درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی
1400/08/03
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1- حدیث اخلاقی (پیامبر صلیاللهعلیهوآله، الگوی اخلاقی انسانها)1.1- دو بُعدی بودن انسان
1.2- اولویت داشتن بُعد معنوی انسان بر بُعد مادی او
1.3- خصوصیات انسان در اشعار امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
1.4- لزوم مطالعه کتاب نفس
2- خلاصه جلسه گذشته
2.1- مبانی و اصول اولیه نظام اقتصادی اسلام
2.1.1- اصل اول: مالکیت مطلق در اسلام برای خدا است
2.1.2- اصل دوم: حاکمیت مطلق هم مانند مالکیت مطلق برای خدا است
2.1.3- اصل سوم: آزادی فردی و اجتماعی در اقتصاد اسلامی
موضوع: مسائل مستحدثه (بانکداری اسلامی)/مباحث مقدماتی بانکداری اسلامی /مبانی و اصول اقتصاد اسلامی
1- حدیث اخلاقی (پیامبر صلیاللهعلیهوآله، الگوی اخلاقی انسانها)
دیروز روز ولادت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و امام صادق (علیهالسلام) بود.
اخلاق ایشان آن قدر وارسته و والا بود که در حد اعجاز بود. این منافات با قابل پیروی بودن اخلاق ایشان ندارد. متابعت به لحاظ ما است، ولی به لحاظ حقیقت ایشان، باید بگوییم ایشان ﴿وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[1] هستند. حضرت در بالاترین رتبه اخلاقی هستند.
1.1- دو بُعدی بودن انسان
از خصلتهای اسلام این است که رسول مکرم (صلیاللهعلیهوآله)، پیامبر این اسلام است. اسلام، انسان را شریفترین و بالاترین موجود میداند. به قدری که اسلام برای انسان ارزش قائل است، حتی مکتب اومانیسم قائل نیست. آنها ارزش ظاهری قائلند، ولی اسلام، ارزش واقعی. اسلام، کمال انسان را هم بالاترین کمال میداند. ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾.[2] در آیه دیگر میفرماید: امانت را بر آسمان و زمین عرضه کردیم، تحمل نکردند، ولی انسان تحمل کرد.[3] انسان، بُعد مادی و معنوی دارد. بُعد ظاهری و بعد باطنی و حقیقی دارد. در ظاهر با موجودات دیگر شریک است؛ میخورد و میآشامد و مانند آن، ولی در بُعد معنوی نیازهایی دارد که باید شناسایی شود و رفع شود. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾.[4]
1.2- اولویت داشتن بُعد معنوی انسان بر بُعد مادی او
مهمترین توصیههای انسان برای بعد معنوی انسان است. حقیقت بعثت جز تلاش برای معنویت نیست. خَلق، یک طرف و خُلق، در طرف دیگر است. کمال جز با رسیدن با بُعد معنوی به دست نمیآید. مشکل خانمانسوز بشر امروزی، فراموشی ارزشهای انسانی است. این مشکل از قدیم الایام بوده است. مشکل همیشهی بشر، غفلت از بُعد معنوی است. فرزانگان بشر و سردرمداران انسانیت و علمداران سیر و سلوک و اعلام الهدی و انبیا و اولیای الهی، همیشه توجهشان به این جهت بود.
1.3- خصوصیات انسان در اشعار امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
اشعار منتسب به امیرالمؤمنین، سرّالأنبیاءوالمرسلین (علیهالسلام):
«دوائک فیک و ما تشعر و دائک فیک و لا تبصر
درمان در تو است، ولی آگاهی نداری. درد هم در توست. خوش آن دردی که درمانش تو باشی.
و تحسب أنک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر
و أنت الکتاب المبین الذیبأحرفه یظهر المضمر
فلا حاجة لک فی خارجیخبر عنک بما سطروا»[5]
﴿ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ﴾.[6]
1.4- لزوم مطالعه کتاب نفس
«الهی مرا به هیچ کتاب دیگر حواله نکن که من درون خود را کتاب میبینم».
بعثت برای خواندن است؛ ولی نه خواندن اصطلاحی، بلکه خواندن کتاب خود. هر کس کتابی دارد و باید کتاب خود را ورق بزند. ما کتابهای دیگران را ورق میزنیم و تقریر میکنیم، ولی کتاب خود را مرور نمیکنیم. در کنار کتاب دیگران، کتاب خود را هم بخوانیم. کتاب وجود ما بر اساس واقعیت است و خیانت نمیکند. اگر دارد، میگوید دارم و اگر ندارد، میگوید ندارم. این کتاب را باید با نور شب خواند؛ با نور روز، خواندنی نیست. با نورانیت روح، خواندنی است. و با امر رب، خواندنی است. ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي﴾.[7]
امام رضا (علیهالسلام): «بهترین عبادت تفکر در امر الهی است؛ به کثرت عبادت نیست».[8]
برنامه ریزی برای کتابت نفس خود داشته باشیم. اگر کتاب نفس را داشته باشیم، کتابی داریم که خواندنی است برای خود و دیگران. در این صورت به جایی میرسیم که نفس میشورد و میریزد که قابل آرامش نیست. آرامش دارد، ولی آرام نمیگیرد. «موجیم که آسودگی ما عدم ما است».
2- خلاصه جلسه گذشته
در بانکداری اسلامی گفتیم بانک ضرورت دارد و بانک اسلامی هم ضرورت دیگری است. باید مجامع علمی، هماهنگ کار کنند، نه تکراری. نظام بانکی نیاز به تدوین و تحقیق و تدریس دارد.
2.1- مبانی و اصول اولیه نظام اقتصادی اسلام
2.1.1- اصل اول: مالکیت مطلق در اسلام برای خدا است
اصول اولیه نظام اقتصادی اسلام که بنیادی است، بر اساس تفکر و نتیجه ما این است:
تمام داراییهای بشر با حضرت حق گره میخورد. مطالب پیوسته به هم که راجع به اقتصاد است. ﴿لِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ﴾.[9] اولین اصل اقتصاد اسلامی این است که مالکیت، از آنِ خدا است. این مالکیتهای اعتباری که ما داریم، چند روزی از باب امانت، دست ما است. مالک الناس و مَلِک الناس، خدا است. حکومت بر نفوس و حکومت بر اموال، دست خدا است. دیگران اگر مالکیت دارند، بر اساس مالکیت خدا است، [ولی برخی از مکاتب مانند اومانیسم]، مالکیت انسان را به طور مطلق میگیرند، در حالی که مالکیت انسان به نظر اسلام، نسبی است، نه مطلق. هر فعالیت اقتصادی که بخواهد انجام شود - از بورس تا بانک و فعالیتهای دیجیتالی و غیر آن - باید بر اساس مالیکت حضرت حق باشد. اولین وسیله کنترل تمام نابسامانیهای اقتصادی این است که مالکیت حضرت حق را بپذیریم که یک ناظر همه جایی داریم. عالم، محضر خداست؛ در محضر خدا معصیت نکنیم. مبادی و مبانی و منابع اقتصاد اسلامی بر وفق مکتب جهانشمول اسلام، تطبیق و تدوین میشود. ما نظام اقتصادی در اسلام را که مالکیت و ملکیت را برای خدا بدانند، کامل میدانیم. در قرآن چقدر آیه داریم که «لله ملک السموات و الأرض». مُلک، از آنِ خدا است. حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «لاَ يُمْكِنُ اَلْفِرَارُ مِنْ حُكُومَتِكَ».[10]
2.1.2- اصل دوم: حاکمیت مطلق هم مانند مالکیت مطلق برای خدا است
مالکیت مطلقه از آن هر کس است، حاکمیت مطلق هم از آنِ اوست. ما نظام اقتصاد اسلامی را از نظام حاکمیت الهی جدا نمیدانیم. این اصل مهمی است. اگر قرار باشد مَیز اقتصاد اسلامی با غیر آن را عرض کنیم، در این مالکیت الهی و غیر آن است. اقتصادهای دیگر، مالکیت را به انسان میدهند، ولی اسلام به انسانی میدهد که در طول مالکیت خدا باشد. مالکیت فرد، اعتباری است. بزرگترین فرق نظام اقتصادی اسلامی با غیر آن در همین است که باید رنگ و تعلق و تحقق خدایی داشته باشد.
ما قائل به تعاون و تداوم هستیم. این مباحث، تدوین نظاممند اقتصاد اسلامی است. اینها به عنوان طرح بانکداری اسلامی قابل تدوین است که کدام معامله قابل انجام است و کدام نیست.
2.1.3- اصل سوم: آزادی فردی و اجتماعی در اقتصاد اسلامی
اصل آزادی فردی و اجتماعی: با کمال تأسف تحریفی که صورت گرفت، رابطهی آزادی با اسلام و انسانیت است. همیشه اصطلاحاتی که زاویه منحرفه دارد، مورد تحریف قرار میگیرد. اسلام، انسان، اقتصاد و آزادی از عناوینی است که با آن برخوردهای ناجوری شد. به اسم آزادی، آزادی را خفه کردند. آزادی فردی و اجتماعی در اقتصاد اسلامی، یعنی نظام اقتصادی ما در حقوق، در تولید ثروت، مالکیت ثروت، توزیع ثرویت و حتی حاکمیت، دارای آزادی است. یعنی انسان میتواند بر اساس حاکمیت، مشی اقتصادیاش را تنظیم کند. «وَمَلْبَسُهُمُ الإقْتِصَادُ».[11] به تعبیر امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، پوشش و روش متقین، اقتصاد است.
به عنوان فقه مطلق - نه فقه خاص – و فقه اسلامشناسی میگوییم: اقتصاد، حاکم بر بسیاری از امور است. فقیه مطلق، یعنی کسی که اقتصاد را حاکم بداند. اقتصاد، یعنی اعتدال که در همه جا باید دنبال شود. در عقاید و اعمال و در روش و منش باید اقتصاد داشت. در افراد و احکام، باید اقتصاد داشت. در این صورت انسان، تالیتلو حضرت حق میشود.
﴿وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ﴾.[12] روش آنها اعتدالی است. اقتصاداسلامی بر اساس آزادی و اعتدال حرکت میکند.