< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

1400/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مسائل مستحدثه (بانکداری اسلامی)/عقود بانکداری اسلامی (شرکت) /نظر فقها و نظر مختار در شرکت مشاعی و شرکت کلی در معین - نوع شرکت مستحقین خمس و زکات

 

1- بحث اخلاقی (برخی از مصادیق اخلاص در امور)

ایام ماه مبارک رجب است. ان‌شاءالله همه ما جزو رجبیون باشیم. امروز، روز ولادت با سعادت امام جواد (علیه‌السلام) است. ان‌شاءالله با اسم شریف جواد، محشور باشیم. حدیث امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در بحار را می‌گفتیم که حضرت فرمودند:

«تصفية العمل أشد من العمل. وتخليص النية عن الفساد أشد على العاملين من طول الجهاد».[1]

حضرت فرمودند: «مقام اخلاص، بالاتر از خودِ عمل است». ما یک اخلاص داریم و یک عمل داریم. اخلاص‌العمل، مهم‌تر از عمل است. و اینکه انسان نیتش را از فساد خالص کند، از خود نیت، مهم‌تر است. مؤمن‌شدن، یک مرحله است و مؤمن‌ماندن، یک مرحله است. به قول امروزی ها انقلابی‌ماندن، مهم‌تر از انقلابی‌بودن است.

بعد حضرت فرمودند:

«طوبى لمن أخلص لله عَمَلَه وعِلمَه وحُبَّه وبُغضَه وأخذَه وتركَه وكلامَه وصمتَه وفعلَه وقولَه».

بعد حضرت فرمودند: خوش به حال کسی که در این چند مورد، اخلاص داشته باشد. یعنی بعد از اینکه حضرت به صورت کلی بحث اخلاص را مطرح کردند، الآن دارند مصادیق و موارد اخلاص را بیان می‌کنند. یعنی حضرت، سیر علمی و عملی را بیان می‌کنند. بهترین سیر، سیر و سلوک علمی و عملی است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در این حدیث، امارت و امیری می‌کنند و آنچه خودشان بیان فرمودند، مصادیقش را هم بیان می‌کنند و خودشان هم از بالاترین مصادیق مخلَصین و مخلِصین هستند.

«طوبی لمن أخلص لله عمله و علمه»؛

انسان، دانشش را برای خدا بخواند. هرچه فرا می‌گیریم در حوزه و دانشگاه، برای خدا باشد. این اخلاص، برکتی می‌دهد. تمرین اخلاص کنیم. حداقل اگر جزو مخلصین نیستیم، تمرین اخلاص کنیم. تمرین اخلاص هم، آدم را ورزیده می‌کند. علم و عمل را در ابتدا بیان کردند. انسان، پرنده خوش پرواز است. بال علمی و عملی او را پرواز می‌ دهد.

«حبه و بغضه»؛ دوستی و دشمنی‌اش برای خدا باشد. برای حزب و جناح و تعصب و قوم خود نباشد. سیاسیون، باند و جناح دارند. چپ و راست دارند.

«و اخذه و ترکه»؛

پنجم و ششم: شروع و دست‌کشیدن از کارهایش، برای خدا باشد.

«و کلامه و صمته»؛

هفتم و هشتم: سخن و سکوتش هم برای خدا باشد.

«وفعله و قوله»؛

نهم و دهم: کارش و قولش، برای خدا باشد. جالب است که حضرت یک جا عمل فرمودند و یک جا فعل.

معلوم می‌شود که عمل، چیزی است که انسان را متشخص می‌کند. ﴿وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى﴾،[2] ﴿قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ﴾.[3] فعل، مرحله‌ی صدور است، نه تشخص، ولی عمل، نتیجه و محصول کار است. جالب است که اینجا حضرت، دو تا 5 موضوع را یعنی 10 مرحله‌ی سیر و سلوک عملی بیان فرمودند. در ده مرحله است.

1.1- نیازهای مؤمن در روایت امام جواد (علیه‌السلام)

روز ولادت حضرت امام جواد (علیه‌السلام) است، فرمایش ایشان را هم، متمم فرمایش حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) قرار دهیم. حضرت امام جواد (علیه‌السلام) فرمودند:

«المؤمن یحتاج الی ثلاث خصال؛ توفیق من الله و واعظ من نفسه و قبول ممن ینصحه»؛

انسان به سه چیز نیاز دارد: توفیق الهی و اینکه خودش، خود را نصیحت کند و اینکه اگر کسی او را نصیحت کرد، قبول کند.

ده مورد را که حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، برای تصفیه عمل مطرح کردند. ما امیدواریم که بتوانیم توفیق الهی و واعظ نفسانی و قبول از نصیحت‌گر داشته باشیم. ان‌شاءالله خداوند به ما کمک کند که رضای الهی را داشته باشیم.

2- خلاصه جلسه گذشته

در مباحث بانک‌داری شرکت را تعریف کردیم و اقسامش را عرض کردیم. کلام صاحب جواهر و مرحوم حکیم و دیگران، عرض شد.

در این بودیم که مشارکت، تحققش به چیست؟ گفتیم مشارکت به معنای شرکت مشاع و به معنای مشارکت کلی در معین است. مثال زدیم و گفتیم گاهی شما به دوست خود می‌گویید در این چند من گندم، با هم شریک باشیم. این شرکت مشاع در دانه‌دانه‌ی گندم، برای هر دو است. ضرر و زیان هم، برای هر دو است. ولی گاهی به دوست خود می‌گویید صد من گندم دارم، شما در ده منِ از این صد من، شریک باش. این کلی در معین است.

3- کلام برخی از فقها در مشارکت مشاعی و مشارکت به نحو کلی در معین

3.1- کلام شیخ (رحمه‌الله)

مرحوم شیخ هم، در مکاسب مطرح فرمودند. ایشان می‌فرمایند: «مشارکت، گاهی به نحو کلی با اشاعه است و گاهی کلی در معین است».[4] تفاوتش در این است که اگر مال تلف شد و از بین رفت، در کلی مشاع، از جیب هر دو می‌رود؛ چون در هر قسمتی این‌ها مشترک هستند، ولی در کلی در معین، از جیب یک طرف، یعنی مالک می‌رود. اگر ده من، از صد من باقی ماند، چون مالک گفته شما در ده من شریک هستید، تا ده من دارد، در آن سهم دارد.

3.2- کلام صاحب جواهر (رحمه‌الله)

مرحوم صاحب‌جواهر در اینکه آیا هر دو جزو شرکت هست، یا نیست، می‌فرمایند:

«إنما الكلام في ملك الكلي في الصبرة مثلا كالصاع منها، وكملك مأة في الثلث بالوصية ونحو ذلك، بناء على عدم تنزيله على الإشاعة مما لا إشكال في صدق الشركة معه، ولا إشاعة، اللهم الا أن يراد منها عدم التعيين، لا خصوص الثلث والربع ونحوهما».[5]

ایشان می‌فرمایند: «شرکت به نحو مشاع و کلی در معین، هر دو جزو مصادیق شرکت است. مشهور بین آقایان این است که وقتی می‌گویند مشارکت، یعنی مشارکت به نحو مشاع؛ در نتیجه کلی فی المعین، جزء شرکت اصطلاحی نمی‌شود. بعد ایشان می‌گویند: مگر اینکه بگوییم شرکت، یعنی عدم تعین، و عدم تعین، اعم از مشاع، یا کلی در معین است. یعنی فرمودند کلی در معین، مورد قبول است».

3.3- کلام آقای حکیم (رحمه‌الله)

مرحوم حکیم - صاحب مستمسک - نظرشان این بود که در لغت، اشاعه به معنای عدم تعیین نداریم. گویا مرحوم صاحب‌جواهر و مرحوم حکیم در اینکه کلی در معین، جزء مباحث شرکت نباشد، هر دو همراه هستند؛ منتها مرحوم صاحب‌جواهر توجیهی دارند که شاید شرکت کلی فی المعین، به معنای عدم التعیین باشد، ولی مرحوم حکیم، خیر.

4- نظر مختار در مورد مشارکت مشاعی و مشارکت کلی در معین

عرض ما این است که شرکت همان طور که عرض کردیم، تعریف شرعی ندارد، حقیقت شرعیه نیست. شاید حقیقت متشرعه هم، نداشته باشد؛ یعنی امر عرفی است. عرف، آن‌قدر مبنایش باز است که نه تنها کلی در معین را جزو مشارکت می‌داند، گاهی قراردادها و حرف‌هایی که بر اساس بعضی از مصادیق زده می‌شود هم، در عرف زمان ما جزو شرکت است. در این صورت، شرکت، اعم از شرکت در مال، در منفعت، در حقوق و حتی در انتفاع داریم.

5- دلیل و مبنای نظر مختار

مبنای ما این است که:

اولا: احکام اسلامی، به نحو تمثیل است.

ثانیا: ما حقیقت شرعیه را در خیلی از جاها نداریم و شارع، ممضی است.

وقتی این مبانی را داشتیم، در بحث شرکت هم، همین حرف را می‌زنیم.

در اینجا هم شرکت چه به معنی عدم التعین باشد و چه نباشد، ما تابع سیره‌ی عرف هستیم. عرف، خیلی از چیزها را شرکت قلمداد می‌کنند و در نتیجه مشارکت، دامنه‌اش باز می‌شود.

6- فرق بین شرکت مشاعی و شرکت به نحو کلی در معین

پس فرق کلی مشاعی با شرکت به نحو کلی فی المعین این است که تلف از جیب هر دو می‌رود، یا فقط از جیب یک نفر، فرق‌هایی است که سر جای خودش است.

به نظر ما شرکت دارای انواع و اقسامی است؛ یعنی گاهی مشاعی است و گاهی کلی فی المعین است و گاهی باید رجوع کرد که عرف از مشارکت چه می‌فهمد و همان، ملاک است.

7- استقلال یا عدم استقلال شرکاء در خمس و زکات

بحث دیگر این است که آیا هر کدام از این شرکاء، استقلال در تصرف دارند، یا خیر؟ مرحوم صاحب جواهر و مرحوم حکیم فقرا را مثال زدند که در خمس و زکوات شریک هستند. ما به این نتیجه رسیدیم که این موارد، تابع عناوین است، نه افراد. افراد هم، تابع عناوین هستند.

8- استدلال به روایت امام هادی (علیه‌السلام) در این مسئله

در روایت ابوعلی بن راشد از امام هادی (علیه‌السلام) سؤال می‌کنند که اموالی نزد ما هست، چه کنیم؟ حضرت فرمودند: آنچه برای امام جواد (علیه‌السلام) بوده، به عنوان امامت، به من منتقل می‌شود؛

وبإسناده عن أبي علي بن راشد قال: «قلت لأبي الحسن الثالث عليه‌السلام: إنّا نؤتى بالشيء فيقال: هذا كان لأبي جعفر عليه‌السلام عندنا، فكيف نصنع؟ فقال: ما كان لأبي عليه‌السلام بسبب الإِمامة فهو لي، وما كان غير ذلك فهو ميراث على كتاب الله وسنّة نبيّه».[6]

بنابراین اینها برای عناوین است و ملک افراد نیست؛ بلکه ملک عنوان است. حالا اینکه اینها مستقل در تصرف هستند، یا خیر، به این برمی‌گردد که مشارکت در انتفاع است، یا منفعت؟ آیا اجازه خرید و فروش دارند، یا خیر؟

9- وجوب یا عدم وجوب پرداخت خمس بر مستحقین خمس و زکات

بحث دیگر این است که کسانی که از اخماس و از زکوات استفاده می‌کنند، مانند طلاب، یا فقرا، اگر پس‌اندازی داشتند خمس تعلق می‌گیرد یا خیر؟ ما روایاتی داریم که یک مال، دو بار خمس داده نمی‌شود. اگر بگویید عین این مال در اختیار این آقایان است و این‌ها مالک انتفاع هستند، نه مالک عین، مانند کسی که مالک عین خانه‌ای نیست، ولی متصرف در منفعت است به عنوان اجاره؛ این‌ها هم از منفعت پول برای زندگی استفاده می‌کنند، اما پول برای شخص دیگری است، در اینجا خمس مجدد ندارد و نه می‌توانند با این مال مستطیع شوند و به حج بروند. کسی که ده تا خانه داشته باشد و به چند نفر اجاره بدهد و اینها از منفعتش استفاده کنند، برای کسانی که از منفعت استفاده می‌کنند، هیچ ثمره‌ای غیر از ثمره‌ی استفاده از منفعت ندارد؛ اما اگر نظرتان این شد که این اموال برای عناوین فقرا و مستحقین است و این عناوین، قابل ملکیت است.

10- نظر مختار در این مسئله

ما با کمال معذرت از بزرگان، این مبنای دوم را داریم؛ لذا اگر پولی باقی ماند و عین مال باقی باشد، دوباره تخمیس نمی‌شود، ولی اگر این مال را تبدیل به چیز دیگر کنند باید خمسش را بدهند. ما بین فقرا و مستحقان خمس و زکات و سایر سرمایه‌گذاران، فرقی نمی‌دانیم؛ چون این اموال، ملک عناوین است و ما هم عناوین را قابل ملکیت می‌دانیم. پس شهریه هم اگر عینش باقی باشد، خمس ندارد، ولی اگر تبدیل و تبدل کردند، احتیاط در این است که باید خمسش را بدهند.

11- عدم فرق بین اقسام شرکت

پس مشارکت که بر می‌گردد به قسمت و نسبت، فرقی بین کلی اشاعی و کلی در معین نیست. مشارکت به معنی اشاعه را که همه قبول دارند و بین کلی در معین، فرقی نیست؛ چون به نظر ما عرف مشارکت را می‌فهمد و شارع در این جهت، تابع عرف است. حالا اینکه شرکت به نحو شرکت ابدان باشد، شرکت وجود، یا مفاوضه، یا امر دیگر باشد، فرقی نمی‌کند.

پس شرکت چه به نحو شرکت تملیکی باشد، چه عقدی باشد، چه اشاعه، یا کلی در معین باشد، همه اینها جزء مباحث شرکت می‌شود. حالا اینکه شرکت در کجا تحقق می‌یابد؛ آیا در اموال و اعیان است، یا غیر آن، مصادیقش را محضرتان تقدیم خواهیم کرد.

12- نوع شرکت مستحقین خمس و زکات

پس شرکت، حقیقت شرعیه ندارد؛ بلکه حقیقت لغویه و عرفیه دارد و در حقیقت عرفیه، شامل همه‌ی مصادیق مشارکت را شامل می‌شود؛ حتی فقرایی که در عناوین با هم شریک باشند. هر کس فقیر به او اطلاق شود، او می‌تواند صدقه بگیرد. همه فقرا و مساکین، شریک در این هستند؛ اما شرکت افراد نیست؛ بلکه شرکت اعیان است؛ ولی اعیان چون افراد دارند، افراد هم به واسطه‌ی عناوین‌شان، عینیت پیدا می‌کنند. این بحث، دقیق است. اشکال برخی هم در این زمینه، وارد نیست.

13- فرق شرکت عقدی و غیرعقدی

ثمره در این است که کسی جنسی را خریده است، شخصی دیگر می‌گوید چند خریدی؟ می‌گوید این مقدار، می‌گوید من هم در این مقدارش شریک هستم؛ یا از اول پولی گذاشتند و چیزی خریدند. ما بین این‌ها در تقدم و تأخر در مشارکت، فرقی نمی‌دانیم. لذا فرقش در این جهت است که در مشارکت عقدی، عقد بر آن قرار گرفته است و در مشارکت غیرعقدی، عقد بر آن قرار نگرفته است. یکی نتیجه‌ی عقد است و دیگری شرکتی است که عقد، نتیجه‌ی آن است. پس ممکن است در تقدم و تأخر فرق داشته باشند، ولی در اصل مشارکت، فرقی ندارند. پس اینکه بگوییم مثلا مشارکت عقدی آن است که قبلش توافقی باشد، یا خیر، در اصل مشارکت، تفاوتی بین‌شان نیست.

 

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo