیه در مؤسسات و ادارات با خود آن‌ها فرقی نداشته باشد؛ بلکه وجود اعتباری، یعنی برای شخص اعتباری، یک اعتبار عقلایی است که همان‌طور که برای اشخاص طبیعی، حقوق و واجبات و نسبت‌ها و اعتبارات میسر است، برای شخص اعتباری هم هست و باید برای آن اعتباری قائل شویم. خارج فقه بورس را که بحث کردیم، با صراحت به این نتیجه رسیدیم که اشخاص اعتباری، نزد عقلا اعتبار دارند. ارزهای دیجیتال هم، همین‌طور. اگر در معاملات دیجیتالی، دفع غرر و ضرر باشد، اشکالی ندارد. برای اشخاص اعتباری مانند اشخاص طبیعی، خصوصیت قائل هستیم. برای این‌ها اعتباری نزد عقلا است که هیئت و نسبت‌هایی قائل هستیم.

متن کتاب «الشخص الإعتباری»

چون عبارت کتاب مهم است، می‌خوانیم:

4- عدم یکی بودن وجود اعتباری با وجود فرضی

النظریة الثالثة : الوجود الاعتباری

«خلاصة هذه النظریة : الشخص الاعتباری له وجودٌ اعتباریٌّ. لیس المراد من الاعتبار هنا الاعتبار العقلی».[8] (منظور، همان وجود فرضی است).

5- اقسام وجود غیر حقیقی

ما وجود خارجی، وجود عقلی و مجازی داریم.

وجود یا حقیقی است، یا غیر حقیقی. وجود غیر حقیقی، چند معنا می‌تواند داشته باشد:

یک. وجود ذهنی و فرضی است؛ مانند انسان موجود در ذهن.

دو. وجود اعتباری به معنای انتزاعی؛ مثلا فوقیت و تحتیت در خارج نیست، ولی از خارج انتزاع می‌کنید. سقف را با سطح می‌سنجید و فوقیت و تحتیت را انتزاع می‌کنید.

سه. وجود فرضی‌ای که عقلا برایش اعتبار قائلند و همان نسبت‌های وجود خارجی برای وجود اعتباری هم هست. این معنا مد نظر است. وجود خارجی، اعم از وجود خارجی و وجود ذهنی است.

6- اعتبار عقلایی داشتن شخص اعتباری

بحثی است که اعتباریات، منشأ واقعیت است، یا خود، واقعیتی دارد. نظر ما این است که حتی برای وجود اعتباری هم غیر از اینکه للاعتبارِ مُعتَبِر است و مُعتَبِر، موجود در خارج است، خود اعتباریات، نسبت‌های خاص دارد و نسبت عقلایی دارد. گویا برای این‌ها واقعیتی است. واقعیت، اعم از خارجی و غیر خارجی است. وجود اعتباری، یعنی ما له اعتبارٌ من العقلاء.

«بل المراد هو الاعتباری العقلائی. و هو اعتبار یتحقق عند تقدیر الوجود للشخص الاعتباری فی عالم الاعتبار و وعاء الفَرض».[9]

یعنی در وجود ذهنی، تحقق دارد. برای مُعتَبِر، اعتبار است و مُعتَبِر، وجود حقیقی دارد.

«أی أنّ الشخص یوجد بنفسه فی ذلک الوعاء و العالم، لکن بوجود اعتباری».[10]

این شخص، خودش در عالم، موجود است. کلی طبیعی هم دو نظر در آن بود. موجود به وجود هر فرد؛ مانند نسبت اب به آباء و یا آباء با ابناء. شخص اعتباری، موجود است به وجود اعتبار عقلایی.

نفس، متعلق به حال شیء نیست، بلکه وصف به حال خود شیء است.

«کالموجود المتأصل بنفسه فی عالم الخارج و وعاء العینیة و التکوین».[11]

موجود متأصل، یعنی موجود طبیعی. وجود اعتباری هم وجود اصیل دارد. طبیعی، موجود بنفسه است و این وجود اعتباری، موجود به وجود اعتباری است.

7- تفاوت بین وجود انتزاعی و وجود اعتباری

پس چهار موجود داریم؛ حقیقی، فرضی، انتزاعی و اعتباری که مورد نظر است.

و فی النتیجة فرقٌ بین الوجود الانتزاعی الذی لا وجود له سوی وجود منشأ انتزاعه، و بین الوجود الاعتباری الذی له وجود فی نفسه، کالموجود المتأصل فی عالم الواقع»؛[12]

وجود انتزاعی، مانند فوقیت و تحتیت. انسان، کلی است، ولی کلی در خارج نیست. کلی طبیعی، عقلی و منطقی داشتیم. کلی منطقی، مانند خود کلیت در منطق. انسان، کلی طبیعی است. کلی عقلی، مانند وجود اعتباری می‌شود. وجود اعتباری، وجودی مانند وجود اصیل است که واقعیت‌زا است.

8- تفاوت بین وجود حقیقی و وجود اعتباری

«مع أنّ هناک فرق بین الوجود الاعتباری و الوجود المتأصل، فالاعتباری لا وجود له فی عالم الواقع، و لکنّه موجود فی عالم الاعتبار و الفَرض».[13]

وجود اعتباری از این چهار وجود اصیل است. در واقع وجود اعتباری، وجودی نیست، بلکه در عالم اعتبار و فرض، موجود است. خود عالم اعتبار و فرض، تحقق دارد. وجود اعتباری، فقط ضمن معتبِر، تحقق ندارد؛ بلکه خودش واقعیتی دارد.

وجود اعتباری، معانی‌ای دارد:

یک. فرضی و مجازی؛ مانند موجودات ذهنی؛

دو. موجودات انتزاعی؛ مانند فوقیت و تحتیت که از خارج، انتزاع می‌شود؛

سه. عقلا برای آن اعتباری و تأصلی قائلند که بر این اساس، نسبت‌هایی به آن می‌دهند و موضوع و محمول قرار می‌گیرد. مراد این قسم سوم است.

9- ترتب احکام فقهی بر وجود اعتباری

«علی أساس النظریة الثالثة فإنّ الشخص الاعتباری له وجود اعتباری فی عالم الاعتبار و الفرض، یکون موضوعاً لأحکام کالملکیة و ما شاکلها، و یحصل اعتبار الشخص الاعتباری فی البدء من خلال مؤسِّسیه».[14]

یک وجود اعتباری فرضی داریم که اصالت دارد و موضوع احکام قرار می‌دهیم. از خلال مؤسسین، این اعتبار به وجود می‌آید؛ اعم از اینکه هدف‌شان، عام باشد، یا خاص. بحثی است در آینده که این شخصیت‌های اعتباری، مانند شخصیت‌های حقیقی، قابل ارث و انتقال حقوق هست، یا خیر؟ بله، هست؛ هرچند اصطلاح وراثت نیست، ولی انتقال حقوق هست. باید به‌روز باشیم و مباحث فقهی و حقوقی را به‌روز کنیم. شخص اعتباری با شخص طبیعی، دو تا هستند و به لحاظی، یکی هستند.

10- تعبیرات دیگر شخص اعتباری و وجه ترجیح این عنوان بر عناوین دیگر

«لا محذور فی هذه النظریة، و هی منسجمة مع مرتکزات العقلاء المدرکة بالوجدان. و لهذا نرجّح عنوان : «الشخص الاعتباری» لهذه الأبحاث، بدلاً من : «الشخص المعنوی»، و «الشخص القانونی» ؛ فهذا العنوان فی مقام التعبیر عن حقیقة الوجود الاعتباری أجلی و أظهر».[15]

از شخص اعتباری، عنوان شخص قانونی یا شخص معنوی هم اطلاق شده است، ولی شخص اعتباری، تعبیر بهتری است.

11- تأمل استاد

ما در فقه، هرچه عرفی‌تر باشیم، فقیه‌تریم. هرچه عقلی‌تر بشویم، از فقه فاصله گرفتیم. مطالب عقلی، پیش‌نیاز است ولی نباید در فقه، دخیل باشد. شخص اعتباری، اعتبار عقلایی دارد. شخص طبیعی، موجود به وجود حقیقی است، ولی شخص اعتباری، موجود به وجود اعتباری است و اصالت دارد.

 


[8] الشخص الإعتباری، ص53.
[9] الشخص الإعتباری، ص53و54.
[10] الشخص الإعتباری، ص54.
[11] الشخص الإعتباری، ص54.
[12] الشخص الإعتباری، ص54.
[13] الشخص الإعتباری، ص54.
[14] الشخص الإعتباری، ص54.
[15] الشخص الإعتباری، ص54.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo