< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

1400/12/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مسائل مستحدثه (بانکداری اسلامی)/عقود بانکداری اسلامی (شرکت) /اقسام و اسباب شرکت از نظر امام رحمه الله - تعاریف علمای اهل سنت برای شرکت

 

1- بحث اخلاقی (اخلاص)

خدا را شاکریم که بحمدالله‌رب‌العالمین در این ایام ماه مبارک رجب در محضر آیات و روایات هستیم. حدیث با برکت امروز فرمایش رسول مکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در ادامه‌ی بحث اخلاص است.

1.1- لزوم تمرین برای کسب اخلاص

باید برای اخلاص برنامه‌ریزی کنیم که اگر از مخلَصین و مخلِصین نیستیم، تلاش کنیم و تمرین کنیم که جزو آنها باشیم. «لست من الصالحین و لکن أحبّ الصالحین». اخلاص جز مراقبت و تمرینِ اینکه کارهایش برای خدا باشد، نیست. روزهای اول، سخت است. شاید دیگران، دخیل شوند؛ ولی کم‌کم برایش مهم نیست که دیگران ببینند.

1.2- منافات نداشتن اخلاص با انجام مستحبات در حضور جمع

آدم سعی کند کارهای ظاهری‌اش را که دیگران می‌بینند، پنهانی انجام دهد و اگر ظاهر برای تشویق دیگران باشد و شائبه‌ی شرک نداشته باشد، منافات با اخلاص ندارد. گاهی در سفر اعمال استحبابی را می‌خواهد انجام دهد، دوستان بفهمند، یا نفهمند، منافات با اخلاص ندارد. خودش مانند هر شب بلند می‌شود کارش را انجام می‌دهد. آنها هر برداشتی داشتند، عیبی ندارد. گاهی کارهای با اخلاص در دیگران اثر می‌کند و تشویق می‌شوند.

1.3- اخلاص، عامل نزدیک شدن خدا به انسان و رفع حوایج انسان

«مَا أَطَّلِعُ عَلَى قَلْبِ عَبْدٍ فَأَعْلَمُ فِيهِ حُبَّ الْإِخْلَاصِ لِطَاعَتِي لِوَجْهِي وَ ابْتِغَاءِ مَرْضَاتِي إِلَّا تَوَلَّيْتُ تَقْوِيمَهُ وَ سِيَاسَتَهُ وَ تَقَرَّبْتُ مِنْهُ».[1]

حدیث عجیبی است. حضرت حق‌تعالی می‌فرماید: «من در قلب بنده‌ام محبت و حب اخلاص برای اطاعت خودم و دنباله‌روی رضای خودم مطلع نمی‌شوم، مگر اینکه تقویم و قوام او و تدبیر را به دست می‌گیرم و نزدیک به او می‌شوم».

اگر کسی محبتِ اخلاص لوجه الله داشته باشد، خدا کارهای او را تدبیر می‌کند و قوام امور زندگی او را به دست می‌گیرد. خدا به او نزدیک می‌شود. خدا به همه نزدیک است، ولی نزدیک شدن خدا به انسان به خاطر کارش که از روی اخلاص باشد، مهم است. خدا به همه نزدیک است. اگر ما به او نزدیک شویم، مهم است. ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾.[2] قرب خداوند به بنده، قرب مکانی نیست؛ قربی مکانتی و وجاهتی است. قربة إلی الله، یعنی مخلصا و خالصا لوجه الله.

1.4- مشکل بودن کسب اخلاص در عین‌آسان بودن آن

ما حرف اخلاص را می‌زنیم اگر همراه حرف، کار ما هم همین‌طور بود، مهم است. سهلِ ممتنع است. آسانی که مشکل است و مشکلی که آسان است، اخلاص است.

1.5- مقام اخروی مخلصین در روایات

به تعبیر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در غرر: «سادة اهل الجنة المُخلصون»؛[3] به فتح، یا کسر لام. این‌ها، آقایان اهل بهشت هستند..

«سادة أهل الجنة الأتقیاء المخلصون»؛[4] سالار بهشتیان، با تقوایان مخلص هستند.

ان‌شاءالله خدا توفیق اخلاص را به همه ما بدهد.

2- خلاصه جلسات گذشته

بحمدالله‌رب‌العالمین در بحث شرکت بودیم که در ضمن مباحث بانک‌داری مطرح می‌کنیم؛ ولی خودش، یک قرارداد مستقل و مهم است. شرکت از عقودی است که در سطح جهانی، مسائل مستحدثه هم زیاد دارد. این‌گونه عرض کنیم که بهترین دلیل بر اهمیت این بحث - چه در بانک‌ها و چه غیر آن - این است که در جهان، موضوع مبتلابه است. بسیار گسترده شده است. قبلا بسیط بود. بانک، دولت، شرکت‌های دولتی و سهامی خاص، همه نیاز به شرکت دارند. مسائل مستحدثه‌ای در آن است که باید بحث کنیم تا ببینیم شرکت در این‌ها چطور است. در صنایع و تجارات و زراعات، عنوان شرکت است. شرکت اعم از اینکه در صناعت باشد، یا دامداری، یا کشاورزی، یا قراردادهای دیگر، مشارکت با زندگی امروز مردم، گره خورده است. سرمایه‌گذاری‌های امروز بدون شرکت، اصلا نمی‌شود. مسائل جدیدی هم در شرکت وجود دارد؛ مانند: شرکت‌های تضامنی، شرکت‌های عام و خاص و... هستند. گفتیم که یکی از عقود بانک‌داری، عقد شرعی مشارکت است.

ما به این نتیجه رسیدیم که شرکت، حقیقت شرعیه ندارد. بر این مطلب اصرار داریم که حقیقت عرفیه دارد؛ یعنی در عرف مردم در هر زمانی، یک‌سری مشارکت‌هایی است و باید دید که آیا شارع آن را تأیید کرده است، یا خیر؟ هنر فقیه، به‌دست‌آوردن این تأییدها است.

3- نظر امام خمینی (رحمه‌الله) در مورد اقسام و اسباب شرکت

عبارت امام در تحریر:

«كتاب الشِّركة وهي كون شي‌ء واحد لاثنين أو أزيد، وهي إمّا في عين أو دين أو منفعة أو حقّ. وسببها: قد يكون إرثاً، وقد يكون عقداً ناقلًا، كما إذا اشترى اثنان معاً مالًا، أو استأجرا عيناً، أو صولحا عن حقّ. ولها سببان آخران يختصّان بالشركة في الأعيان:

أحدهما: الحيازة، كما إذا اقتلع اثنان معاً شجرة مباحة، أو اغترفا ماءً مباحاً بآنية واحدة دفعة.

وثانيهما: الامتزاج، كما إذا امتزج ماء أو خلّ من شخص بماء أو خلّ من شخص آخر؛ سواء وقع قهراً أوعمداً واختياراً.

ولها سبب آخر: وهو تشريك أحدهما الآخر في ماله، ويسمّى‌ بالتشريك، وهو غير الشركة العقديّة بوجه».[5]

ترجمه‌ی تحریر:

«شركت عبارت است از اينكه يك چيز براى دو نفر، يا بيشتر باشد. و شركت يا در عين است، يا دين، يا منفعت و يا حق. و سبب آن گاهى ارث مى‌باشد و گاهى عقد ناقل، مثل وقتى كه دو نفر با هم مالى را بخرند، يا عينى را اجاره كنند، يا بر حقى طرف مصالحه قرار گيرند.

و براى شركت دو سبب ديگر (هم) هست كه اختصاص به شركت در اعيان دارد: يكى از آن‌ها حيازت (به دست آوردن) است؛ مثل وقتى كه دو نفر با هم درخت مباحى را از زمين بكنند، يا هر دو با هم با يك ظرف به يك‌دفعه از آب مباحى بردارند. و دومى از آن‌ها ممزوج شدن است؛ مانند اينكه آب، يا سركه‌ی شخصى با آب، يا سركه‌ی شخص ديگرى ممزوج شود؛ چه اين ممزوج شدن، قهرى باشد، يا عمدى و اختيارى. و براى شركت، سبب ديگرى است و آن اين است كه يكى از آن‌ها ديگرى را در مال خودش شريك نمايد، و تشريك ناميده مى‌شود. و اين از جهتى، غير از شركت عقدى مى‌باشد».

4- داخل بودن انتفاع و هبه در شرکت از نظر استاد

مشارکت برای یک نفر معنا ندارد، ولی از دو نفر به بالا شرکت صدق می‌کند. این مشارکت، یا در عین و اموال است، یا در دین است که ایشان قابل مشارکت می‌دانند، یا منفعت، یا حق.

ما با اجازه ایشان انتفاع هم اضافه می‌کنیم. تفاوت بین منفعت و انتفاع، مانند تفاوت بین مصدر و اسم مصدر است؛ مثلا گاهی می‌گوید این عائدی که اینجا داریم، در آن شریک هستیم و گاهی می‌گوید چیزی که از اینجا می‌بریم، در آن شریک هستیم. انتفاع، مصدر و منفعت، اسم مصدر است.

ما در مورد عین هم گفتیم که عین، اعم از عینی است که در ذمه باشد، یا در ذمه نباشد.

سبب شرکت هم گاهی ارث است که با موت به صورت قهری به ورثه منتقل شده است، یا اینکه دو نفر مالی را خریدند، یا اجاره کردند و یا صلح کردند.

به نظر ما در هبه هم می‌تواند مشارکت باشد. این را ما اضافه می‌کنیم.

شرکت به امتزاج، یا حیازت صورت می‌گیرد؛ قهری، یا اختیاری. و برای مشارکت، سبب دیگری است و آن تشریک است که کسی دیگری را در مال خود شریک می‌کند.

تشریک هم گاهی قهری است و گاهی به عقد است و گاهی به تشریک است. گاهی شرکت در عین است، یا در نفع است و یا در دین که ما قائل به جواز شرکت شدیم.

5- تفاوت نظر سید یزدی با امام (رحمهماالله)

عبارت مرحوم سید رحمه‌الله هم در عروه خواندیم. تفاوت عبارت سید یزدی با امام این است که امام سبب مشارکت را شش امر می‌دانند و مرحوم سید، هفت مورد؛ البته امام رحمه‌الله ارث و غیر ارث را در یک جا آوردند. این دو عبارت [امام و سید یزدی]، تقریبا شبیه یکدیگر است. منافاتی ندارد مگر در اینکه ما دو سبب را یک سبب حساب کنیم، یا دو سبب مستقل حساب کنیم.

6- مشترک لفظی بودن شرکت به نظر استاد

عرض ما این است که شرکت، یک مشترک لفظی است که دارای دو معنا است؛ یعنی دو معنای مستقل که برای هر یک وضع مستقلی دارد؛ یکی دلالت می‌کند به اینکه چیزی را کنار دیگری قرار دهیم و بگوییم شریک که در امتداد دیگری است؛ مثل اینکه کسی دیگری را شریک کند؛ یا اینکه بگوییم در کنار هم نیستند؛ بلکه به قهر، یا اختیار شریک شده‌اند. گاهی شاید هر دو معنا به یک جهت برگردد و جامع داشته باشد. به عبارت بهتر گاهی مشارکت و شرکت می‌گوییم و گاهی تشریک می‌گوییم. به نظر ما هر دو جزو مشارکت هستند.

7- یک اشکال در عبارت امام (رحمه‌الله)

اینکه حضرت امام دارند: «و هی کون شیء واحد لاثنین أو أزید»، اشکال رخ می‌دهد که آیا قید اشاعه و امتزاج را دارد، یا خیر؟ آیا کلی در معین مانند صبره‌ای از گندم، جزو مشارکت است، یا خیر؟ به نظر ما کلی در معین هم، جزو مشارکت است.

8- تعریف صاحب شرایع و صاحب مسالک از شرکت

مرحوم محقق - صاحب شرائع - در تعریف شرکت می‌گوید:

«إجتماع حقوق المُلّاک فی الشیء الواحد علی سبیل الشیاع».[6]

مرحوم شهید هم در مسالک همین تعریف را آوردند و مثال به مستحقین زکات را هم ذکر کردند.

9- تعریف شرکت در بین مذاهب اربعه‌ی اهل سنت

چون بحث ما فقه اسلامی با حاکمیت فقه شیعه است و مقارن است، کلام سایر فقهای مذاهب اربعه‌ی اهل سنت را هم ملاحظه کنید.

مالکی‌ها می‌گویند: « هي إذن في التصرف لهما مع أنفسهما أي أن يأذن كل واحد من الشريكين لصاحبه في أن يتصرف في مال لهما مع إبقاء حق التصرف لكل منهما»؛[7] هر یک اذنی می‌دهند به تصرف برای دیگری اینکه هر یک در جنسی شریک هستند و اجازه تصرف به دیگری می‌دهد. این در واقع همان مشارکت عقدی است که ما داریم.

حنابله: «الشَّرِكَةُ: هِيَ الِاجْتِمَاعُ فِي اسْتِحْقَاقٍ أَوْ تَصَرُّفٍ».[8]

شافعی: « الشركة: ثبوت الحق في شيء لاثنين فأكثر على جهة الشيوع».[9]

این نزدیک‌ترین تعریف به شیعه است. مرحوم محقق هم گفتند که مشارکت به نحو شیاع است.

حنفی‌ها: «شركة العقد هي عبارة عن عقد بين المتشاركين في رأس المال و الربح»؛[10] شرکت، مشارکت دو شریک در مال و سود است. البته این تعریف، موافق با شرکت عقدی است.

مختلف بودن اسباب شرکت

تشریک هم جزو شرکت است؛ ولی همیشه عقدی نیست. حالا گاهی قرارداد هم می‌بندند و گاهی خیر. می‌توانیم بگوییم مشارکت، گاهی مسبوق به عقد است، گاهی مسبوق به عقد نیست، گاهی مسبوق به قرارداد است، گاهی مسبوق به رضایت و گاهی مسبوق به اذن در تصرف است. پس اسباب مشارکت، مختلف است. حضرت امام رحمه‌الله هم، اسباب مشارکت را مختلف می‌دانند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo