درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی
1401/03/01
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1- بحث اخلاقی (عدل - قسمت چهارم)1.1- وسایل گسترش عدل برای حاکمان
1.1.1- حسن نیت به شهرواندان
1.1.2- کمکردن طمع
1.1.3- ورعِ زیاد
1.2- خصوصیات عادلترین مردم
2- خلاصه جلسات گذشته
3- ادلهی قاعدهی حیازت
3.1- آیات
3.1.1- آیه اول
3.1.1.1- یک استثناء مهم در قاعده حیازت
3.1.2- آیه دوم
3.2- دلیل سیره و اجماع
3.3- روایات حیازت
3.3.1- روایات حیازت عام
3.3.1.1- روایت اول
3.3.1.2- روایت دوم
3.3.2- روایات حیازت خاص
3.3.2.1- روایت اول
3.3.2.2- روایت دوم
موضوع: مسائل مستحدثه (بانکداری اسلامی)/عقود بانکداری اسلامی (شرکت) /ادله ی حیازت
1- بحث اخلاقی (عدل - قسمت چهارم)
1.1- وسایل گسترش عدل برای حاکمان
عن علی (علیهالسلام):
«إستعن على العدل بحسن النّيّة فى الرّعيّة و قلّة الطّمع و كثرة الورع».[1]
فرمایش بسیار مهمی از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. زوایای عدل را بحث کردیم. باید عدل را در زوایای زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی و دوستانهی خود نشر دهیم. عدل برای حاکمان، یک توصیهی خاص دارد؛ یعنی اگر انسان وسعت حاکمیتی و ریاستی و اجتماعی پیدا کند، ولی عدلش را گسترده نکند، چاقی مُزمِن و مُهلِک است. حضرت فرمودند: برای اینکه به عدل دست یابید، چند کار را باید انجام دهید. وسایل رسیدن به عدل چیست؟
1.1.1- حسن نیت به شهرواندان
اول: حسن نیت نسبت به شهروندان:
حضرت این جمله را خطاب به فرمانداران و حاکمان فرمودند. مسئولان هر کاری که میخواهند انجام دهند، باید در آن حسن نیت باشد. اگر رئیس جمهوری، رئیس مجلسی، رئیس قوه قضائیه و فرماندار و استاندار، حسن نیت نداشته باشند، حق ورود به حاکمیت را ندارند. چه کسانی این چنین هستند؟ دستنشاندههای خارجی، اینها جاسوساند و حسن نیت ندارند و حق ورود به حیطهی عدل الهی را ندارند.
1.1.2- کمکردن طمع
دوم: طمع او باید کم باشد:
حاکم حریص، نمیتواند عادل باشد. حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در فرمایش دیگری فرمودند: «غَنِیّ، کسی است که مأیوس از ما فی ایدی الناس باشد».[2] چشمش به بیگانگان هم نیست. کسی که چشمش به مال دیگران است، دستنشاندهی دیگران میشود. حاکم طمّاع، عوض اینکه تکیه به توانهای داخلی داشته باشد، تکیه به وعده و وعیدهای دولتهای دیگر دارد. اگر مسئول دولت، عادل باشد، دولت را به توان مدیریت داخلی اداره میکند، نه کمکهای خارجی.
1.1.3- ورعِ زیاد
سوم: باید پرهیز زیادی کند:
در شبهات باید مراقبت کند، تا چه رسد به شهوات؛ چون در روایات داریم: «الورع، الوقوف عند الشبهة».[3] تقوا کلی است، ولی ورع، پرهیز از موارد مشکوک نیز هست. گاهی انسان، حرام نمیخورد، ولی گاهی از حلالهایی هم که شبهه دارد، برای وارد نشدن در حرام، پرهیز میکند. ورع، یک حالت رفتاری است. فقط با علم نمیشود ورع داشت و باید با عمل، ورع داشت.
وقتی که حاکم اسلامی حسن نیت داشت و طمع نداشت و ورع داشت، اولین خصلتی که برایش پیاده میشود، این وارد در حیطهی أعدل الناس میشود. حسن نیت، طمع کم و ورع زیاد که داشت، از عادل به اعدل ورود پیدا میکند.
1.2- خصوصیات عادلترین مردم
اعدل، چه کسی است؟ عن الصادق (عليهالسلام) قال: قال رسولالله (صلىاللهعليهوآله): «أعدل الناس من رضي للناس ما يرضى لنفسه، وكره لهم ما يكره لنفسه»؛[4] عادلترین مردم، کسی است که آنچه برای خود میپسندد، برای دیگران هم بپسندد و آنچه برای خود نمیپسندد، برای دیگران هم نپسندد. مرز و شاغول عدالت، همین است که هر چه برای خود میپسندد، برای دیگران هم بپسندد و هر چه برای خود نمیپسندد، برای دیگران هم نپسندد. اگر من دوست ندارم کسی به من تهمت بزند و غیبت کند، همین را انجام ندهم. اگر دوست ندارم کسی به من ظلم کند، من هم ظلم نکنم. روانترین کاری که عدالت میکند، این است که رفع منیّت میکند. در عدالت، شاگردی و استادی و بزرگ و کوچک ندارد. وقتی منیّتها حذف شود، ربوبیت و حق، طلوع میکند. غروب هوا، طلوع ولایت خدا است.
2- خلاصه جلسات گذشته
در شرکت مفاوضه و شرکت در اجاره به بحث حیازت رسیدیم. اینکه آیا چند نفر با هم میتوانند حیازت کنند؟ گفتیم با دلیل «من حاز شیئا ملکه»، میشود. در مجامع روایی، تعبیر «من حاز شیئا ملکه»، نداریم؛ ولی صاحب جواهر به آن معتقدند. حیازت، قاعدهی برداشت شده از روایات است. مبنا و دلیل قواعد فقهی باید دستتان باشد.
3- ادلهی قاعدهی حیازت
3.1- آیات
3.1.1- آیه اول
در سوره بقره خدای متعال میفرماید:
﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا﴾.[5]
خداوند آنچه در زمین است، برای شما آفریده است. آنچه در زمین است، اگر دستی روی آن نباشد و مالکیت شخصی نباشد، استفاده از آن مباح است. جنگلها برای همه مباح است و استراحت در هر جای آن جایز است؛ بر خلاف مِلک دیگران. مالکیت، مالکیتِ عامه و الهی است. ﴿وَلِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ﴾.[6] از این ادله استفاده میشود که اگر در یک زمین و مساحتی و جغرافیایی، هبه و بیع و مالکیت و ارث تحقق نیافته باشد و تجارتی روی آن صورت نگرفته باشد، برای همه است. قانون حیازت، قانونی است که خداوند جعل کرده است. انبیا و اولیای الهی از این قانون، حمایت کردند و این قانون به وسیلهی انسان، گسترده شده است. انسانها بر اساس کارکردی که دارند، این قاعده را گستردهاش کردند. زندگی انسان، مدنی است و باید نیازهایش را برطرف کند. خداوند برای برطرف کردن نیازهای این انسان، یکی از نعمتهایی که به او داده است، قانون حیازت است.
اگر کسی در جنگل و بیابان، آبادی به وجود آورد، مالک میشود. بحث اراضیِ بایر، مفصل است. خداوند، نیازهای انسان را از طبیعت برآورده کرده است.
3.1.1.1- یک استثناء مهم در قاعده حیازت
بحثی است که اگر حکومت، جایی را تصرف کردند، نیاز به اذن دارد، یا خیر؟ بله؛ چون کسی که دایر کرده، حاکم اسلامی است. الآن شهرداریها آبادیهایی میآورند و هزینههایی میگیرند. آیا حیازتِ حقوقی هم صحیح است؟ بله؛ البته نباید هیچ یک از دولت و ملت، به حقوق هم تجاوز کنند. انفال باید به دست حاکم اسلامی باشد، تا هرجومرج نشود.
3.1.2- آیه دوم
حیازت، نسبت به دریا هم هست؛ همانطور که خداوند در قرآن میفرماید:
﴿وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُواْ مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾.[7]
خدا برای شما دریا را قرار داد، تا گوشت تازه بخورید. عظمت خدا در دریا بیشتر است. 70 درصد بدن انسان و سهچهارم دنیا آب است. شگفتیهای دریا بیشتر از زمین است. اشخاصی که از دریا چیزی گرفتند، برای خودشان است؛ البته در حیازت دریا باید قوانین حکومت را رعایت کنند.
3.2- دلیل سیره و اجماع
دلیل سیره بر حیازت داریم.
اجماع هم به عنوان مؤید، نه دلیل مستقل بر جواز حیازت داریم.
3.3- روایات حیازت
روایت هم داریم.
3.3.1- روایات حیازت عام
3.3.1.1- روایت اول
وسائل الشیعة، ج 25، ابواب إحیاء الموات
حدیث صحیح از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) است.
وعنه عن أبيه، عن حماد، عن حريز، عن زرارة ومحمد بن مسلم و أبي بصير و فضيل و بكير و حمران و عبدالرحمنبنأبيعبدالله، عن أبيجعفر وأبيعبد الله (عليهماالسلام) قالا: «قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): من أحيى أرضا مواتا فهي له».[8]
کسی که زمین بایر را در بیایان آباد کند، برای خود اوست. در زمان قدیم، یک زمین را سنگچین میکردند و آباد میکردند؛ کسی که این کار بکند، آن زمین برای خودش است. اهل سنت هم به این روایت استناد کردهاند.
3.3.1.2- روایت دوم
روایت بعدی از امام باقر (علیهالسلام) است:
وباسناده عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن محمد بن حمران، عن محمد بن مسلم قال: «سمعت أبا جعفر (عليهالسلام) يقول: أيما قوم أحيوا شيئا من الأرض وعمروها فهم أحق بها وهي لهم».[9]
اگر گروهی زمینی را احیا کنند، اولی به آن هستند و برای آنها است.
حیازت در لغت، یعنی ضمیمه کردن چیزی به چیز دیگر. تصرف مال آزاد، افزودن آن مال به مال خود است.
3.3.2- روایات حیازت خاص
تا کنون حیازت در روایات به صورت کلی بود؛ هر کس، هر چیزی که مالکی نداشته را بگیرد.
3.3.2.1- روایت اول
روایت بعدی برای بعیر است که آن را از مرگ نجات دهد:
باب 13 از ابواب اللقطة، ح 2:
وعن عدَّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، وسهل بن زياد جميعاً، عن ابن محبوب، عن عبد الله بن سنان، عن أبي عبد الله (عليهالسلام)، قال: «من أصاب مالاً أو بعيراً في فلاة من الأرض، قد كلت وقامت، (وسيّبها صاحبها مما لم يتبعه)، فأخذها غيره، فأقام عليها، وأنفق نفقتة حتّى أحياها من الكلال ومن الموت، فهي له، ولا سبيل له عليها، وإنّما هي مثل الشيء المباح».[10]
حضرت فرمودند: هر کس به مالی دسترسی پیدا کند، یا شتری را در بیابان پیدا کرد که نزدیک است که تلف شود، آن را از گرسنگی نجات داد و به او آب و علف داد و احیاء کرد، مانند شیء مباح است. و دیگران نمیتوانند در آن تصرف کنند.
3.3.2.2- روایت دوم
باب 37 از ابواب صید، ح 2:
وعنهم عن أحمد عن ابن فضال عن عبيد بن حفص بن قُرط عن إسماعيل بن جابر عن أبي جعفر عليه السلام قال: «قلت له: الطائر يقع على الدار فيؤخذ أحلال هو أم حرام لمن أخذه؟ قال: يا إسماعيل عاف أو غير عاف؟ قلت: وما العافي؟ قال: المستوى جناحاه، المالك جناحيه يذهب حيث شاء هو لمن اخذه حلال».[11]
حضرت فرمودند: اگر بالهای کبوتر را زدند، صاحب دارد؛ وگرنه حلال است. برخی کبوتربازها بخشی از بالهای کبوتر خود را میزنند، یا برخی دیگر بر گردن، یا بال کبوتر، مُهر میزنند. اگر علامتی دارد که بالش کوتاه شده، یا آن کبوتر مهر خورده باشد، نمیشود از آن استفاده کرد. ولی اگر غیر عافی است، میشود از آن استفاده کرد. فرق بین عافی و غیر آن گذاشتند. البته این نکته را بگوییم که کبوتر داشتن، اشکالی ندارد و استحباب دارد؛ ولی اذیت کردن دیگران و کبوتربازی اشکال دارد. گرفتن کبوتر دیگران هم اشکال دارد؛ مگر اینکه خود فرد از باب رقابت بگوید که هر کس کبوتر مرا گرفت، حلال است.
پس از این روایت هم استفاده میشود که حیازت اشکال ندارد.