درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی
1400/11/09
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1- حدیث اخلاقی (خصوصیات دوراندیش)2- خلاصهی جلسات گذشته
2.1- شرکت واقعیِ عقدی
2.2- اقسام شرکت واقعی غیرعقدی
2.2.1- شرکت واقعی غیرعقدی قهری
2.2.2- شرکت واقعی غیرعقدی اختیاری
2.3- اقسام شرکت واقعیِ عقدی
2.3.1- شرکت واقعی مستند به عقدی غیر از عقد شرکت
2.3.2- شرکت واقعی عقدی مستند به عقد شرکت با تشریک یکی نسبت به دیگری
2.3.3- شرکت واقعی عقدی مستند به عقد شرکت با تشریک هر یک از شریکین نسبت به همدیگر
2.4- قسم اخیر مشارکت، منظور از شرکت در بحث بانکداری
3- روایات شرکت در سود و زیان
3.1- روایت اول
3.2- روایت دوم
3.3- روایت سوم
3.4- روایت چهارم
3.5- روایت پنجم
3.6- روایت ششم
3.7- روایت هفتم
4- جمعبندی روایات
5- مشارکت در سود، بدون زیان
موضوع: مسائل مستحدثه (بانکداری اسلامی)/عقود بانکداری اسلامی (شرکت) /روایات شرکت در سود و زیان
1- حدیث اخلاقی (خصوصیات دوراندیش)
از فرمایشهای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. در کتب مختلف، از جمله غرر هم آمده است. کتاب غررالحکم از کتبی است که فرمایشهای ارزشمند حضرت را آورده است. یکی از خصلتهایی که دلیل بر کمال انسان است، برنامهریزی است. برنامهریزی به این است که انسان، اهل همت عالیه باشد. همت به اینکه اهل حزم و عزم باشد. امروز میگوییم حازم، چه کسی است. کسانی که دوراندیشی میکنند، چه کسانی هستند. دوراندیش، به چه کسانی میگویند. در بازار و اقتصاد، کسی را دوراندیش میگویند که برای آینده خود ذخیره کند و بعد بتواند زندگیاش را اداره کند.
حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، عبارتشان این است:
«إنّ الحازم من شغل نفسه بجهاد نفسه فأصلحها و حبسها عن أهويتها و لذّاتها فملكها و انّ للعاقل بنفسه عن الدّنيا و ما فيها و أهلها شغلا».[1]
تعبیر عجیبی است؛ انسان حازم و دوراندیش، کسی است که خود را به مبارزه نفسانی مشغول کرده است. نفسش را اصلاح کرده و آن را از لذتهای مختلف باز داشته است. دوراندیش، کسی است که برای خود دوراندیشی کند و با خود مبارزه کند. آسیب مردم این است که دیگران را خورد میکنند، ولی خود را خورد نمیکنند. بارها این کلمه را گفتیم که اگر هنر داریم، خود را بسازیم و خودشکنی کنیم. دیگران را شکستن، آسان است؛ اگر هنر داریم، خود را بشکنیم. گاهی هزار بدی را از دیگران نقل میکند، ولی یک بدی از خود را بروز نمیدهد. بدیهای خود را میپوشاند، ولی بدی دیگران را خیر. نفسش را از هواهای مختلف، نگه دارد.
به جای اینکه نفسمان را زندانی کنیم، خود را زندانی میکنیم. باید نفس را زندانی کنیم. «إن للعاقل بنفسه عن الدنیا و ما فیها و أهلها شغلا»؛ عاقل از دنیا و آنچه در آن است و اهلش، مشغولیت دارد. به لقمان گفتند: «توصیهای کن». زیبا گفت. گفت: «از دیگران، ادب یاد بگیرید؛ حتی بیادبان که کار زشت آنها را انجام دهید. «ادب از که آموختی»؟ گفت: «از بیادبان».[2]
باید اهل حزم و اهل جزم و اهل عزم باشیم. دوراندیشی کنیم و آن را به فعلیت برسانیم. و اهل کارهای شایسته باشیم. انسان باید به عیب خود بپردازد، نه دیگران. انشاءالله همهی ما در مسیر کمالات باشیم.
2- خلاصهی جلسات گذشته
در مباحث شرکت و اقسام آن و شرکت ظاهری و واقعی بودیم و این که شرکت به چه تحقق مییابد، مطالبی عرض شد.
2.1- شرکت واقعیِ عقدی
گفتیم شرکت واقعی، دو قسم داریم: عقدی و غیر عقدی. در مشارکت عقدی که در بحث مشارکت، همین مورد است، این است که قراردادی میبندند و درصدشان را مشخص میکنند. اینکه مورد مشارکتشان چه باشد، بعدا میرسیم.
2.2- اقسام شرکت واقعی غیرعقدی
2.2.1- شرکت واقعی غیرعقدی قهری
شرکت غیرعقدی، این است که مال برای دو نفر، یا بیشتر باشد. هر مالی و ملکی برای عدهای است، به نحو اشاعه؛ مثللا ملکی به ارث، یا به هبه یا قرارداد دیگری به آنها رسیده است. به نحو اشاعه شریک میشوند و این شرکت واقعی که غیرعقدی است، گاهی قهری است؛ مثل جایی که سببش خارج از اختیار طرفین باشد؛ مثل ارث و هبه.
2.2.2- شرکت واقعی غیرعقدی اختیاری
و گاهی این شرکت واقعی غیرعقدی، اختیاری است؛ یعنی استناد به عقد نیست، اما با این حال با هم شریک شدند؛ مانند این که دو نفر با هم یک زمینی را احیاء کردند، یا معدنی را استخراج کردند، یا چاهی را حفر کردند و یا باغی را آباد کردند.
در اینجا یا مشارکت در حق است، یا مال. موضوع مشارکت میتواند مال باشد، یا حق، یا انتفاع و منفعت باشد.
2.3- اقسام شرکت واقعیِ عقدی
2.3.1- شرکت واقعی مستند به عقدی غیر از عقد شرکت
گاهی مشارکت واقعیِ عقدی است. مرحوم سید عبارتشان را خواندیم. ایشان شرکت واقعی عقدی را به سه قسم، تقسیم کردند و فرمودند: «شرکت واقعی عقدی، گاهی شرکت واقعی است که به عقدی از عقود، غیر از عقد مشارکت واقع شده است. پس مشارکت واقعی است، اختیاری هم هست و سببش هم، عقد است، ولی عقد مشارکت نیست؛ مثلا دو نفر مالک چیزی شدند به بیع، یا خرید و فروش، یا هبه و صلح؛ مثلا ملکی، یا مغازهای را اجاره کردند. اینجا هم مورد صلح و مشارکت آنها گاهی برای خودشان است و گاهی وکالت میدهند؛ مثلا میگوید فلان چیز را برای من خرید و فروش کن و با هم در آن شریک باشیم. اینجا شرکت واقعی عن اختیار و عن عقد است، ولی عقدش، شرکت نیست. شرکت، نتیجهی عقد است، نه سبب آن. این قسم اول است.
2.3.2- شرکت واقعی عقدی مستند به عقد شرکت با تشریک یکی نسبت به دیگری
قسمت دیگر آن است که شرکت واقعی است و شرکت تحقق یافته است، ولی به این صورت که یکی، دیگری را در مال خودش شریک میکند. تشریک یکی به نسبت دیگری، سبب شرکت است. روایات مختلفی داریم که همین شرکت، مدّنظر است.
2.3.3- شرکت واقعی عقدی مستند به عقد شرکت با تشریک هر یک از شریکین نسبت به همدیگر
قسم سوم، جایی است که مشارکت، واقع میشود و انگیزه مشاکت هم، نفس شرکت است؛ یعنی قراردادی میبندند که درصدی را با هم شریک باشند؛ حالا این شراکتشان به شراء و بیع باشد، منفعت باشد، حق باشد، یا حتی دین باشد.
2.4- قسم اخیر مشارکت، منظور از شرکت در بحث بانکداری
الآن مشارکتی که مد نظر است، مشارکتی است که بانکها به عنوان شخص حقوقی، یا افرادی حقیقی، درصدی را قرارداد میبندند که طبق قرارداد، مشارکت داشته باشند؛ لذا ما شرکت را راه درآمدزایی بسیار متغیر و بهروز و سازگار با تمام شرایط و حوادث و جریانها میدانیم. اسلام، دست ما را باز گذاشته است. ما پیشنهاد میکنیم که بانکها این بحث مشارکت را نهادینه کنند.
حالا میخواهیم ببینیم این نوع شرکت، شرعی است، یا خیر.
ما باشیم و عقود اسلامی، عقود اسلامی معتبر است؛ چون به لحاظ شرط مشارکت، «المؤمنون عند شروطهم».[3]
3- روایات شرکت در سود و زیان
باب أنّه يتساوىٰ الشريكان في الربح والخسران إن تساوىٰ المالان وإن نقد أحدهما عن الآخر، وإلا فبالنسبة إلاّ مع الشرط
باب اینکه دو شریک اگر مالشان مساوی باشد، در سود و زیان با هم شریک میشوند، ولی اگر کسی نقد کند، نسبت است؛ در صورتی که شرط بگذارند. پس یک مشارکتی داریم، به نفس شرکت و یک مشارکتی داریم، به شرط شرکت.
3.1- روایت اول
محمّد بن الحسن بإسناده عن أحمد بن محمّد، عن محمّد ابن عيسى، عن منصور، عن هشام بن سالم، عن أبي عبد الله عليهالسلام قال: «سألته عن الرجل يشارك في السلعة؟ قال: إن ربح فله، وإن وضع فعليه».[4]
در سود و زیان با هم شریک هستند.
3.2- روایت دوم
وعنه، عن ابن أبي نصر، عن محمّد بن سماعة، عن عبد الحميد بن عواض عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر عليهالسلام قال: «سألته عن الرجل يشتري الدابة وليس عنده نقدها، فأتى رجل من أصحابه، فقال: يا فلان انقد عنّي ثمن هذه الدابة والربح بيني وبينك، فنقد عنه فنفقت الدابة؟ قال: ثمنها عليهما لأَنّه لو كان ربح فيها لكان بينهما».[5]
پول این را نقد کن و در این چهار پا شریک باشیم.
در این روایت هم شرکت به نسبت است و صحیح است.
3.3- روایت سوم
وبإسناده عن الحسن بن محمّد بن سماعة، عن صالح بن خالد، وعبيس بن هشام، عن ثابت بن شريح، عن داود الأَبزاري، عن أبيعبدالله عليهالسلام قال: «سألته عن رجل اشترى بيعاً ولم يكن عنده نقد فأتى صاحباً له وقال: انقد عنّي والربح بيني وبينك؟ فقال: إن كان ربحاً فهو بينهما، وإن كان نقصاناً فعليهما».[6]
روایت سوم هم میفرماید: سود و زیان برای هر دو است.
3.4- روایت چهارم
وعنه، عن صفوان بن يحيى، عن إسحاق بن عمار قال: «قلت للعبد الصالح عليهالسلام: الرجل يدلّ الرجل على السلعة فيقول: اشترها ولي نصفها، فيشتريها الرجل وينقد من ماله، قال: له نصف الربح، قلت: فإن وضع يلحقه من الوضيعة شيء؟ قال: عليه من الوضيعة كما أخذ الربح».[7]
این روایت، صحیحه است. سَلعه و سِلعه هر دو درست است و تفاوت به مصدر و غیر آن است. این روایت دلالت می کند هم عقد مشارکت صحیح است و هم نسبت در مشارکت، صحیح است.
3.5- روایت پنجم
وبإسناده عن محمّد بن الحسن الصفار، عن محمّد بن الحسين، عن وهيب بن حفص، عن أبي جعفر عليهالسلام قال: «سألته عن الرجل يشارك الرجل على السلعة ويولّيه عليها، قال: إن ربح فله، وإن وضع فعليه».[8]
کسی را در کالا شریک میکند. یعنی دلالی کرده است. دلالی های امروز هم میتوانیم تحت این عنوان شرکت قرار دهیم. این روایت هم صحیح است.
3.6- روایت ششم
وبإسناده عن محمّد بن الحسين عن صفوان، عن ابن أبي عمير، عن حماد عن الحلبيّ، عن أبيعبدالله عليهالسلام «في الرجل يأتي الرجل فيقول له: انقد عنّي في سلعة فتموت أو يصيبها شيء، قال: له الربح وعليه الوضيعة».[9]
این روایت، اضافهای دارد. کسی میگوید این کالا را برای من بخر. یا مسافرت می رود، یا مرگ به سراغش می آید، حضرت میفرمایند به حرفش عمل کند و در سود و زیان، شریک است.
3.7- روایت هفتم
محمّد بن يعقوب، عن محمّد بن يحيى، عن أحمد بن محمّد، عن ابن محبوب عن رفاعة قال: «سألت أبا الحسن موسى عليهالسلام عن رجل شارك رجلاً في جارية له وقال: إن ربحنا فيها فلك نصف الربح، وإن كانت وضيعة فليس عليك شيء؟ فقال: لا أرى بهذا بأساً إذا طابت نفس صاحب الجارية».[10]
این روایت هم در مورد امه و جاریه است که در زمان ما مورد ندارد. توضیح ندادیم.
4- جمعبندی روایات
از این روایات به خصوص روایت اسحاق بن عمار استفاده می شود که ایشان فرمودند: «له نصف الربح». برای او نصف سود است. چون راوی میگفت: «اشترها و لی نصفها» حضرت فرمودند: «علیه من الوضیعة کما أخذ الربح»؛ ضرر در همان مقداری است که سود در آن است.
در روایت هشام بن سالم هم حضرت فرمودند: «إن ربح فله و إن وضع فعلیه».
یک مورد دیگر هم شاید شبیه به این مورد باشد و چون ما احکام را تمثیلی میدانیم: جایی که کسی سراغ شخصی میرود، ولی پولی ندارد و آن شخص او را راهنمایی به جنسی میکند و میگوید: این مال را برای من بخر و اگر این مال را خریدی، با هم شریک هستیم. یا مثلا مورد دیگر این است که میگوید: من پولی، یا جنسی پیش کسی دارم – حالا زورش به او نمیرسد، یا در شهر دیگری است – می گوید: این را برای من نقد کن، من اینقدر به تو می دهم؛ و اگر نقد نکردی، برای تو چیزی نباشد. و برای انجام ندادنش هم یک ضرری می گذارد.
در روایت محمدبنمسلم هم حضرت فرمودند: «ثمنهما علیهما». مرحوم صدوق هم روایت محمدبنمسلم را نقل کرده و دو سند دارد و در منلایحضرهالفقیه و در کتاب کافی آمده است، حضرت فرمودند: «و لیس عنده نقدهما»، یعنی «لیس عند الرجل ثمن الدابة نقدا»؛ الآن پیش او پول نیست، ولی گفته از طرف من بخر.
5- مشارکت در سود، بدون زیان
یک بحث مهمی که هست، این است که اگر در بعضی از قراردادها در سودِ تنها، مشارکت گذاشتند و زیان را مطرح نکردند، آیا مشارکت هست، یا نیست؟ ما تا الآن بحثی که داشتیم این بود که مقتضای مشارکت، در سود و زیان است؛ مگر اینکه شرطی بگذارند که با آن خصوصیتی را مطرح کنند که بتوانند ضرر را هم بردارند. آیا میتوان گفت با شرط ضمن عقد، مشارکت را مقید کردهاند، یا مخالفت با اصل شرکت است؟ باید جلسه آینده مطرح کنیم.
از روایات فهمیدیم باید در ضرر و زیان، شریک شوند. حال اگر قراردادی بسته – غیر از مشارکت - که فلان جنس را بخر در سودش شریک هستم، ولی اگر زیان کردی من نیستم؟ آیا این قرارداد، شرکت است، یا شرکت در سود و زیان است؟