< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی‌خراسانی

1402/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بانکداری اسلامی/شرکت (قسمت بین شرکا) /کیفیت قرعه از دیدگاه امام (ره)

 

1- بحث اخلاقی (عوامل نجات مؤمن)

ایام ماه مبارک رجب است. ان‌شاءالله نماز و روزه و سحرخیزی شما قبول باشد. حدیث اخلاقی و معرفتی امروز را در محضر امام حقایق امام صادق (علیه‌السلام) هستیم.

تحف العقول، ص 281:

«ثلاث منجيات للمؤمن: كف لسانه عن الناس واغتيابهم. وإشغاله نفسه بما ينفعه لآخرته ودنياه وطول البكاء على خطيئته».[1]

«ثلاث منجیات للمؤمن»؛

سه چیز است که باعث نجات انسان مؤمن می‌شود.

1.1- نگه‌داشتن زبان از آزار مردم و غیبت کردن آنها

«کفّ لسانه عن الناس و اغتیابهم»؛

نخستین چیز که باعث نجات انسان مؤمن است، این است که درباره‌ی مردم و غیبت کردن مردم، زبانش را نگه دارد. زبان را نسبت به دیگران حافظ باشد. ائمه (علیهم‌السلام) فرمودند: «صبح که می‌شود، اعضا و جوارح، زبانِ حال دارند. به زبان می‌گویند تو ما را حفظ کن».[2] غیبت، یعنی انسان چیزی را درباره‌ی کسی، چیزی بگوید که در او هست و اگر بشنود، ناراحت شود. اگر در او نباشد، تهمت است. برخی حرف‌ها یا غیبت است و یا تهمت.

1.2- اشتغال به امور پرفایده در امور دنیوی و اخروی

«و إشغاله نفسه بما ینفعه لآخرته و دنیاه»؛

نفسش را نگذارد بیکار شود. مشغول خودسازی باشد، به چیزی که برای دنیا و آخرت، مفید است. جنب‌وجوش را اثبات می‌کند و تنبلی را نفی می‌کند. تلاش در هر چیزی نباید باشد؛ بلکه باید در امور نافع باشد؛ نفع دنیوی و اخروی. این قسمت از روایت، شارحِ این آیه است: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ﴾.[3] مؤمن، کار بیهوده نمی‌کند. اگر انسان مشغول به اموری شود که برای دنیا و آخرت مفید است، [در دنیا و آخرت، پشیمان نمی‌شود]. مؤمن در کارش، طلب و آرزو دارد.

1.3- گریه‌ی طولانی بر گناهان

«و طول البکاء علی خطیئته»؛

گریه‌ی طولانی بر اشتباهاتش و خطاهایش داشته باشد. خادم حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، ربیعة بود. حضرت فرمودند: «یک خواسته‌ی تو را بر آورده می‌کنم». گفت: «بگذارید فکر کنم». بعد گفت: «همنشینی با شما را در آخرت می‌خواهم. همین همنشینی دنیا را آخرت هم داشته باشم». فرمودند: «چیزی خواستی که باید خودت هم کمک کنی. «فأعنّی بکثرة السجود».[4]

1.4- معنای لیلةالرغائب

لیلة الرغائب را پشت سر گذاشتیم. به غلط شب آرزوها می‌گویند. ضمیمه و ضمائم، رغائب و رغیبه است. هم بر عطیه‌ی فراوان و هم بر نیکی‌های فراوان صدق می‌کند. برای اشک و ناله و جبران گذشته و آباد کردن آینده وقتی بگذارید. برای این حدیث، برنامه‌ریزی کنید. مراقب زبان باشیم و برای خود، برنامه‌ریزی کنیم و از گناهان‌مان استغفار کنیم. تا می‌توانیم «أستغفر الله» را تکرار کنیم.

2- گزیده جلسه گذشته

در مسأله‌ی سیزدهم بودیم و اینکه اگر قرار شد سهام‌دارانی داشته باشیم که یک یا چند نفرشان طالب تقسیم بودند، چه کنیم؟ حضرت امام فرمودند: «اگر حصه‌ها مساوی بود، یا نامساوی متفاوت است. به سراغ تعدیل سهام و قرعه زدن می‌رویم. «القرعة لکل أمر مشکل».[5]

ما در مبنای قرعه گفتیم قرعه، نه ‌تنها برای رفع نزاع است. گاهی برای کشف واقع هم هست.

3- کیفیت قرعه از دیدگاه امام (ره)

در کیفیت قرعه بودیم. در کیفیت قرعه، حضرت امام فرمودند: «در تساوی سهام که حصه‌ها متساوی است، رقعه‌هایی به اندازه‌ی شرکا می‌گیریم و اسم شرکا یا اسم سهام را می‌نویسیم. این‌ها را مخلوط می‌کنیم و کسی که آگاه از اوضاع این شماره‌ها نیست، شماره‌ها را انتخاب می‌کند». الآن در گردونه‌ای توپ‌هایی می‌گذارند. یکی‌یکی بر می‌دارد و باز می‌کند و می‌خواند. گاهی قرعه برای قرعه هم هست؛ مثلا سهام را مخلوط کرده‌اند و داخل چیزی گذاشتند و برای برداشتن هم قرعه می‌زنند. در اجرای قرعه، تفاوتی نیست. روش‌های مختلف دارد. داخل توپ چرخان، یک قرعه از اول زده می‌شود و بعد سهام‌ها که مخلوط شد، باقی را مشخص می‌کند.

3.1- کیفیت قرعه در سهام مساوی

«و أمّا كيفيّة القرعة: ففي الأوّل- و هو ما كانت الحصص متساوية- تؤخذ رقاع بعدد رؤوس الشركاء؛ رقعتان إذا كانوا اثنين، و ثلاث إذا كانوا ثلاثة و هكذا، و يتخيّر بين أن يكتب عليها أسماء الشركاء- على إحداها زيد، و اخرى‌ عمرو مثلًا- أو أسماء السهام: على إحداها أوّل، و على الاخرى ثاني و هكذا، ثمّ تشوّش و تستر، و يؤمر من لم يشاهدها فيخرج واحدة واحدة. فإن كتب عليها اسم الشركاء يعيّن سهم كالأوّل، و تخرج رقعة باسم هذا السهم قاصدين أن يكون لكلّ من خرج اسمه، فكلّ من خرج اسمه يكون له، ثمّ يعيّن السهم الآخر و تخرج رقعة اخرى‌ لذلك السهم، فمن خرج اسمه فهو له و هكذا. و إن كتب عليها اسم السهام يعيّن أحد الشركاء و تخرج رقعة، فكلّ سهم خرج اسمه فهو له، ثمّ تخرج اخرى‌ لشخص آخر و هكذا».[6]

ترجمه:

و امّا كيفيّت قرعه؛ پس در صورت اوّل و آن موردى است كه حصه‌ها مساوى باشد. به تعداد شركاء، تكه‌هاى كاغذ گرفته مى‌شود. اگر دو نفر باشند، دو تكه كاغذ، و اگر سه نفر باشند، سه تا، و هكذا. و مخير است كه اسامى شركا را در آنها بنويسد؛ مثلا بر يكى از آنها زيد، و بر ديگرى، عمرو، و يا اسامى سهم‌ها را (بر آنها بنويسد)؛ بر يكى از آنها اولى، و بر ديگرى، دومى، و هكذا. سپس به‌ هم زده و پوشيده مى‌شوند و (آنگاه) به كسى كه آنها را نديده، دستور داده مى‌شود كه يك‌يك بيرون بياورد. پس اگر اسامى شركاء بر آنها نوشته شده، سهمى معين مى‌شود؛ مانند اوّل، و تكه كاغذى (از آنها) به اسم آن سهم درآورده مى‌شود و قصدشان اين است كه (آن سهم)، مال آن كسى باشد كه نام او در بيايد؛ پس هر كسى كه نامش در آمد، اين سهم مال او مى‌باشد. سپس سهم ديگرى معين مى‌شود و كاغذ ديگرى (از آنها) براى اين سهم بيرون آورده مى‌شود. پس كسى كه نامش بيرون بيايد، مال او مى‌شود و هكذا. و اگر نام سهم‌ها بر آنها نوشته شده است، يكى از شركاء معيّن مى‌شود و كاغذى (از آنها) بيرون آورده مى‌شود.

3.2- کیفیت قرعه در سهام متفاوت

ولی اگر سهام، مساوی نباشند؛

«و في الثاني- و هو ما كانت الحصص متفاوتة، كالمثال المتقدّم الذي قد تقدّم: أنّه تجعل‌ السهام على أقلّ الحصص و هو السدس- يتعيّن فيه أن تؤخذ الرقاع بعدد الرؤوس؛ يكتب- مثلًا- على إحداها زيد، و على الاخرى عمرو، و على الثالثة بكر، و تستر كما مرّ. و يقصد أنّ كلّ من خرج اسمه على سهم، كان له ذلك مع ما يليه بما يكمّل تمام حصّته، ثمّ تخرج إحداها على السهم الأوّل، فإن كان عليها اسم صاحب السدس تعيّن له، ثمّ تخرج اخرى‌ على السهم الثاني، فإن كان عليها اسم صاحب الثلث كان الثاني و الثالث له، و يبقى الرابع و الخامس و السادس لصاحب النصف، و لا يحتاج إلى‌ إخراج الثالثة. و إن كان عليها اسم صاحب النصف كان له الثاني و الثالث و الرابع، و يبقى الباقي لصاحب الثلث. و إن كان ما خرج على السهم الأوّل اسم صاحب الثلث كان الأوّل و الثاني له، ثمّ تخرج اخرى‌ على السهم الثالث، فإن خرج اسم صاحب السدس فهو له، و تبقى الثلاثة الأخيرة لصاحب النصف. و إن خرج اسم صاحب النصف كان الثالث و الرابع و الخامس له، و يبقى السادس لصاحب السدس. و قس على ذلك غيره».[7]

ترجمه:

و (امّا كيفيّت قرعه) در صورت دوّم - و آن موردى است كه حصه‌ها متفاوت باشد، مانند مثال گذشته‌اى كه گذشت كه سهم‌ها بر اساس كمترين حصه‌ها، يعنى يك‌ششم قرار داده مى‌شود - راه منحصر اين است كه چند قطعه كاغذ به تعداد شركاء گرفته كه مثلا بر يكى از آنها زيد، و بر ديگرى عمرو، و بر سومى بكر نوشته مى‌شود، و همان‌گونه كه گذشت، پوشانده مى‌شود، و قصد مى‌شود هر كسى كه اسمش روى سهمى در آمد، اين سهم با آنچه كه بعد از آن سهم گذاشته شده، تا آنكه حصه‌ی او را تكميل كند، مال او باشد. سپس يكى از آنها روى سهم اول بيرون آورده مى‌شود؛ پس اگر اسم صاحب سدس روى آن كاغذ بود، همان سهم براى او متعيّن مى‌شود، سپس قطعه‌ی ديگرى روى سهم دوّم درآورده مى‌شود؛ پس اگر نام صاحب ثلث روى آن بود، سهم دوّم و سوّم مال او مى‌باشد. و سهم چهارم و پنجم و ششم براى صاحب نصف باقى مى‌ماند، و احتياج به بيرون آوردن قطعه‌ی سوّم نيست. و اگر بر آن قطعه‌ی (دوّمى)، اسم صاحب نصف بود، سهم دوّم و سوّم و چهارم، مال او مى‌باشد، و بقيه مال صاحب ثلث باقى مى‌ماند. و اگر آنچه روى سهم اوّل در آمد، اسم صاحب ثلث بود، سهم اوّل و دوّم مال او است. سپس روى سهم سوم، قطعه‌ی ديگرى بيرون آورده مى‌شود؛ پس اگر اسم صاحب سدس بيرون آمد، همان (سهم سوّم) مال او مى‌باشد، و سه‌تاى آخرى، مال صاحب نصف باقى مى‌ماند، ولى اگر اسم صاحب نصف بيرون آمد، سهم سوّم و چهارم و پنجم، مال او است و سهم ششم براى صاحب سدس باقى مى‌ماند. و غير اين‌ها را بر آن قياس كن.

حضرت امام (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)، دو مسأله‌ی تقسیم را مطرح فرمودند. جایی که سهام، متساوی باشد و دیگر جایی که سهام، متفاوت باشد.

4- تأمل استاد بر کلام امام (ره)

4.1- اشکال اول

با کمال احترام، نقدی که به ایشان داریم، این است که اگر منفصله‌ی حقیقیه است، ما نقد داریم. ممکن است جمع بین هر دو باشد؛ یعنی برخی جاها ممکن است که بخشی متساوی و بخشی متفاوت باشد. منفصله‌ی حقیقی نیست. تقسیم اِفراز، رد و تعدیل و به نحو قیمت، اقسام قسمت بود. در اینجا گاهی نیاز به تعدیل داریم؛ مثلا کارخانه‌ای است که شرکا و سهام زیاد است. وقتی فروخته می‌شود، برای تقسیم برخی اموالش، مساوی و گاهی غیر مساوی است. تخصیص به اینکه دو فرع داریم، در قرعه صحیح نیست. این سومی، خیلی بیشتر ثمره دارد؛ به خصوص در شرکت‌های اعتباری.

4.2- اشکال دوم

در تقسیم دوم فرمودند: «از اقل شروع می‌کنیم، تا به اکثر برسیم». با کمال معذرت از حضرت امام (رحمه‌الله) می‌گوییم اینجا باید دو قرعه باشد. ابتدا و انجام قرعه هم بستگی به اجرایش دارد. اقل و اکثر، خیلی ثمره ندارد و نتیجه یکی است. عدالت به سنجش قیمت است. معیار قیمت هم به طلا و نقره و مانند آن است. تقسیم به قیمت، بهترین راه تقسیم است. ارزش‌گذاری‌ها هم اگر در قسمتش، نیاز به هزینه دارد، [هزینه‌ی آن به عهده‌ی طالب قسمت است]. با ارزش‌گذاری خیلی اختلافات حل می‌شود. ما قرعه را یک روش خاص نمی‌توانیم معین کنیم. روش متداول بین مردم حجت است. ممکن است در طول زمان هم متغیر شود. نحوه‌ی قرعه در روایات، تمثیلی است.

مسأله‌ی 14 مطرح خواهد شد که آیا دلیل روایی هم بر قرعه داریم، یا خیر؟

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo