درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی
1400/10/06
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1- حدیث اخلاقی (لزوم آمادگی برای آخرت و استفاده از فرصتها)1.1- پرهیز از انس با دنیا
1.2- آمادگی شبانهروزی برای مرگ
1.3- استفاده از فرصت سلامتی، جوانی و حیات برای آخرت
2- خلاصه جلسه گذشته
3- اقسام شرکت
3.1- تقسیم به لحاظ سبب شرکت
3.2- تقسیم به لحاظ چیزی که در آن شرکت میآید
4- اقسام شرکت از نظر سید یزدی (رحمهالله)
4.1- شرکت واقعیِ قهری
4.2- شرکت واقعیِ اختیاری
4.3- شرکت ظاهریِ قهری
4.4- شرکت ظاهریِ اختیاری
5- محقق نشدن شرکت در صورت اختلاط دو جنس با امکان تمییز از نظر سید یزدی رحمهالله
6- اشکال استاد به سید یزدی رحمهالله در اختلاط دو جنس با تمییز
موضوع: مسائل مستحدثه (بانکداری اسلامی)/عقود بانکداری اسلامی (شرکت) /اقسام شرکت
1- حدیث اخلاقی (لزوم آمادگی برای آخرت و استفاده از فرصتها)
سالم بن عبدالله از عبدالله بن عمر نقل میکند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به من فرمود: «کن فی الدنیا کأنک غریب و عابر سبیل و اعدد نفسک فی الموتی وإذا أصبحت فلا تحدث نفسك بالمساء و إذا أمسیت فلا تحدث نفسک بالصباح و خذ من صحتک لسقمک و من شبابک لهرمک و من حیاتک لوفاتک؛ فإنک لا تدری ما اسمک غدا».[1]
1.1- پرهیز از انس با دنیا
از فرمایشهای رسول مکرم (صلیاللهعلیهوآله) است که انسان باید آن قدر مراقبتش را زیاد کند که انگار غریب است و رهگذر است. دنیا جای غربت است، نه قربت. انسان در دنیا غریب است. با حالت غریبی برخورد کنید. انس با دنیا نگیرید. اینکه از دنیا به قدر نیاز کفایت استفاده کند، یا آن قدر وابسته شود که تمام حالات دنیا زرق و برق برایش داشته باشد، بین این دو، فرق است. باید واقعا برنامهریزی کرد. «حب الدنیا رأس کل خطیئة».[2] یا «حب الدینار رأس کل خطیئة». بنای هر خطیئهای، درهم و دینار و دلار و ریال است. باید خیلی برنامه بریزیم. باید دید کدام زرق و برق آن، ما را فریب داد. اینها، حد یقف ما است. پویایی ما در این است که دنیا را لگدمال کنیم. دنیا روی سر ما جا نگیرد. با تمرین زیاد باید عملی کرد. انشاءالله باید سیر و سلوکی کرد؛ و گرنه متوقف میشویم.
1.2- آمادگی شبانهروزی برای مرگ
حضرت فرمودند: نفست را برای مرگ طوری آماده کن که اگر صبح کردی، امید شب نداشته باشی و اگر شب کردی، امید صبح نداشته باشی. روزهای جنگ تحمیلی بود که خدا آن روزها را نیاورد. در جاهایی که در جهان، جنگ است، افراد در آنجا احتمال زندگیکردنِ یک لحظه ندارند. هر لحظه در حال رفتن به عالم آخرت هستند. صبح که میکنیم، به امید شب نباشیم و شب، به امید صبح نباشیم. منقطع باشیم. اگر آرامآرام تمرین کنیم، انقطاع حاصل میشود.
1.3- استفاده از فرصت سلامتی، جوانی و حیات برای آخرت
بحمدالله سالم هستیم. اول صبح کنار حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) درس و بحث داریم. قدردان باشیم. خدا را شاکر باشیم. رب أنعمت فَزِد. از این سلامتی استفاده کنیم. از جوانی استفاده کنیم. «من حیاتک لوفاتک». به سمت کمال، یعنی مرگمان میرویم. تو نمیدانی فردای قیامت، اسمت چیست؟ جزو مردگان است، یا زندگان. العیاذبالله، جزو شقاوتمندها است، یا انشاءالله سعادتمندان. یک سکه که بالا میرود، هزار چرخ میخورد. از چرخش روزگار کمال استفاده را داشته باشیم. با اراده خودمان بچرخیم. چرخش با اراده خود به این است که از فرصتها استفاده کنیم. دستور العملی بنویسیم و به آن عمل کنیم. انشاءالله و هزاران انشاءالله که ضرر نکنیم و به نتیجه برسیم.
2- خلاصه جلسه گذشته
اولین قرارداد بانکداری اسلامی که از آن بحث شد، قرارداد شرکت و مشارکت بود. معنی لغوی را عرض کردیم. در معنای اصطلاحیاش و فقهیاش میگویند: یعنی چیزی برای دو نفر، یا بیشتر باشد؛ اعم از اینکه ملک، یا حق باشد.
شرکت شرعی داریم، یا خیر؟
آیا مشارکت، تأسیسی است، یا امضایی؟ عرض ما این شد که در قراردادها، قائل به امضایی بودن هستیم. عقود شرعی، حد و حدودی دارد؛ به خصوص شرکت که با متداول بودن در عرف، آنها را تحدید کردند. حدودش را بیان کردند. این عبارت هست که یک چیزی برای دو نفر باشد، یا برای افراد بیشتری باشد. اینجا جایی است که عقد مشارکت را باید بیان کنیم. میتوانیم این حرف را بزنیم که شرکت در شرع، همان چیزهایی است که عرف میفهمد و لغت آن را بیان کرده است، با نظریات شارع مقدس اسلام. فرقی ندارد اینها در اعیان باشد، یا در منافع باشد و یا در حقوق، یا در املاک. هر چه مالیت داشته باشد که صدق شراکت کند، شارع مقدس آن را تأیید میکند. برای همین برخی نظرشان این است که باید آن چیزی که مخلوط میشود، قابلیت تملیک و تملک داشته باشد؛ اگر چنین نباشد، درست نیست. قابلیت آن را داشته باشد که حقوق بر سبیل مشاع بودن، قابل اجتماع باشد.
تعریف اصطلاحی معمولا اخص از تعریف لغوی است. تعریف عرفی و لغوی، عامتر است. تعریف اصطلاحی، خاص است. خصوصیات بیشتری دارد. در بحث شرکت، وارد تقسیمات فقها میشویم. شرکت همانطور که در معنی لغوی بود که دو نفر در چیزی شریک باشند، یا بیشتر، میگوییم اگر ملکیت و اعتباری باشد که قابلیت تملیک و شرکت داشته باشد، صدق شرکت میکند.
3- اقسام شرکت
3.1- تقسیم به لحاظ سبب شرکت
نخستین تقسیم، به لحاظ سبب شرکت است. آیا سبب شرکت، تکوینی است، یا اعتباری؟ یا حقوقی است، یا غیر حقوقی.
3.2- تقسیم به لحاظ چیزی که در آن شرکت میآید
تقسیم دوم این است که به لحاظ اینکه آیا این چیزی که دو یا چند نفر در آن شریک هستند، قابل تمییز و تمیز هستند، یا خیر؟ به لحاظ امتزاج و غیر آن است؛ مثلا چای و قهوه طوری مخلوط شده که هیچ، قابل جدا کردن نیست. فقط رنگش تغییر کرده است. یا زغفران داخل چای، یا شکر از کس دیگر باشد؛ این، مشارکت مزجیه است. امتزاج، رافع تمییز باشد، یا نباشد. هر یک تقسیم به ظاهری و واقعی میشود. شرکت ظاهری، قهری و اختیاری است و شرکت واقعی، عقدی و غیرعقدی است. تقسیمات مختلفی است.
نسبت بین شرکت لغوی و فقهی، عموم و خصوص مطلق است. در اصطلاح، اخص است و مالیتِ خاص است.
4- اقسام شرکت از نظر سید یزدی (رحمهالله)
عبارت مرحوم سید، جامع است.
عروه کتاب الشرکة
«فصل في أحكام الشركة و هي عبارة عن كون شيء واحد لاثنين أو أزيد، ملكاً أو حقّا، و هي إمّا واقعيّة قهريّة، كما في المال أو الحقّ الموروث، و إمّا واقعيّة اختياريّة من غير استناد إلى عقد، كما إذا أحيا شخصان أرضاً مواتاً بالاشتراك أو حفرا بئراً أو اغترفا ماءً أو اقتلعا شجراً. و إمّا ظاهريّة قهريّة، كما إذا امتزج مالهما من دون اختيارهما و لو بفعل أجنبيّ بحيث لا يتميّز أحدهما من الآخر، سواء كانا من جنس واحد، كمزج حنطة بحنطة، أو جنسين، كمزج دقيق الحنطة بدقيق الشعير، أو دهن اللوز بدهن الجوز أو الخلّ بالدبس. و إمّا ظاهريّة اختياريّة، كما إذا مزجا باختيارهما لا بقصد الشركة، فإنّ مال كلّ منهما في الواقع ممتاز عن الآخر، و لذا لو فرض تمييزهما اختصّ كلّ منهما بماله. و أمّا الاختلاط مع التميّز فلا يوجب الشركة و لو ظاهراً، إذ مع الاشتباه مرجعه الصلح القهري أو القرعة. و إمّا واقعيّة مستندة إلى عقد غير عقد الشركة، كما إذا ملكا شيئاً واحداً بالشراء أو الصلح أو الهبة أو نحوها. و إمّا واقعيّة منشأة بتشريك أحدهما الآخر في ماله، كما إذا اشترى شيئاً فطلب منه شخص أن يشركه فيه، و يسمّى عندهم بالتشريك، و هو صحيح لجملة من الأخبار».[3]
درباره تفاوت حق و ملک در سالهای قبل، مفصل صحبت کردیم.
4.1- شرکت واقعیِ قهری
واقعی قهری، مانند: مال، یا حق موروث. کسی مرحوم شده و اموال او به طور مشارکت، به وارثان رسیده است. این نوع شرکت، یا مال است، یا حق که واقعا رسیده و قهری است.
4.2- شرکت واقعیِ اختیاری
گاهی واقعی اختیاری است و منتسب به عقد نیست. واقعیِ اختیاریِ غیرعقدی است؛ مانند اینکه دو نفر با مشارکت، زمین مواتی را احیا کردند؛ واقعی است و با اختیار خود این کار را کردند. عقدی هم در کار نیست. یا با هم چاهی را حفر کردند. یا آبیاری کردند و از رودخانه، یا قناتی انشعاب دادند، از رودخانهای که مال همه است، یا درختی را که مال همه است، بریدند. البته اگر منع قانونی نداشته باشد. قدیم، جنگلبانی نداشت. الآن جنگلها در حدود دولتها است و با قوانین خاص خودش است.
4.3- شرکت ظاهریِ قهری
یا شراکت، ظاهری و قهری است؛ مانند زمانی که مال دو نفر بدون اختیار خودشان ممزوج شود؛ مثلا با فعل یک فرد سوم مالشان به گونهای ممزوج شده که قابل تمییز از هم نباشد؛ یا دو نفر گندمها را خرمن کردند و با هم، مخلوط شد؛ از یک جنس باشند، یا دو جنس؛ یا جو و گندم را مخلوط کرد؛ یا روغن بادام با روغن گردو، یا شیره را با سرکه، یا با شیره دیگر مخلوط کرد. اینجا به قول مرحوم سید، امتزاج و مشارکت ظاهری و قهری است؛ اعم از اینکه همجنس باشند، یا غیرهمجنس.
4.4- شرکت ظاهریِ اختیاری
قسم دیگر، شراکت ظاهری است؛ ولی اختیاری است، نه اینکه قهری باشد. یا فرد سوم این را مخلوط نکرده است. حال گاهی بدون قصد مشارکت است و مال هر یک در واقع جداگانه است؛ اگر بشود جدا شود، هر یک مال خود را بر میدارد؛ مثلا عدس با نخود، یا ارزن و برنج؛ اگر قابل تفکیک بود، هر یک مالش را میگیرد.
5- محقق نشدن شرکت در صورت اختلاط دو جنس با امکان تمییز از نظر سید یزدی رحمهالله
به نظر مرحوم سید، اختلاط با تمییز، باعث شرکت نمیشود.
6- اشکال استاد به سید یزدی رحمهالله در اختلاط دو جنس با تمییز
یکی از جاهایی که با کمال معذرت به فرمایش سید یزدی تأمل داریم، اینجا است. ایشان اختلاط را با تمییز باعث شرکت نمیدانند؛ ولی به نظر ما در صورتی که عرفا از تمییز معذور باشد، شراکت هست. ارزن را با کنجد اگر مخلوط شود، عرفا قابل جدا شدن نیست و قاعده حرج میآید؛ اینجا مشارکت، صدق میکند. اگر سریع قابل جدا شدن بود که مشارکت نیست. ولی اگر جدایی متعسر بود، به نظر ما مشارکت، حاصل است. سید میگویند در اینجا شرکت نیست و باید قرعه زد یا مصالحه قهری، انجام شود. با کمال معذرت از مرحوم سید، آیا ما در همه جا میتوانیم سراغ صلح قهری، یا دلیل قرعه برویم؟ و «القرعة لکل امر مشکل».[4] اینجا مشکل هست، یا خیر؟ مشکل شرعی است که با عرفی یکی میدانیم. شارع را مؤسس نمیدانیم؛ بلکه شارع، دنبالهرو عرف است.