< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

1400/10/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مسائل مستحدثه (بانکداری اسلامی)/عقود بانکداری اسلامی (شرکت) /اقسام شرکت

 

1- حدیث اخلاقی (اخلاص – قسمت دوم)

قالت فاطمه (سلام‌الله‌علیها): «من أصعد إلی الله خالص عبادته أهبط الله إلیه أفضل مصلحته».[1]

1.1- کمال اخلاص در نفی صفات از خداوند

جلسه گذشته این حدیث شریف را مطرح کردیم. نکاتی را به عنوان تذکرات سیر و سلوکی و اخلاقی محضرتان مطرح شد.

سیر در این فرمایش حضرت، حرکت دورانی و حبی است. حال که حرکت حبّی است، از عبد شروع می‌شود و در پروردگار به ظهور می‌رسد و مجددا در عبد متجلی می‌شود. از انسان است به خدا و از خدا به انسان و بعدا در تعبیر عرفا هست که به مقام دست‌گیری می‌رسد. نکته جالبی که هست، این است که آنچه که این سیر حبی را به کمال می‌رساند، اخلاص است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «وَكَمَالُ الإخْلاَصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ».[2] این عبارت در نهج‌البلاغه‌ی شریف در ادامه‌ی خطبه‌ی اول که با عبارت «أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ»،[3] شروع می‌شود، آمده است. نفی صفات، تا توحید و اینکه خدا یکی است. خدا یکی است، در توحید نظری و خدا یکی است، در توحید عملی. توحید عملی مهم است. این جز به حرکت و اَقدام، به چیز دیگر نمی‌شود.

1.2- اخلاص، نهایت دین

ما اگر هزاران مدرسه و دانشگاه برویم و هزاران کتاب بخوانیم و کتب سیر و سلوکی را زیر و رو کنیم و مباحث معرفتی را بخوانیم و بشنویم، ولی تغییر عملی در ما رخ ندهد، فایده‌ای ندارد. حضرت امام فرمودند: «این‌ها ما را عقب می‌اندازد و ما را دور می‌کند، نه نزدیک».[4] اگر انسان بخواهد بخواند و بداند و نرسد، قساوت قلب می‌آورد. علاوه بر آن انسان به عنوان موقف در قیامت باید بایستد و جواب دهد. فرق است بین کسی که می‌داند و تغییر نمی‌کند، با کسی که نمی‌داند. به نظر حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، کسی که خالص عبادتش را به سوی خدا بفرستد، نتیجه‌اش آن است که بهترین مصلحت و نتیجه را خدا می‌فرستد. «الإخلاص غایة الدین»؛[5] نهایت دین، اخلاص است. زرگرها طلای ناب را از ناخالص، جدا می‌کنند.

خوش بود گر محک تجربه آید به میانتا سیه روی شود، هر که در او غش باشد[6]

1.3- روایات دیگر در زمینه اخلاص

«وَ أَخْلِصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِيرٌ»؛[7] نقد کننده‌ی ما، حضرت حق است و بصیر و سمیع و علیم است. و چون ناقد ما سمیع و بصیر است، می‌طلبد که در سمیع و بصیر، حرکت کنیم. تقاضا می‌کنم تأملی بفرمایید و دفتر و کاغذی بردارید و در عین حال که می‌دانید چه باید بشوید و چگونه باید باشید، با تأمل پیش ببرید. اخلاص است که همه‌ی نتیجه‌ها بر او بار می‌شود. ثمره‌ی عبادت، اخلاص است. نتیجه‌ی عبادت، اخلاص است. کسی که به اخلاص برسد، به حقیقت عبادت رسیده است. «من أخلص لله عزوجل أربعين صباحا جرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه»؛[8] کسی که یک اربعین توجه إلی الحق داشته باشد، بعد ببیند آثار آن، چگونه است.

1.4- اقدام به‌موقع، از خصوصیات شهیدسلیمانی و شهیدحججی

خداوند درجات همه‌ی شهدا را متعالی کند؛ به خصوص سردار سلیمانی که واقعا سرداری کرد. «الهی سر به سردار دادن، سخت است، ولی دل به دلدار دادن، سخت‌تر». شهید سلیمانی نه تنها سر به سردار داد، بلکه دل به دلدار داد. ماندگاری ایشان به اخلاصش بود. مقام معظم رهبری نسبت به مرحوم شهید حججی فرمودند: «اِقدام به موقع کرد. عُرَفا، هم اهل اَقدام هستند و هم اهل اِقدام. اگر اِقدام به‌موقع داشته باشیم، اَقدام به‌موقع داریم و گام‌ها را به‌موقع، برمی‌داریم. اولین گام را باید روی نفس خود بگذاریم. منیت‌ها و انانیت‌ها باید از بین برود. خانه من، ماشین من، قلم من، درس من، نوشته من باید برود. اگر این‌ها برود، خدا تجلی می‌کند. کسی که بهترین و خالص‌ترین عبادتش را به سوی خدا بفرستد، خدا بهترین مصلحتش را می‌فرستد. دهه‌ی بصیرت است.

1.5- اخلاص مقام معظم رهبری (حفظه‌الله)

این عقیده ما است و در سخنرانی حرم حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) هم گفتم. اگر از من بپرسند فتنه‌ی 88 به چه آرام شد، می‌گویم: به خلوص مردم و به عاشورای اباعبدالله (علیه‌السلام). مقام معظم رهبری نعمت و برکتی برای جهان اسلام هستند. در یکی از خطبه‌های نماز جمعه که کشور را آرام کرد و فتنه‌گران می‌گفتند انقلاب، رفتنی است، ایشان از روی خلوص، جمله‌ای گفتند: «من جسم ناقصی دارم و آبرویی دارم که خودشان داده‌اند؛ این جسم ناقص و آبرویم را می‌گذارم». همین جمله‌ی مقام رهبری که مخلصاًلله گفتند، کشور را نجات داد. ﴿أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ﴾.[9] به خدا بگوییم: خدایا اگر تو نبودی، ما بریده بودیم. بهترین مصلحت‌ها را خدا جاری می‌کند؛ به شرطی که هم برای معرفت گام برداریم و هم به‌موقع، اقدام کنیم. گاهی انتخاب در یک لحظه است. انتخاب، یک لحظه عمر ابدی به انسان می‌دهد.

1.6- اخلاص شهید سلیمانی

شهید سلیمانی، اهل باور و یقین و اخلاص بود. این اخلاص، باعث شد بماند. خداوند مقام معظم رهبری را حفظ کند؛ ایشان فرمودند: «ایشان (شهید سلیمانی)، همیشه از دوربین‌ها فراری بود که در مرئی و منظر نباشد». مرد میدان بود. مرد دوربین نبود. مرد اقدام بود. مرد میدان، ماندنی است. چه جاهایی که در محاصره داعش بود و با چند نفر رفت و نجات داد. «مداد العلماء أفضل من دماء الشهداء». این مرد، اسیر علما و آن رهبری‌ بود که اقتدایش به او بود. به همه کسانی که ویژه‌نامه برای ایشان می‌نویسند، سفارش می‌کنیم، این قسمت را پررنگ کنند:

«آنانی که سلیمانی‌ها را پرورش می‌دهند، باز هم توانایی پرورش سلیمانی‌ها را دارند».

گر نظر سلیمانی باشد، مرغان همه به سخن و تسبیح خواهند شد.

1.7- لزوم توسل روزانه و هفتگی به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)

رهبران، سلیمان‌گونه نظرشان به کشور است و اهل اَقدام و اِقدام هستند. حالات حضرت را برای خود الگو کنیم. توسل به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) نهادینه کنیم. نکند هفته‌ای و روزی بر ما بگذرد که سلام به حضرت ندهیم. ایشان، حجت بر حجج الهی است. چنین کسی مقامش، خیلی بالا است؛ مقام عصمت کبرا. ائمه ما (علیهم‌السلام)، به ایشان متوسل می‌شدند. به خصوص در ایامی که متعلق به ایشان است، به ایشان متوسل شویم.

1.8- نماز استغاثه به حضرت زهرا (س) توسط مراجع و سقوط رضاخان

حضرت حاج آقای خوانساری فرمودند: «با امام و آقای اراکی و آقای گلپایگانی به اطراف قم رفتیم. آقای اراکی، یا گلپایگانی فرمودند: چه کنیم از حکومت رضاخان، نجات پیدا کنیم. هر کس، روایتی را خواندند. من هم با سلسله‌سند، روایتی را خواندم – بحمدالله ما از ایشان (آقای خوانساری) هم، اجازه نامه داریم - من نماز استغاثه به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) را گفتم. حضرت امام فرمودند: همه بخوانیم. نزدیک غروب آمدیم قم، مردم گفتند: رضاخان، [از پادشاهی ایران]، سقوط کرد».

هرچه هست، از این توسلات است. خدایا شکرت که اجازه دادی، نام حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) را ببریم. ان‌شاء‌الله همه ما، مورد عنایت حضرت قرار بگیریم.

2- خلاصه جلسه گذشته

در عقد شرکت و مشارکت و تقسیمات آن، جهات مختلفه‌ای را بیان کردیم. یکی از جهات تقسیم شرکت، تقسیم به لحاظ متعلق آن است که بر چند قسم است:

گاهی اعیان است؛

گاهی دیون است؛

گاهی حقوق است؛

و گاهی منافع است.

معمولا این تقسیم، در عبارات علما بیان شده است؛ البته دیون مطرح نشده بود. قسمت دیگری را اضافه می‌کنیم:

گاهی مشارکت، در انتفاع است؛ البته با فرق انتفاع و منفعت.

3- شرکت تکوینی

شرکت در امور تکوینی و خارجی، مانند این که چند نفر کاری را انجام دهند، یا چیزی را به وجود آورند؛ مثلا چاهی را حفر کنند، یا چند نفر زمینی را احیا کنند. چند نفر مشارکت در جُرم و گناهی مانند قتل داشته باشند. در سوره فرقان آمده است: ﴿وَلَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ﴾؛[10] خداوند در مالکیت و مَلِکیت و مُلیکت، شریکی ندارد.

﴿أَمْ جَعَلُواْ لِلّهِ شُرَكَاء خَلَقُواْ كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ﴾؛[11] برای خدا شریک گذاشتند.

4- شرکت اعتباری

شرکت در امور اعتباری مانند ملک، حق، برای یک نفر، یا دو نفر، یا سه نفر. سید یزدی رحمه‌الله در کتاب عروه، عبارت «ملکا» یا «حقا» مطرح کردند. در خلقت آسمان و زمین کسی نمی‌تواند شریک باشد و خلقت این‌ها تکوینی است. در باب ارث و اعتبارات دیگر، شرکت‌های اعتباری است.

5- شرکت مزجیِ غیرقابل‌تشخیص، از اقسام شرکت حقیقیِ اعتباری

اگر روزی شرکت مزجی بود و امتزاج با اشیای دیگر قابل تشخیص نباشد، این شرکت از قبیل اعتباری است، یا حقیقی؟ مایعاتی را با مایعات دیگر مخلوط کرده است؛ مثلا شیری را با شیر دیگر، یا آرد گندم و آرد جو مخلوط شده است. طوری است که ممزوج شده است. برخی‌گویند شرکت امتزاجیه و یا مزجی که تمیز را از بین ببرد، از اقسام شرکت واقعی است، نه اعتباری.

عرض ما این است که گرچه از اقسام شرکت حقیقی است، اما از اقسام شرکت تکوینی نیست. مشارکت تکوینی مانند اینکه سه نفر با مشارکت، یک کار را انجام دهند؛ مثلا وزنه سنگین را جابه‌جا کردند، یا چند نفر زمینی را آباد کردند. گرچه شرکت مزجیه از قبیل حقیقی است، ولی حقیقیِ اعتباری است، نه حقیقیِ تکوینی. در نتیجه می‌توان گفت اگر چند نفر مثلا در شیر گاو شریک شدند، از موارد بحث است.

6- صحت شرکت در امور اعتباریِ عقلی

آیا در چیزهایی که اعتبار عقلی دارد، می‌توانند شریک باشند؟ بله، می‌شود. مشارکت در امور اعتباری هم صحیح است. این شریک‌ها دست به دست می‌دهند و جنگلی و یا زمینی را احیاء می‌کنند. شرکت تکوینی، سبب برای شرکت اعتباری دارد.

شرکت، واقعی و یا ظاهری است و شرکت ظاهری، عقدی و غیر عقدی است و هر یک، قهری و غیر قهری است. باید دید شرکت مورد نظر، در این‌ها تحقق می‌یابد، یا خیر؟ ان‌شاءالله جلسه بعدی، بحث می‌کنیم.

 

 


[6] غزلیات حافظ، غزل شماره159.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo