< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

1400/10/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مسائل مستحدثه (بانکداری اسلامی)/عقود بانکداری اسلامی (شرکت) /تقسیمات شرکت از نظر صاحب جواهر و اشکالات استاد به این تقسیم

 

1- حدیث اخلاقی (بلندهمتی)

این حدیث، مشهور است و در مجامع روایی هست. در نهج‌البلاغه‌ی شریف است.

«قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِه»ِ.[1]

این نیاز به برنامه‌ریزی دارد. در فرمایش‌های اخلاقی ائمه (علیهم‌السلام) که تقدیم حضور شما شد، گفتیم باید برای دنیا و آخرت، برنامه‌ریزی کرد. نیاز به برنامه‌ریزی با اراده قوی داریم. حضرت فرمودند: ارزش انسان، به قدر همت اوست. اگر می‌خواهید ببینید آدم‌ها چقدر ارزش دارند، ببینید همت آنان چقدر است.

در حدیث دیگری در کتاب غررالحکم حضرت فرمودند: «اَلشَّـرَفُ بِالْهِمَمِ العالِيَةِ لا بِالرِّمَمِ البالِيَةِ».[2] آدم به همت‌ عالی می‌تواند افتخار کند، نه استخوان‌های پوسیده. در زمان قدیم،عرب‌ها صحبت از طایفه‌ی خود می‌کردند و حتی گاهی قبرهای طایفه‌ی خود را می‌شمردند؛ لذا حضرت فرمودند: افتخار به همت عالی است، نه استخوان پوسیده و متلاشی. شخصیت انسان، به همت انسان است. عرض من این است که برای این همت، باید برنامه‌ریزی کرد. ارزان‌خواه و ارزان‌فروش و آسان‌خواه نباشیم.

1.1- بلندهمتی یکی از صحابه‌ی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

ربیعة‌بن‌کعب - یا بر اساس بعضی از نقل‌ها، انس‌بن‌مالک - همراه رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود. حضرت به او فرمودند: «چیزی از ما بخواه». گفت: «باید فکر کنم» – ما هم بنشینیم فکر کنیم که می‌خواهیم چه بشویم؟ کجا هستیم و کجا می‌خواهیم برویم؟ در درس و معرفت، کجا هستیم؟ اخلاق و عرفان و معرفت را تا کجا رساندیم؟ همت و هدفمان، چیست؟ اول برای خودم و بعد برای همه کسانی که صدای ما را می‌شنوند عرض می‌کنم که برنامه‌ای برای خود قرار دهید. اهداف‌تان را چک کنید و وضعیت موجودتان را با وضعیت مطلوب‌تان، مقایسه کنید. ما بین موجود و مطلوب، در حرکتیم. اگر مطلوب‌های ما موجود شد، در حال حرکتیم و نتیجه‌ی آن، بشارت است. ﴿وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ﴾.[3] - ربیعه یا انس گفت: «می‌خواهم هم‌نشین شما باشم». حضرت فرمودند: «فأعنی بکثرة السجود». بعد در پایان حدیث، حضرت فرمودند: «برای شما فتنه‌هایی در پیش است؛ ملازمت با حضرت امیر‌المؤمنین (علیه‌السلام) را رها نکنید».[4] از این حدیث می‌شود استفاده کرد که سجده‌ی طویله باید به یک ولایت عظمایی ختم شود. باید دست ما در دست ولیّ خدا باشد. تا می‌توانید اهل همت باشید.

«همت بلند دار که مردان روزگاراز همت بلند به جایی رسیده‌اند»

نه تنها به جایی، بلکه به جاهایی رسیده‌اند.

«همت اگر سلسله‌جنبان شودمور تواند که سلیمان شود»[5]

2- خلاصه جلسات گذشته

در ادامه بحث بانک‌داری بودیم و اینکه اولین عقدی که در بانکداری اسلامی باید رایج شود - نه اینکه رخصت و جواز باشد - عقد شرکت و مشارکت است. ما باید این عقد را نهادینه کنیم.

3- ماهیت شرکت

دو نفر یا چند نفر در عین و منفعت، یا انتفاع، یا حقی، یا دَینی شریک باشند و عقد و قراردادی را منعقد کنند که در مالی بر سبیل مشاع و بر سبیل طرفینی، یا اطرافی، شرکت داشته باشند. یک قراردادی را منعقد کنند. عقد شرکت، یعنی چنین چیزی که در بانک‌داری اسلامی بین سرمایه‌گذار در بانک و خود بانک، یا عامل و کارگزار باید قراردادی منعقد شود. عنایت دارید که مفاد و مضمون چنین مشارکتی، مشارکت دو شریک در اموال و حقوق است.

4- ملاک تحقق شرکت

اینجا این بحث مطرح می‌شود که آیا تحقق شرکت، به نفس اختلاط است، یا علاوه بر اختلاط، باید اراده و یک اختیاری هم در آن باشد؟ به عبارت بهتر اگر روزی شرکت و مشارکتی بدون عقد و قراردادی و بدون اختیار منعقد شد، شرکت هست، یا خیر؟ و اگر شرکت هست، شرکت ظاهری است، یا واقعی؟ اقسام شرکت را قبلا گفتیم.

عبارات صاحب‌جواهر و صاحب‌عروه و مرحوم آقای حکیم را گفتیم. تکرار، نیاز نیست.

5- امتزاج، ملاک برخی از علما برای تحقق شرکت

برخی از آقایان گفته‌اند: مهم، امتزاج بین دو مال در قبل، حین، یا بعد از عقد است. کسانی که امتزاج را مهم می‌دانند، صِرفِ امتزاج را مشارکت می‌دانند؛ چه به عقد باشد، یا به غیر عقد باشد؛ در نتیجه امتزاج که آمد، نیازی به عقد هم نیست. برای همین مرحوم شهید در مسالک گفتند: «نتیجه‌ی شرکت این است که مالکین برای شیء واحد، علی‌سبیل‌الشیاع، مشارکت داشته باشند؛ چه با عقد باشد، یا نه؛ چه با اختیار باشد، چه نه و چه امتزاج باشد، یا بالاتر از امتزاج باشد.

6- تعریف صاحب جواهر از شرکت ظاهری و شرکت واقعی

صاحب‌جواهر فرمودند: «شرکتی که از امتزاج حاصل می‌شود، شرکت ظاهری است و الا هر یک از شرکاء، جزء خاص خود را مالک است؛ گرچه متمیز نباشد. ایشان می‌گویند شرکتی که از عقد ناشی می‌شود، شرکت واقعی است. در شرکت ظاهری هم، قاطی‌شدن دو مال، یا به این است که واقعا مخلوط شده و یا اینکه واقعا اموال دو شریک، قابل جداشدن است.

7- ثمره‌ی تقسیم شرکت به شرکت ظاهری و شرکت واقعی

نتیجه در جایی ظاهر می‌شود که دو نفر با هم شریک شدند و اختلاف پیدا کردند. اگر اموال‌شان قابل جداشدن است، به شریکش می‌گوید برو مالت را بردار؛ مثلا گاهی عدس و لوبیا را مخلوط کردند که قابل جدایی است و آن را در یک انبار گذاشتند و شریک شدند. ولی یک وقت، دو نوع شیر را مخلوط کردند. تازه بعد از مخلوط‌کردن دو جنس، آیا ماهیت دیگری درست شده است، یا خیر؟ الآن هم رسم است که دامدارها شیرها را قاطی می‌کنند. یا شخصی شیرها را با هم مخلوط می‌کند و در یک ظرف می‌کند و همه را می‌برد؛ تازه یک شیر پرچرب‌تر از دیگری است. اگر تمام شیرهای دام روستا را داخل ظرف برد و قاطی شد، آیا شرکت حاصل شده است؟ اما یک وقت هست که ماهیت سوم درست می‌شود؛ مثلا شیره نبات با سرکه تبدیل به سرکه‌انگبین می‌شود. صاحب‌جواهر این شرکت ناشی از امتزاج را، شرکت ظاهری می‌دانند و الا هر یک از شریکین مالک جزء معین خودش است؛ گرچه تمیز، ممکن نباشد. و ایشان می‌فرمایند: شرکتی که ناشی از عقد است، شرکت واقعی است. بعد می‌فرمایند: در شرکتِ منشأ از جانب عقد که قرارداد بستند، هر جزئی را انگشت بگذارید، در آن، شریک هستند. چه اجزای این جزء، متمایز باشند، یا خیر؟ صاحب‌جواهر، شرکت امتزاجیه را شرکت ظاهری می‌دانند و شرکت ناشی از عقد را شرکت واقعی می‌دانند و می‌فرمایند: «در امتزاج، شرکت ظاهری است». شرکت ظاهری هم، احکامی دارد. ولی اگر به عنوان شرکت واقعیِ مُنشأ به عقد بروند، می‌بینیم هر یک از دو مالک در یک جزء مشاع، مالکیت دارند و شریک هستند. پس مجموع، هیچ تعینی ندارد؛ بدون هیچ‌گونه تمییز و تمیزی. در نتیجه در هر یک از این نخود و لوبیا، دو یا چند نفر شریک هستند.

 

8- حقیقت شرعیه نبودن عناوین فقهی مانند شرکت

به مبنای ما در خیلی از عناوین فقهی و شرعی، حقیقت شرعیه نداریم. حقیقت لغویه و عرفیه، قابل انکار نیست. در نتیجه ما شارع مقدس را ممضی می‌دانیم؛ یعنی برنامه‌ای میان مردم رواج دارد، یا مورد نظر شارع است. می‌گوید درست است، یا خیر؟

با کمال معذرت از همه این بزرگان، ما چند مطلب داریم که آیا شرکت در شرکت ظاهری است، یا واقعی؟

9- اشکالات استاد به تقسیم صاحب‌جواهر مبنی بر شرکت ظاهری و شرکت واقعی

9.1- اشکال اول

ما عرض‌مان این است که شرکت ظاهری گاهی در برخی موارد، تصور ندارد. یا بگوییم چه بسا شرکت ظاهری که مثل شرکت واقعی باشد؛ مثلا دو مال، مثل همین سرکه و شیره‌ی نبات، یا دو مال مانند شیر بز، با غیر آن که مخلوط شدند، ولی تبدیل به ماهیت سوم شدند؛ نه سرکه است، نه انگبین؛ بلکه سرکه‌انگبین شده است و چه بسا سکنجبین، ارزش بیشتری هم داشته باشد. اینجا نمی‌توان گفت امتزاج، شرکت ظاهری است و هر یک در جزء معین شریک هستند؛ چرا که گاهی سالبه به انتفاء موضوع است. اصلا دیگر اینجا جزء معین نیست. دو راهکار دارید: یا باید بگویید شرکت ظاهری، تبدیل به شرکت واقعی شده است، یا باید بگویید این شرکت، در بعضی جاها است؛ یعنی در جایی که امتزاج حقیقی نباشد و ظاهری باشد. این تأمل اول است. پس اینکه شما فرمودید امتزاج در شرکت ظاهری است و الا هر یک از اینها جزء خاص را مالک هستند و در شرکت عقدی مالک جزء معین نیستند، ما می‌گوییم موردی را سراغ داریم که شرکت ظاهری است، اما تبدیل به ماهیتی شده که هر دو شریک، به صورت مشاع شریک هستند.

9.2- اشکال دوم

تأمل دوم: شما که می‌گویید شرکت ظاهری به امتزاج است و شرکت واقعی با عقد است و در جزء مشاع است، این فرمایش شما لازمه‌اش این است که دو ملک در جزء واحد، با دو خصوصیت، با هم جمع شوند؛ آن هم دو خصوصیتی که با هم، ناسازگار هستند؛ آن دو خصوصیت، یکی جزء معین و یکی جزء مشاع است. و این اجتماع، معقول نیست. یا ماهیت معینه است، یا مشاع. یا واقعا شریکند، یا به حسب ظاهر؛ به خصوص اگر بگویید حقیقت سومی درست کردند.

9.3- اشکال سوم

تأمل سوم: این است که آنچه گفته شد به فرق بین مشارکت ظاهری و مشارکت واقعی، مخالف بعضی از اجماعاتی است که می‌گویند تحقق مزج، به سبب عقد است. البته ما اجماع را به عنوان دلیل مستقل قبول نداریم؛ اما اگر کسی که این اجماع را قبول دارد، این با اجماع منافات دارد.

 

 


[5] وحشی بافقی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo