< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی‌خراسانی

1402/02/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بانکداری اسلامی/شرکت /موارد جریان انواع قسمت در صورت های شرکت - قسمتِ قیمت

 

1- بحث اخلاقی (برترین عوامل تقرب به خدا)

«أفضل ما یتقرب به العبد إلی الله بعد المعرفة به الصلاة و بر الوالدین و ترک الحسد و العجب و الفخر».[1]

1.1- معرفت به خدا در رأس همه‌ی امور

امام کاظم (علیه‌السلام) فرمودند: «برترین و بالاترین چیزی که بعد از معرفت به خدا است، چند چیز است». معرفت به خدا در رأس همه‌ی امور است؛ چرا که به تعبیر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام): «أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ».[2] امور اعتقادی در رأس همه‌ی امور است. تا جامعه‌ای معتقد نباشد، اهل اخلاق نیست. اگر هم چند روزی بشود، گذرا است. به فرموده‌ی حضرت استادمان علامه حسن‌زاده - جانم به قربان‌شان -: «عشق و علاقه، غیر از اشتهای روزمره‌ای است». اشتها غیر از اشتیاق است. باید اول برای معرفت برنامه‌ریزی کرد. اعتقادات‌تان را به تصویر بکشید. ببینید چقدر باور دارید و چقدر کارساز است.

1.2- نماز

اولین چیزی که بعد از معرفت، راه نزدیک شدن به خدا است، نماز است. گرچه نماز، عبادت روزانه‌ی ما است، ولی باید هر نمازی لذت خاصی داشته باشد. در الهی‌نامه گفتیم: «خوش آن عبادت که عادت است و خوش آن عادت که عبادت است». عادتی از این، بهتر نیست. راجع به غذا خوردن، نمی‌گوییم چرا هر روز غذا بخوریم؟ نماز هم همین است.

1.2.1- روشی برای درمان وسواس

کسی گفت: «خیلی در شست و شو وسواس دارم». باید مراقب بود که شیطان در او نفوذ نکند. گفتم: «شده تا به حال در خمس و وجوهات، وسواس داشته باشید و دو بار بدهید»؟ گفت: «نه». گفتم: «شیطان، آن خمس را نمی‌گوید که تکرار ‌کنی»! اکثر کسانی که وسواس دارند، دچار اضطراب نفسانی هستند.

1.3- نیکی به والدین و ترک حسد و عجب و فخرفروشی

دوم: برّ والدین و نیکی به پدر و مادر است. از امور روزمره‌ی دیگری را که فرمودند باعث تقرب به خدا می‌شود، ترک حسد، ترک عجب و فخرفروشی است. برخی تا جایی قرار می‌گیرند که از افتخارات فامیلی و غیر آن می‌گویند.

2- خلاصه جلسه گذشته

در مباحث شرکت، بحث قسمت بودیم. از اصول شرکت، قسمت است. اگر قسمت نباشد، مشارکت نتیجه نمی‌دهد. در مسأله‌ی دوم تحریر حضرت امام بودیم. اینکه قسمت، چقدر کاربرد دارد. اِفراز، تعدیل و رد را از انواع قسمت گفتیم. بعد از خود قسمت، قسمت رد، خیلی کارایی دارد؛ حتی در مثلیات و قیمیات، ساری و جاری است. قسمت رد گاهی در اِفراز یا تعدیل هم هست.

3- موارد جریان انواع قسمت در شرکت‌های مختلف در کلام امام (رحمه‌الله)

مسأله‌ی دوم تحریر

«(مسألة 2): الظاهر إمكان جريان قسمة الردّ في جميع صور الشركة ممّا يمكن فيها التقسيم؛ حتّى فيما إذا كانت في جنس واحد من المثليّات؛ بأن يقسّم متفاضلًا و يضمّ إلى الناقص دراهم- مثلًا- تجبر نقصه و يساوي مع الزائد قيمة، و كذا إذا كانت في ثلاثة أغنام‌ تساوي قيمة واحد منها مع الآخرين؛ بأن يُجعل غالي قيمةً مع أحد الآخرين سهماً و ضمّ إلى السهم الآخر ما يساويهما قيمة و هكذا.

و أمّا قسمة التعديل فقد لا تتأتّى‌ في بعض الصور كالمثال الأوّل، كما أنّ قسمة الإفراز قد لا تتأتّى‌ كالمثال الثاني.

و قد تتأتّى الأقسام الثلاثة، كما إذا اشترك اثنان في وزنة حنطة قيمتها عشرة دراهم، و وزنة شعير قيمتها خمسة، و وزنة حمّص قيمتها خمسة عشر، فإذا قسّم كلّ منها بانفرادها كانت قسمة إفراز، و إن جعلت الحنطة مع الشعير سهماً و الحمّص سهماً كانت قسمة تعديل، و إن جعل الحمّص مع الشعير سهماً و الحنطة مع خمسة دراهم سهماً كانت قسمة الردّ، و لا إشكال في صحّة الجميع مع التراضي إلّا قسمة الردّ مع إمكان غيرها، فإنّ في صحّتها إشكالًا، بل الظاهر العدم. نعم لا بأس بالمصالحة المفيدة فائدتها».[3]

3.1- جریان قسمت رد در همه‌ی صورت‌های شرکت

ترجمه:

«مسأله 2- ظاهر آن است كه جريان قسمت ردّ در همه‌ی صورتهاى شركت كه تقسيم در آن ممكن است، حتى در جايى كه شركت در يك جنس مثلى باشد، ممكن است‌؛ به اين ترتيب كه با داشتن اضافه تقسيم شود و به ناقص مثلا چند درهم ضميمه شود، تا نقص آن را جبران كند و با آن زائد، از نظر قيمت مساوى شود. و هم چنين است اگر شركت در سه گوسفندى باشد كه قيمت يكى از آنها با دوتاى ديگر مساوى است؛ به اين ترتيب كه گوسفند گران‌قيمت با يكى از آن دو گوسفند، يك سهم قرار داده شود، به سهم ديگر، چيزى كه قيمت آن را مساوى با آن دو گوسفند كند، ضميمه شود؛ و هكذا.

3.2- عدم جریان قسمت تعدیل و اِفراز در بعضی از صورت‌های شرکت

و امّا قسمت تعديل، گاهى در بعضى از صورت‌ها نمى‌آيد مانند مثال اول؛ كما اين كه قسمت اِفراز، گاهى (در بعضى از موارد) نمى‌آيد؛ مانند مثال دوم.

3.3- جریان هر سه قسمت رد، تعدیل و اِفراز در بعضی از صورت‌های شرکت

و گاهى هر سه قسم مى‌آيد؛ مانند اين كه دو نفر در يك وزنه‌ی گندم كه قيمت آن ده درهم است و يك وزنه‌ی جو كه قيمت آن پنج (درهم) است و يك وزنه‌ی نخود كه قيمت آن پانزده (درهم) مى‌باشد، شريك باشند. پس اگر هر كدام جداگانه تقسيم شود، قِسمت افراز است، و اگر گندم را با جو، يك سهم و نخود را سهم ديگر قرار دهند، قسمت تعديل مى‌شود، و اگر نخود با جو، يك سهم و گندم با پنج درهم، سهم ديگر قرار داده شود، قسمت ردّ مى‌باشد.

3.4- عدم صحت جریان قسمت رد در صورت امکان جریان سایر انواع قسمت

و اشكالى در صحيح بودن همه‌ی اين‌ها در صورت رضايت نيست، مگر قسمت رد؛ در صورتى كه غير آن ممكن باشد؛ كه همانا در صحت آن اشكال است؛ بلكه ظاهر آن است كه صحيح نيست؛ البته مصالحه‌اى كه فائده‌ی قسمت ردّ را داشته باشد، اشكالى ندارد».

حتی در جایی که از جنس واحد در مثلیات است، قسمت رد امکان دارد. اسم این تقسیم، اِفراز بود. ردّ، سنجیدن مابه‌التفاوت‌ها است.

متفاضل تقسیم کند، یعنی مساوی تقسیم نکند؛ مثلا به صورت دو سوم و مانند آن تقسیم کند. مابه‌التفاوت قیمی را می‌سنجیم و مقایسه می‌کنیم. گاهی یک گوسفند، صد تومان می‌ارزد و یکی دویست تومان. اینجا جای تعدیل است. مابه‌التفاوت را بین دو نفر تقسیم می‌کنیم. ولی گاهی در گندم است که مانند هم است و اِفراز است. گاهی چهار گوسفندِ صد تومانی است که تنصیف می‌کنیم. رد، همه جا هست؛ یعنی در همان جنس مساوی، یکی قبول ندارد و می‌گوید قیمت کنیم و ارزش را بسنجیم.

4- قسم چهارم از قسمت: قسمتِ قیمت (نظر استاد)

قسمتِ قیمت از رد هم بالاتر است. نام‌گذاری جدید داشته باشیم. شرکت بر اساس قسمت و قسمت هم بر اساس قیمت است. قیمت در تعدیل، رد یا در افراز باشد. ما متعبد به الفاظ نیستیم. قسمت، انحصاری نیست؛ بلکه استقرایی است. یکی از قسمت‌ها بر اساس قیمت‌گذاری است.

قلمرو رد از همه‌ی اقسام بیشتر است. آنجایی که بر اساس قیمت پیش برویم، از همه بیشتر است. عرض ما این است که در اصطلاح گرفتن، دست‌مان باز است. چون فقه، پویا است و با افعال مکلفین، سر و کار دارد، گاهی نیاز به اصطلاحات جدید دارد؛ هرچند برخی اصطلاحات را باید از قرآن و روایات گرفت. در خَلق اصطلاحات، منعی نداریم.

نظرمان این است که قسمت قیمی، جزو اصل قسمت‌ها است و همه جایی است؛ یعنی در قسمتِ تعدیل و رد و اِفراز، جاری می‌شود. مبنای تقسیم را بر قیمت می‌گذاریم.

5- یک بحث ریاضی در مورد عدد

شیخ بهایی در خلاصة الحساب می‌گویند: «العدد نصف مجموع حاشیتَیه»؛[4] عدد، نصف مجموع دو طرف آن است. قبل از عدد 3، 2 و بعدش، 4 است و جمعش، 6 و نصفش، سه می‌شود. عدد بر یک، صدق نمی‌کند؛ چرا که یک طرف بیشتر ندارد. بین ریاضیون بحثی است که یک، عدد هست، یا خیر؟ برخی گفتند: «یک، منشأ اعداد هست، ولی عدد نیست؛ چرا که نماد باری‌تعالی است». امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «وَاحِدٌ لاَ بِعَدَد»؛[5] واحد، عددی نیست. عده‌ای گفتند: «از راه کسر وارد شدند». نماینده‌ی عدد قبل از یک، صفر است. صفر و 2 جمع می‌شود و نصفش، یک می‌شود. شاعر گفت: «من آن صفرم که هرچه بشمرید من همان هیچم که هیچم. همراه الف، آلاف گردم».

6- کلام صاحب جواهر (رحمه‌الله) در قسمت

6.1- مستقل بودن قسمت از سایر عقود

صاحب جواهر (رحمه‌الله) می‌فرمایند:

«وهي تمييز الحق لكل شريك من غيره ولا ريب في أنها أمر برأسه ليست بيعا ولا صلحا ولا غيرهما سواء كان فيها رد أو لم يكن كما لا خلاف أجده فيه ضرورة عدم اعتبار قصد شي‌ء زائد على مفهومها في صحتها كضرورة اختلافها مع البيع والصلح وغيرهما في اللوازم والأحكام المقتضية لاختلاف الملزومات ، وحينئذ فلا شفعة فيها ولا خيار مجلس ، ولا بطلان بالتفرق قبل القبض فيما يعتبر فيه في البيع ولا غير ذلك ، خلافا لبعض العامة نعم هي لا تصح في غير قسمة الإجبار إلا باتفاق الشركاء بلا خلاف أيضا ولا إشكال للأصل بل الأصول».[6]

قسمت این است که ما هر حقی را نسبت به شریک دیگر مشخص کنیم. یکی از چیزهایی که رهزن است، این است که قسمت را به معنای جدا کردن می‌گیرند. جدا کردن و مشخص کردن با هم است.

«سواء کان فیها رد أو لم یکن»؛ چه در آن ردی باشد و چه نباشد؛ بر خلاف عامه که اگر ردّ باشد، بیع می‌دانند.

«کما لا خلاف أجده فیه». ادعای اجماع کردند.

ضرورة عدم اعتبار قصد شیء زائد علی مفهومها فی صحتها». دلیل آوردند بر اینکه قسمت، مستقل است. آن دلیل، این است که آنچه در قسمت لازم داریم، صدق مفهوم قسمت است؛ چه به نحو رد یا تعدیل یا اِفراز یا به نحو قیمت یا به نحو خود قسمت باشد. قسمت در ریاضیات هم بر همین اساس است. در ریاضیات، گاهی صحبت اصول است و گاهی مسائل.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo