< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

1400/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مسائل مستحدثه (بانکداری اسلامی)/عقود بانکداری اسلامی (شرکت) /اقسام شرکت

 

1- حدیث اخلاقی (بلندهمتی – قسمت دوم: عوامل تقویت همّت)

در جلسه گذشته حدیث پربرکت حضرت امیر عرفان و قرآن و بیان، حضرت امیرمؤمنان (علیه‌السلام) مطرح شد که حضرت فرمودند: «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِه»ِ.[1] عزیزان سؤال فرمودند چه کنیم که همت، تقویت شود و همت بلند داشته باشیم؟ سؤال خوبی فرمودند و من تشکر می‌کنم.

1.1- عامل اول: انجام‌دادن اعمال به قصد تقرب به خداوند

یکی از چیزهایی که به انسان همت بلند می‌دهد و باعث می‌شود که انسان همت بلندی داشته باشد، این است که انسان، سمت و سوی اعمال و کردارش را الهی کند. این از انگیزه‌های همت بلند است. قربةإلی‌الله که می‌گویند، همین است؛ یعنی کارها ما را به خدا نزدیک کند. اگر انسان خودش را در محضر خدا بداند، هیچ‌گاه کوتاه‌بین و کم‌بین و خودبین و خودخواه هم نیست. خدابین می‌شود. این اولین عرض است. در این جهت بکوشیم. بدانیم که تمام کارها، دست خداست. امروز سرد است، یا گرم؛ باران است، یا باد؛ هرچه هست، دست اوست. هرچه او بپسندد، خوب است. وقتی این‌گونه بود، آرام‌آرام اراده‌ی ما، اراده‌ی الهی می‌شود. این معنای همت بلند است. اینکه می‌گویند از همت بلند، مردان روزگار به جاهایی برسند، همین است. در عین حال که دارای اراده است، اراده‌اش را در اختیار حضرت حق بگذارد. حضرت حق، رفیع‌الدرجات است.

1.2- عامل دوم: لزوم توجه به قله‌ها به جای دامنه‌ها

توجهش به قله‌ی کمال باشد؛ حتی به دامنه هم نباشد. هرچه بالاتر می‌روند، وسعت نظرشان بیشتر می‌شود. دامنه کجا و قله کجا؟ قله دماوند با دامنه‌ی آن، تفاوت دارد. در این جهت انسان باید همتش بلند باشد که هیچ‌گاه دانی‌طلب نباشد؛ عالی‌طلب، بلکه اعلی‌طلب باشد.

1.2.1- اعتقاد به توحید و نبوت، بزرگ‌ترین مصداق بلندهمتی

بهترین صفت الهی، الله و تبارک و تعالی است. ﴿تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ﴾.[2] امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «[این کلمة سواء]، کلمة التوحید و کلمة لاإله‌إلاالله است». همت ما، همین باشد. ما که می‌گوییم أشهد أن لاإله‌إلاالله و أشهد أن محمدا رسول‌الله، این، همان بلندهمتی است.

1.2.2- 2،حکایت بلندهمتی پیرزن بنی‌اسرائیلی

«رسم رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) این بود که اگر کسی چیزی درخواست می‌کرد و بنای اجابت می‌کردند، جواب می‌دادند، ولی وقتی نمی‌خواستند جواب دهند، سکوت می‌کردند. یک اعرابی‌ خدمت ایشان مشرف شد و گفت: «یا رسول الله! برای من چند شتر، یا گوسفند تهیه کنید، یا اینکه دعا کنید که خدا به من بدهد». خواسته‌اش را تکرار کرد و سه روز تقاضا کرد، ولی حضرت، سکوت کردند. روز سوم حضرت سؤال کردند: «خواسته‌ات چیست»؟ گفت: «من یک شتر با محموله می‌خواهم؛ این قدر که بتوانم حوایجم را برطرف کنم. آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) خنده‌شان گرفت. فرمودند: «چقدر تفاوت است بین خواسته این مرد و بین خواسته پیرزن بنی‌اسرائیلی»! صحابه گفتند: «حکایت پیرزن بنی اسرائیلی چیست»؟ فرمودند: «جناب موسی (علیه‌السلام) وقتی از نیل عبور کردند، به ایشان گفتند برو نزد قبر حضرت یوسف (علیه‌السلام) و بدن ایشان را هم با خودت منتقل کن. ایشان محل قبر حضرت یوسف (علیه‌السلام) را بلد نبود - پیامبران هم گاهی به راهنما نیاز دارند - سؤال کردند: کسی هست که قبر ایشان را بلد باشد؟ گفتند: پیرزنی هست که می‌داند. پیش آن پیرزن آمد. او گفت: می‌دانم، ولی به آسانی راهنمایی نمی‌کنم. گفتند خواسته‌ات چیست؟ گفتند: چیست خواسته‌ات؟ گفت: اگر من در بهشت با شما همنشین شما باشم، قبر یوسف را به شما نشان می‌دهم. جناب موسی (علیه‌السلام)، قبول کرد». به همین جهت، حضرت فرمودند: «گمان کردم خواسته‌ی او، همانند خواسته‌ی آن پیرزن است».[3]

در برخی روایات هم دارد که پیرزن، نابینا بود و بینایی یافت و از حضرت موسی (علیه‌السلام) خواست که جوان شود و همه این‌ها، مورد اجابت قرار گرفت.[4]

1.3- 1،عامل سوم: سحرخیزی

خداخواه باشیم. یکی از نشانه‌های همت بلند این است که مقداری اهل سحر باشید. یک ساعت و دو ساعت نه، ولی 5، تا 10 دقیقه. حضرت آیت‌الله‌العظمی بهاءالدینی فرمودند: «سحرخیزی مطلوب است؛ ولو آدم، یک چای بخورد». واقعا انسان باید برایش برنامه‌ریزی کند.

دستوری به ما منتقل شد که از فردا، وارد فقره‌ها و فرازهایی از دعای سحر امام باقر (علیه‌السلام) شویم. امر هم از جانب امام رضا (علیه‌السلام) است و به واسطه کسانی که باید اطاعت شود. «الهی از انسان، سر می‌رود و سحر و سهر نمی‌رود». استادم فرمودند: «الهی از انسان سر می‌رود و سحر نمی‌رود». از نشانه‌های اراده این است که برای قله‌ی روزتان، برنامه‌ریزی کنید. قله‌ی شبانه‌روز، سحر انسان است. اگر چنین بود، به نتیجه مطلوب می‌توانید برسید.

2- خلاصه‌ی جلسه‌ی گذشته

تأمل بر سخنان بزرگان را عرض کردیم. آیا شرکت با مزج تحقق می‌یابد، یا خیر؟

دیروز گفتیم ما این را به عرف می‌دانیم. باید این گونه بگوییم که امتزاجی که در شرکت عقدی مطرح است، آن امتزاج، شرکت واقعی نیست. همین قدر که صدق کند جنس و مال و منفعت و حق و انتفاع و دینی با مانند خودش امتزاج صورت یافته، کفایت می‌کند؛ گرچه این امتزاج، شرکت را هم تحقق ندهد. به عبارت بهتر در شرکت عقدی، عقد، سبب شرکت و مشارکت است. این مشارکت هم همان‌طور که در عبارات سید و صاحب جواهر داشتیم، امتزاج و شرکت، انواع و اقسامی دارد. گاهی شرکت قهری است؛ مانند اینکه اولاد شخصی در مالی که ارث رسیده، شریک باشند. گاهی اختیاری است، ولی مستند به عقد نیست؛ مانند دو نفر که با هم چاهی را حفر کردند، یا زمینی را احیا کردند، یا بنایی ساختند، یا جایی را آباد کردند. این‌ها منتسب به عقد نیست، ولی مشارکت است.

3- اقسام شرکت ظاهری از نظر صاحب‌عروه رحمه‌الله

عبارت عروه را هم ملاحظه فرمودید که دو قسمِ دیگر هست؛ ظاهریِ قهری و ظاهریِ اختیاری. ظاهریِ قهری در جایی که مال دو نفر، ناخواسته مخلوط شود؛ مثلا دو نفر سرکه و شیره انگور را با هم مخلوط می کنند. اگر شخص سوم قاطی کند، قهری است. یا ظرف، سوراخ شده و مخلوط شده است. قصد شرکت نیست، ولی الآن شرکتی تحقق یافته است. برای شرکت ظاهری، دلیلی نداریم. باید به سراغ عرف برویم. ثمره مشارکت [قهری] در جایی است که وقتی دو جنس قاطی شد، آیا یکی با دیگری شریک می‌شود، یا خیر؟

4- اقسام شرکت به سبب عقد

4.1- شرکت به سبب عقد با تشریک یکی از طرفین عقد

شرکت به سبب عقد، دو قسم است - دقت کنید -: یکی جایی است که یکی از این‌ها قرارداد با دیگری قرارداد بسته که درباره مالی که در دست دارند، یا تولید می‌کنند، به مشارکت باشند؛ مثلا می‌گوید من این جنس را خریدم، شما هم می‌گویید من هم شریک شما باشم. این نوع از شرکت، شرکت عقدی است و اسم آن تشریک شخصی با شخص دیگر است.

4.2- 4،شرکت به سبب عقد با تشریک هر یک از طرفین عقد در مال یکدیگر

قسم دیگر این است که هر یکی از این‌ها با دیگری در مالش شریک می‌شود و در حال خرید و فروش هم هستند. گاهی چیزی که در آن شریک شدند، عین است؛ مانند ساختمان، گاهی منفعت است؛ مانند اجاره‌ی ساختمان، گاهی به ارث و سبب قطعی است؛ مانند حق شفعه، اگر قابل انتقال باشد. مشارکت هم، انواع و اقسامی دارد. صدق شرکت و مشارکت، به عرف است. گاهی عرف می گوید مشارکت است و گاهی، خیر. این مشارکت، گاهی منتسب به عقد است و گاهی در مالی است که عقدی با آن تحقق یافته است و شخص می‌گوید من هم با شما شریک باشم، یا می‌گوید در عین، یا منفعت، شریک هستم.

5- کیفیت شراکت

5.1- 5،شرکت به نحو اشاعه

شراکت، گاهی به نفع اشاعه است؛ مثلا شیری که قاطی شده است و یا شیره و سرکه که تبدیل به سرکه‌انگبین شد، هر جزئی را که بگیرید، صدق مشارکت می‌کند. ولی گاهی کلی در معین است؛ مثلا می‌گوید این درختان باغ را با هم شریکیم، ولی آن دو درخت نباشد و مال خود من است؛ این نوع مشارکت، به صورت کلی در معین است.

مرحوم سید رحمه‌الله می‌فرماید:

«وبحسب الكيفية إما بنحو الإشاعة، وإما بنحو الكلي في المعين. وقد تكون على وجه يكون كل من الشريكين أو الشركاء مستقلا في التصرف كما في شركة الفقراء في الزكاة، والسادة في الخمس، والموقوف عليهم في الأوقاف العامة، ونحوها».[5]

5.2- 5،شرکت به نحو کلی در معین

گاهی مشارکت، به نحو جزئی است و گاهی کلی در معین است.

اقسام مشارکت با کیفیت آن، متفاوت است.

6- منظور از شرکت در بحث بانکداری اسلامی

شرکت واقعی، یا ظاهری؛ با عقد، یا بدون عقد؛ کلی در معین باشد، یا به نحو اشاعه. هر یک که باشد، عرض ما این است که آن شرکتی که از آن بحث می‌کنیم، مشارکتی است که دونفر قراردادی با هم هستند.

قراردادهای بانکی این است که مثلا شما در این منزل که دارید، شریک هستم. شراکت به نحوی است که ملک در اختیار شما است. هر ماه مبلغی می‌دهید و بعد از مدتی، خانه مال شما می‌شود.

7- مشروعیت این شرکت‌ها به بنای عقلا و سیره عرفی و تأیید شارع

این نوع مشارکت، متداول است. کسی پول می‌دهد و می‌گوید با هم شریک باشیم. همه این‌ها، مشروعیت دارد؛ بیشتر به بنای عقلا و سیره عرفیه. عقلا این را تأیید می‌کنند. چنین شرکتی، مُمضاة و شرعی می‌شود. این به معنای حقیقت شرعیه نیست. شارع تأیید کرد و بعد تصویب کرد. از آن به بعد، به تصویب شارع، انجام می‌شود و باید حجیت برای آن ثابت شود. مناطش را داریم، ولی وضعیت جدید، تغییر نکرده است. باید دید مشارکت در چیست؟

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo