< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

1400/12/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مسائل مستحدثه (بانکداری اسلامی)/عقود بانکداری اسلامی (شرکت) /راهکارهای امام رحمه الله برای صحت بخشیدن به شرکت ابدان و اشکالات استاد بر آن - راهکارهای استاد برای صحت شرکت ابدان

 

1- بحث اخلاقی (شرح دعای سحر- جلسه 8)

«اَللّهُمَّ اِنّى‌ اَسْئَلُک مِنْ بَهآئِک بِاَبْهاهُ، وَکلُّ بَهآئِک بَهِىٌّ، اَللّهُمَّ اِنّى‌ اَسْئَلُک بِبَهآئِک کلِّهِ؛ اَللّهُمَّ اِنّى‌ اَسْئَلُک مِنْ‌ جَمالِک بِاَجْمَلِهِ وَکلُّ جَمالِک جَميلٌ، اَللّهُمَّ اِنّى‌ اَسْئَلُک‌ بِجَمالِک کلِّهِ؛ اَللّهُمَّ اِنّى‌ اَسْئَلُک مِنْ جَلالِک بِاَجَلِّهِ وَ کلُّ جَلالِک‌ جَليلٌ، اَللّهُمَّ اِنّى‌ اَسْئَلُک بِجَلالِک کلِّهِ؛ اَللّهُمَّ اِنّى‌اَسْئَلُک مِنْ‌ عَظَمَتِک بِاَعْظَمِها وَکلُّ عَظَمَتِک عَظَيمَةٌ، اَللّهُمَّ اِنّى‌ اَسْئَلُک‌ بِعَظَمَتِک کلِّها».[1]

1.1- خصوصیات سحر

به فراز چهارم این دعای سحر رسیدیم؛ به آیه و نشانه‌ی چهارم و درخواست چهارم در هنگام سحر. «نصف آخر اللیل، یسمی بالسحر»؛ نیمه‌ی دوم شب، اسمش، سحر است. فضیلت سحر، نزدیک اذان صبح است. «و الثلث الأخیر من اللیل، کله سحر». شب را به سه قسم، تقسیم می‌کنیم؛ یک سوم پایانی، همه‌اش، سحر است. قله‌ی روز انسان، سحر است. قله‌ی عمر انسان، شب قدر است. ظهر، هنگام زوال است، ولی شب و سحر، هنگام نوال است. آنهایی اهل نوال هستند که اهل حال باشند. خدایا حال ما را بهترین حال قرار بده. «حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ».[2] سحر، بهترین ساعت انسان است. بهترین خواسته این است که انسان از خدا، خودش را بخواهد. در دعای سحر از خدا، خود خدا را با واسطه‌ی اوصاف می‌خواهید. دعای سحر، یعنی درخواست از خدا، خودش را، به واسطه‌ی اوصافی که انسان، یکایک آنها را در وجودش، پیاده کند.

1.2- درخواست به اسم عظیم خداوند در دعای سحر

«اَللّهُمَّ اِنّى‌اَسْئَلُک مِنْ‌ عَظَمَتِک بِاَعْظَمِها وَکلُّ عَظَمَتِک عَظَيمَةٌ، اَللّهُمَّ اِنّى‌ اَسْئَلُک‌ بِعَظَمَتِک کلِّها».

تا کنون در دعای سحر، چند درخواست را توضیح دادیم؛ درخواست به بزرگی الهی، درخواست به ارزش، درخواست به زیبایی و درخواست به جلال و زیبایی. اینجا درخواست به شُکوه است.

1.3- تفاوت جلال و عظمت

بین جلال و عظمت، تفاوت است. گاهی به اشتباه، هر دو را به معنای بزرگی به طور مطلق می‌گیرند؛ در حالی که جلال، بزرگیِ دهشت‌آور است، ولی عظمت، بزرگی گسترده است.

1.4- مقام عظمت خدا و اسم اعظم خدا

در این فراز از خدا به عظمتش، از او می‌خواهیم؛ به بزرگ‌ترین بزرگی. اَعظم، اَفعل تفضیل از ماده‌ی عظمت است. اعظم، بزرگ‌تر است. به بزرگ‌ترین اسماء و خصوصیاتِ تو، تو را قسم می‌دهم. خدایا همه‌ی مراتب عظمت تو، عظیم است. درست است که شما اعظم دارید. اسم اعظم هم، یعنی بالاترین اسم. خدا را به اعظمش قسم می‌دهید. اسم اعظم هم در این دخیل است. من به بزرگی‌ات تو را قسم می‌دهم. چون اعظم آمد، اسم اعظم هم هست. یکی از بزرگی‌ها، اسم اعظم است. خدا بزرگ است، ولی یک اسم، اعظم است. انسان سالک، روی این اسم، توقف می‌کند.

1.5- درخواست مقام عظمت از خداوند برای انسان در دعای سحر

«و کل عظمتک عظیمة».

اینجا قانون کلی و موجبه‌ی کلیه است؛ یعنی تمام بزرگی تو، بزرگ است. هر کجا انگشت اشاره بگذاریم، عظمت تو آنجا متجلی است.

آخرین خواسته در این فراز، این است: «اَللّهُمَّ اِنّى‌ اَسْئَلُک‌ بِعَظَمَتِک کلِّها».

در قسمت نخست هر دعا و در قسمت پایانی هر فراز، دو خواسته مطرح می‌شود. خدایا به حق تمام مراتب عظمتت، از تو درخواست می‌کنم. اگر عظمت خدا در وجود انسان پیاده شود، انسان چقدر عظیم می‌شود.

1.6- نسبت عظمت و علوّ

در دعای ماه مبارک می‌خوانیم: «يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ».[3] علیّ، غیر از عظیم است. در سجده می‌گوییم: «سبحان ربی الأعلی و بحمده» و در رکوع می‌گوییم: «سبحان ربی العظیم و بحمده». عظمت، مقدمه‌ی علوّ است. ما می‌گوییم: «الله و تبارک و تعالی» که به غلط می‌گویند: «الله تبارک و تعالی». علو، قبلش عظمت است. ﴿وَكَلِمَةُ اللّهِ هِيَ الْعُلْيَا﴾.[4] همه‌ی ما به سوی یک کلمه می‌رویم. ﴿تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ﴾.[5] کلمه‌ی مشترک بین خدا و انسان.

ارزش، زیبایی، جلال و عظمت، مقدمه‌ای برای پنجمین فراز است که فراز نورانیت است.

2- خلاصه جلسات گذشته

خدا را شاکریم که در خدمت آیات و روایات هستیم. در مباحث بانک‌داری و شرکت، به خصوصیات و ویژگی‌های معاملات صحیح و غیر صحیح رسیدیم. بحث خیلی کاربردی و اجرایی است. مسئولان بانکی به این مراحل دقت کنند، تا بتواند خروجی خوبی برای نظام بانک‌داری باشد.

3- راهکارهای امام رحمه‌الله برای صحت‌بخشیدن به شرکت ابدان

در شرکت ابدان، نظر فقها این است که صحیح نیست. ما قائل به صحت شدیم. حضرت امام رحمه‌الله در تحریرالوسیلة، ج1، ص 624، معتقدند شرکت ابدان، صحیح نیست. ایشان، دو راه برای شرکت در ابدان مطرح می‌کنند؛ مانند اینکه دو نفر نجار، یا دو نفر خیاط کار کنند، یا یک نجار و یک خیاط که دو صنعت، یا یک صنعت دارند.

3.1- راهکار اول

حضرت امام رحمه‌الله در مورد راه حل اول می‌فرمایند:

«نعم لو صالح أحدهما الآخر بنصف منفعته إلى مدة كسنة أو سنتين على نصف منفعة الآخر إلى تلك المدة وقبل الآخر صح، واشترك كل منهما فيما يحصله الآخر في تلك المدة بالأجر والحيازة».[6]

اگر طرفین از طریق صلح اقدام کنند و یکی نصف منافع خود را تا یک سال با دیگری مصالحه کند، اشکالی ندارد؛ مثلا زید که نجار است، بگوید نصف درآمد من با نصف درآمد تو، فلان کار را شریکی انجام دهیم. حضرت امام فرمودند این کار، صحیح است.

وجه عدم صحت از نظر اکثر فقها، مبهم بودن و مجهول بودن سرمایه‌ی مورد مشارکت است.

3.1.1- اشکال استاد به راهکار اول امام رحمه‌الله

با کمال معذرت از حضرت امام رحمه‌الله عرض ما این است که ایشان خواستند غرر را از بین ببرند، ولی درآمد، مشخص نیست و فقط زمان، معلوم است. منفعت شیء معدوم، قابل مبادله نیست؛ بله، اگر کسی خدمت‌گزاری داشته باشد و پول او را خرید و فروش کند، اشکال ندارد؛ چون مشخص است. بحثی است که کار احرار، مانند عبد و امه است، یا خیر؟ البته موضوعش، منتفی است. هرچند در مصالحه، برخی جهات ابهام از بین می‌رود، ولی در برخی جهات دیگر، ابهام باقی است. اموری که معین نیست؛ مانند قمار و بخت‌آزمایی، اگر خصوصیتی در آن نباشد، حرام است. در راه حل اول امام، ابهام است و کامل نیست.

3.2- راهکار دوم

«و کذا لو صالح أحدهما الآخر عن نصف منفعته إلی مدة بعوض معین کدینار مثلا و صالحه الآخر نصف منفعته فی تلک المدّة بذلک العوض».[7]

نصف را به نصف، مصالحه نمی‌کنند؛ بلکه به نصف ارزشی مصالحه می‌کنند؛ مثلا فلانی خیاطی می‌کند و دیگری هم خیاطی می‌کند و در یک حرفه هستند. قرار می‌گذارند که در منفعت دیگری که دارند، شریک باشند. در صورتی شریک است که منفعت را با عینیت دیگری، ارزش‌گذاری کنند؛ مثلا در این مدت صد تومان درآمد داریم. اینجا صد تومانِ این شخص، با صد تومان دیگری، شریک می‌شود.

در این راه، منفعت نیست که با منفعت، سرمایه‌گذاری می‌شود. اینجا شرکت در اعیان شد، نه ابدان.

3.2.1- اشکال استاد به راهکار دوم امام رحمه‌الله

با کمال معذرت از حضرت امام رحمه‌الله ما تأملی در این مصالحه‌ی دوم هم داریم. آیا اینکه در یک مدت، مانند یک سال آمدند ارزش‌گذاری کردند و آنها را سرمایه‌گذاری می‌کنند، ابهام برطرف شده است، یا خیر؟ به نظر ما ابهام، برطرف نشده است؛ چرا که ولو مبادله و مشارکت در عوضین است، ولی باز صحبت منفعتِ معدومه است؛ یعنی منفعتی که وجود خارجی پیدا نکرده است. ما نمی‌توانیم قائل به صحت شرکت در ابدان شویم. آنچه که هست، ابهام دارد. و غرر، باعث ضرری‌بودن معامله می‌شود.

4- راهکارهای پیشنهادی استاد برای صحت‌بخشیدن به شرکت ابدان

4.1- راهکار اول: شرکت در اعمال، نه منافع

گاهی شما منافع را تقسیم می‌کنید و گاهی اعمال را. اگر منافع را تقسیم می‌کنید، در آن تأمل است و شاید مشخص نباشد؛ ولی گاهی اعمال را تقسیم می‌کنید. قبل از شروع کار با هم قراردادی می‌بندند که هرچه کار کردند، با هم شریک شوند. این اگر با همان ابهامش مشخص باشد و نمی‌دانند که می‌خواهند چه کنند، درست نیست. ولی اگر دو خیاط نباشد، بلکه دو شاگرد را شریک کنند. این بنّا شاگردش را می‌فرستد نزد رفیقش و همکارش نیز همین‌طور و بگوید هر چه کار کردند، شریکی، صحیح است. گاهی عمل حرّ است و گاهی عمل عبد. آقایان در یکی، قائل به صحت شدند و در دیگری، خیر.

4.1.1- صحت عمل حرّ، مثل عمل عبد در صورت اجیر شدن

اگر با همین عبارت مشارکت در ابدان برویم، فرقی بین عمل عبد و حر نیست. در اجرت هم گفتیم اگر کار حرّی را ارزش‌گذاری کردند، گاهی کارش از عبد بیشتر است؛ چون دومی اجازه می‌خواهد و سهام را کم می‌کند. در عرف عقلا چند نفر را با هم در منافع، شریک می‌کنند و اضافه و کم را از راه مصالحه پیش می‌روند. ما گفتیم ابهام با این نوع مصالحه، برطرف نمی‌شود.

4.2- راهکار دوم: شرکت در خصوصیات زمانی، یا مکانیِ کار

دو نفر که با هم شریک هستند، زمان، یا خصوصیات حرفه، یا خصوصیات زمان کاری، یا مکان کاری درآمدشان را مشخص می‌کنند و با توجه به این خصوصیات، بازار و عرف، این را برای شراکت در درآمد می‌پسندد. زیاده و نقیصه را عرف به تسامح رد می‌شود؛ مثلا دو نانوا ساعت کاری و مکان‌شان، یکی است. گاهی تفاوت ساعت کاری است که معمولا تسامح می‌کنند و مشخص است. فرد می‌گوید من چند نانوایی دارم و با رفیقم که او هم، چنین است، شریک می‌شویم و شرکتی می‌زنیم. بلکه می‌توان گفت در مازاد، صلح کنند.

5- ضمنی‌بودن راهکارهای امام رحمه‌الله برای شرکت ابدان

ما فرمایش امام، مبنی بر صلح، راه حل مستقل نمی‌دانیم؛ ولی کمک می‌کند. راه دوم ایشان را هم قبول داریم، ولی نه مستقلا. صلح هم اگر هست، ضمنی است، نه مستقل.

 

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo