درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی
1401/02/20
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1- بحث اخلاقی (شرح قسمتی از دعای ابوحمزه – تسویف)1.1- ضرورت استفادهی بهینه از عمر در جهت حرکت به سمت خداوند
1.2- لزوم زندگی برای رفع حُجُب، نه جمع کتب
1.3- تسویف، عامل نابودی و ناامیدی انسان
1.4- درمان تسویف با برنامهریزی
1.5- برنامهی علامه حسنزاده آملی رحمهالله برای استفادهی بهینه از عمر
2- خلاصه جلسات گذشته
3- ادلهی استاد برای صحت شرکت وجوه
3.1- داخل بودن شرکت وجوه در تحت اطلاقات قرآنی مانند لزوم وفای به عقود
3.2- اعتبار داشتن آبرو (وجوه) به جای ثمن
3.3- تصحیح شرکت وجوه با عقد وکالت
3.4- تصحیح سایر معانی شرکت وجوه با عقد مضاربه
4- نمونههایی از معاملات صحیح با شرط اعتبار
4.1- ارزهای دیجیتال
4.2- معاملات بین دولتها و با اعتبارات جهانی
4.3- معاملات بین برخی از بازاریها
5- زیاد بودن معاملات اعتباری به جای معاملات با ثمن در عصر حاضر
موضوع: مسائل مستحدثه (بانکداری اسلامی)/عقود بانکداری اسلامی (عقد شرکت) /ادله ی استاد برای صحت شرکت وجوه
1- بحث اخلاقی (شرح قسمتی از دعای ابوحمزه – تسویف)
یکی از فرازهایی که در دعاهای ماه مبارک قرائت کردید و دقت فرمودید، این فراز دعای ابوحمزه ثمالی از امام سجاد (علیهالسلام) است:
«فَقَدْ أَفْنَيْتُ بِالتَّسْوِيفِ وَ اَلْآمَالِ عُمُرِي وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ اَلْآيِسِينَ مِنْ خَيْرِي [حَيَاتِي] فَمَنْ يَكُونُ أَسْوَأَ حَالاً مِنِّي إِنْ أَنَا نُقِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَالِي إِلَى قَبْرِي [قَبْرٍ] لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتِي وَ لَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ اَلصَّالِحِ لِضَجْعَتِي».[1]
1.1- ضرورت استفادهی بهینه از عمر در جهت حرکت به سمت خداوند
دیروز عرض کردیم که مقصد و مقصود همه، خداست. انسان با ارادهی خود و دیگر موجودات با اراده تکوینی خدا مقصدشان خداست. یکی از راههایی که ما همیشه باید متوجه این راه و این مسیر باشیم، این است که زمان و عمری که مصرف کردهایم، ببینیم چقدر با مسیری که پیمودهایم، مطابقت دارد. به عبارت بهتر تطبیق مصرف سرمایه با درآمد از سرمایه است. سرمایهای به نام عمر داریم. باید قدردان این عمرمان باشیم. باید مراقبت از این مصرف داشته باشیم. در مصرفش باید بسیار دقت داشته باشیم. در مسیر خدا مصرف کردیم، یا در مسیر غیر خدا؟
1.2- لزوم زندگی برای رفع حُجُب، نه جمع کتب
در روایات است که بین خالق و مخلوق، پانصدهزار حجاب است. عمر ما برای رفع حجاب است. در فرازی از الهینامه عرض کردیم: «الهی باید در رفع حُجُب کوشید، نه در جمع کتب». برخی به جای اینکه حجابها را کم کنند، کتابها را جمع میکنند. خواندن هم نوعی جمع کردن است. ما مأمور به رفع حُجُبیم، نه جمع کتب.
1.3- تسویف، عامل نابودی و ناامیدی انسان
در این مأموریتمان نباید تسویف باشد. یکی از اموری که ما را نابود میکند، تسویف است. تسویف، یعنی امروز را به فردا انداختن، سهلانگاری. تساهل و تسامح در کارها از بلاهای کارها است. باید مراقب باشیم که عمر را به امروز و فردا نگذرانیم. دقت کنیم، نه مسامحه. برای شما و خودم عرض میکنم که برای خود برنامه داشته باشیم. الآن منظم سر درسها میآیید. برای تمام لحظات عمرمان برنامه داشته باشیم. با قلم و کاغذ، ساعتها را تقسیم کنیم. امام سجاد (علیهالسلام) در این دعا دارند: «من عمرم را به تسویف و مسامحهکاری و آرزوهای طولانی گذراندم». از زبان کسانی حرف میزنند که در تسویف هستند. این قدر کارم بالا گرفت که ناامید شدم. تسویف، ناامیدی میآورد.
1.4- درمان تسویف با برنامهریزی
فرازهای دعاهای ائمه (علیهمالسلام)، آسیبهای اجتماعی را بیان میکنند. راه برونرفت را هم دارند. ادعیه، الهینامهی اهل بیت (علیهمالسلام) است. حال که چنین است، در بدترین حالها از این عالم به عالم دیگر منتقل میشوم. برای مرقد و لحد و آرامگاه همیشگیام، چه آوردهام؟ تسویف، دست آدم را خالی میکند. برای سَوفَ سَوفَ نکردن، نیاز به برنامه داریم. روان انسان، تسویف دارد. انسان، راحتطلب است. اگر آن را عکس کردیم، انسان از وقتش به بهترین جهت استفاده میکند.
1.5- برنامهی علامه حسنزاده آملی رحمهالله برای استفادهی بهینه از عمر
خدا درجات استادمان حضرت علامه حسنزاده آملی قدساللهنفسهالزکیة را متعالی کند. ایشان روی وقتشان، حساس بودند. برای تمام لحظات شبانهروز، برنامه داشتند. هر وقت خدمت ایشان بودیم، یا قلم در دست داشتند، یا پشت گوششان بود که سریع در دسترس ایشان باشد. القائات قلمی از گوش انسان است. گوش، منشأ علم انسان است. باید قلم کنار گوش باشد که آنچه میشنود، بنویسد.
2- خلاصه جلسات گذشته
در انواع مشارکت، معانی شرکت وجوه را عرض کردیم. عبارت مرحوم امام و مرحوم سید را تقدیم کردیم. یکی از معانیای که به نظر امام، مشهورترین معنا بود، این بود که دو نفر آبرومند در بازار با آبروی خود معامله کنند و بعد طبق قرارداد با هم تنصیف کنند.
ادلهی بطلان را عرض کردیم که عبارت بود از: غرری بودن، معاملهی بر معدوم، ادلهی ﴿أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾،[2] شاملش نمیشود؛ و در نتیجه شرکت وجوه، صحت ندارد.
3- ادلهی استاد برای صحت شرکت وجوه
3.1- داخل بودن شرکت وجوه در تحت اطلاقات قرآنی مانند لزوم وفای به عقود
معاملهی وجوه، معاملهای است که میتوان گفت که صحیح است.
یکی از ارکان معامله این است که رضایت در آن باشد. در این معاملهی با شرکت وجوه هم، رضایت است؛ به خصوص اگر قبل از معامله بگویند، یا شرط ضمن عقد بیاورند، واجبالوفاء میشود و ﴿أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾،[3] شاملش میشود.
3.2- اعتبار داشتن آبرو (وجوه) به جای ثمن
دو نفر با آبروی خود معامله میکنند. در مبانی فقهی ما گاهی آبرو از پول بالاتر است. کسی آبرو و اعتبار دارد. اعتبار، مالیت دارد. هر کجا اعتبار عقلایی باشد، مالیت هست.
3.3- تصحیح شرکت وجوه با عقد وکالت
این معامله اشکالی ندارد؛ به خصوص با فرمایشی که حضرت امام فرمودند که هر یکی به دیگری وکالت میدهند که در جنس، تصرف کنند و خرید و فروش داشته باشند، به طریق اولی اشکال ندارد. اهمیت شرکت و راه صحتش به وکالت است.
3.4- تصحیح سایر معانی شرکت وجوه با عقد مضاربه
چند تفسیر دیگر در معامله وجوه بود که یک معنای شرکت وجوه این بود که یک طرف وجیه و طرف دیگر خامل است؛ حال یا وجیه معامله میکند، یا دیگری، در تمام اینها نوعی مضاربه است. مضاربه هم صحیح است. اگر اشکال شود که اینها شرکت نیست، مضاربه است.
ما میگوییم خود اعتبار، ارزش و مالیت دارد. این معاملهی وجوه، معاملهی اعتبارات است.
4- نمونههایی از معاملات صحیح با شرط اعتبار
4.1- ارزهای دیجیتال
یکی از معاملات جدید که قبلا نمونه نداشته، خریدوفروش ارزهای دیجیتالی است. بر اساس کدهای مالیاتی یا باکدهای اعتباری، ارزهای دیجیتالی را خریدوفروش میکنند. شرکتی، یا فردی، یا دولتی را به عنوان پشتوانهی مالی میشناسند. همین به آن اعتبار میدهد. گاهی معاملاتی که در بازارهای دیجیتال میشود، گاهی به آن، وام خرید و اعتبار میدهند.
4.2- معاملات بین دولتها و با اعتبارات جهانی
مشارکت جدید را ملاحظه کنید که گاهی چند دولت با هم توافق میکنند و اعتبارات جهانی و ملی کسب میکنند و با آن خرید و فروش میکنند.
4.3- معاملات بین برخی از بازاریها
برخی بازاریها دستخط و حوالهشان از چک بانکی اعتبارشان بیشتر بود، یا شاگرد او اعتبار داشت. اعتبار عقلایی مالیت دارد، نه هر گونه چیزی. در معاملهی وجوه، اعتبار خرید و فروش میشود.
امر معدوم، خرید و فروش نمیشود. امر موجود است. در نتیجه این معاملات، صحیح است. آن سه نوع دیگر هم مضاربه، یا وکالت است.
عبارت تحریر این بود:
«وكّل كلّ منهما الآخر في أن يشاركه فيما اشتراه؛ بأن يشتري لهما وفي ذمّتهما، فيكون- حينئذٍ- الربح والخسران بينهما».[4]
هر یک از اینها برای خرید و فروش به دیگری وکالت میدهند. با قرارداد و اعتبار مالی، شاید نیاز به وکالت هم نیست. اعتبار، قابل مالیت است. در نتیجه فرقی ندارد که در پول و طلا شریک شوند، یا در اعتبار خرید و فروش کنند. اعتبار، قابل شراکت هم هست. نیازی به وکالت نیست. در آن معانی دیگر اشکال است که مشارکت نیست و مضاربه و غیر آن است. اسم، مهم نیست. در صحت معاملهی وجوه، شک و شبههای نیست؛ چون:
یک. مشمول ﴿أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾[5] و دلیل تراضی است
دو. معامله و قرارداد است و امر معدوم نیست.
سه. اعتبار، بالاترین ارزش و درآمد است.
5- زیاد بودن معاملات اعتباری به جای معاملات با ثمن در عصر حاضر
معاملات اعتباری الآن خیلی بیشتر است. کد میدهند؛ ولی همین کد را به دیگری نمیدهند. رمز را به یک فرد میدهند و به دیگری نمیدهند.
آیا این اعتبار، قابل واگذاری است، یا خیر؟ بله، خود این اعتبار، قابل خرید و فروش است. روایت هم نداشتیم و طبق اصول و قواعد باید بررسی میکردیم.
بحث بعد: شرکت مفاوضه.