< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی‌خراسانی

1402/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

محتويات

1- حدیث اخلاقی (اِقبال و اِدبار عقل)
1.1- معانی اِدبار و اِقبال عقل
1.2- دَوَران نظام اِقبالی و اِدباری عالَم بر پایه‌ی محبت
1.3- عقل، محور امر خداوند و امتثال به امر الهی
1.4- تفاوت عزت و جلال از صفات خداوند
1.5- عقل، محور امر و نواهی و ثواب و عقاب
1.6- راه فعال شدن ظهورات عقلی در انسان
1.7- الترام به زیارت روزانه ی امام رضا (ع) و حضرت معصومه (س)
2- گزیده جلسات گذشته
3- بررسی شرط دوم قصر صلات: قصد پیمودن مسافت شرعی
4- نظر صاحب عروه (ره) در شرط دوم: قصد پیمودن مسافت شرعی
4.1- فرع اول: عدم قصر صلاة در قصد کمتر از مسافت شرعی
4.2- فرع دوم: قصر صلاة در صورت مسافت بودن سفر جدید و مسیر برگشت به شرط عزم بر برگشت
4.3- فرع سوم: عدم قصر صلاة برای طالب گمشده و امثال آن در رفت و عدم اطمینان به پیمودن مسافت
4.4- فرع چهارم: لزوم قصر در صورت مسافت بودن مسیر پیموده شده و برگشت
4.5- فرع پنجم: عدم قصر صلاة برای کسی که منتظر همسفر یا حصول مطلبی در سفر است
4.6- فرع ششم: لزوم قصر در صورت اطمینان به همسفر یا حصول مطلب در سفر

 

 

موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /کلام صاحب عروه ره در شرط دوم قصر صلاة

 

1- حدیث اخلاقی (اِقبال و اِدبار عقل)

در احادیث کافی به این حدیث شریف رسیدیم؛ کتاب عقل و جهل، حدیث 26، محمد بن مسلم از امام باقر (علیه‌السلام):

«لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلَ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَحْسَنَ مِنْكَ إِيَّاكَ آمُرُ وَ إِيَّاكَ أَنْهَى وَ إِيَّاكَ أُثِيبُ وَ إِيَّاكَ أُعَاقِبُ».[1]

1.1- معانی اِدبار و اِقبال عقل

اقبال و ادبار دو معنا می‌تواند داشته باشد:

یک. متعلق ادبار و اقبال در یک معنا خود حضرت حق می‌تواند باشد. أَقبِل الیّ؛ به من اقبال داشته باش و از من روی گردان شو. اِدبار هم عن الله می‌شود؛ در نتیجه اِدبار، روی آوردن به مخلوق است. عقلی که مخلوق و خلیفه‌ی الهی واقع شد، امر حضرت حق را در اِدبار و اِقبال اطاعت کرد.

دو. معنای دیگر این است که عقل در مقام عرشی و فوقانی قرار دارد؛ یعنی «فأقبِل إلی خلقی» مدّ نظر باشد. متعلق اقبال، خلق است و متعلق ادبار، حضرت حق است. نظام عالم، نظام تدریج و واسطه است. هیچ چیزی بدون علت واقع نمی‌شود. امروز که ما اینجا نشسته‌ایم، هزاران علت دست به دست هم داده است. نظام عِلّی و معلولیِ عالم بی‌جهت نیست. اصلا اتفاق در نظام آفرینش وجود ندارد. آن چیزی که باعث اشتباه می‌شود، این است که علت را نمی‌دانیم و گمان می‌کنیم بدون علت است. نظام وجود بر اساس علّی و معلولی است.

چه متعلق ادبار و اقبال خدا باشد و چه مخلوق باشد، همه به یک حقیقت واحده بر می‌گردد که حضرت حق است. اقبال و ادبار بر اساس حقیقت وجود می‌چرخد.

1.2- دَوَران نظام اِقبالی و اِدباری عالَم بر پایه‌ی محبت

مطلب مهم دیگر اینکه بحث تفسیر هم درباره‌ی محبت بود. تمام چرخش‌های اِقبالی و اِدباری و خلقتی و اِبداعی، همه محور آفرینش و خلقت بر اساس محبت می‌چرخد. بر می‌گردد به بهجت و حب ذاتی حضرت حق. خداوند چون بهجت ذاتیه دارد، محبت فعلی دارد. تمام فعل و انفعالات وجود بر اساس محبت است. «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ».[2]

1.3- عقل، محور امر خداوند و امتثال به امر الهی

نکته‌ی مهم حدیث

حضرت حق هم عقل را آفریدند و هم به عقل فرمان دادند و هم اطاعت را نشان دادند. هم امر صادر کردند، هم مأمور مشخص کردند و هم امتثال را نشان دادند. این، یعنی هر امری وقتی صادر می‌شود، نباید برو برگرد در تحقق داشته باشد و حتما باید امتثال شود. در امور اعتباری و علم اصول بحثی است که اگر اطاعت امر نشود، لغو است یا خیر. در علوم حقیقی، تخلفی از امر نیست. در نهی نیز همین است. نباید بشود، یعنی هیچ فردی واقع نمی‌شود.

ما تجری را گناه می‌دانیم، ولی مُعاقَب نمی‌دانیم. تا کاری خوب یا بد صورت نگیرد، ثواب و عقاب ندارد. خداوند عقل را آفرید و آن را ملاک اطاعت و عصیان قرار داد.

1.4- تفاوت عزت و جلال از صفات خداوند

«و عزتی و جلالی ما خلقت خلقا أحسن منک».

عزت، جامع صفات سلبی و ثبوتی است. جلال، صفات سلبی است. بهتر از تو نیافریدم؛ چرا که از عقل که گذشت، معلوم نیست اطاعت کامل اتفاق بیفتد.

1.5- عقل، محور امر و نواهی و ثواب و عقاب

«إیاک آمر و إیاک أنهی و إیاک أثیب و إیاک أعاقب».

بایدها، نبایدها، ثواب و عقاب به وسیله‌ی توست. ثواب و عقاب، معلول امر و نهی است. علت و معلول به دست عقل است. عقل، عامل تکلیف است؛ هم تکلیف اولیه و هم ثانویه.

1.6- راه فعال شدن ظهورات عقلی در انسان

هرچه انسان در سیر و سلوک قرار گیرد و تهذیب نفسانی کند، تعلقات کم می‌شود و عقلانیت عقل ظهور و بروز می‌یابد. ما قلم و دفتر درسی را با خود به گور نمی‌بریم؛ حقیقت را می‌بریم. اگر حقیقت را متصل به چیزی کردیم، برای‌مان می‌ماند. بعد از رحلت علامه گفتیم و نوشتیم و بحمدالله رسیدیم. اگر انسان صدها استاد داشته باشد به یک استاد می‌رسد و او را رها نمی‌کند، تا او را به محشر برساند. نظام تعلیم و تربیت این است. علیکم بِنُفوسِکُم. اگر عقل را تقویت کردید، پاسخ هیچ سؤالی را کم نمی‌آورید.

1.7- الترام به زیارت روزانه ی امام رضا (ع) و حضرت معصومه (س)

در کنار مرقد حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) هستیم. من و شما حکم هم‌جوار داریم. حدّاقلِ هم‌جواری سلام است. هرکجا هستید قم یا جای دیگر، هر روز زیارت‌نامه‌ی حضرت را بخوانید. این حدّاقل ادای حق هم‌جواری و همسایگی حضرت است.

حتما صلوات امام رضا (علیه‌السلام) را بخوانید و زیارت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) را بخوانید. ما همسایگان دور و نزدیک هستیم. همسایه‌ی دیواربه‌دیوار حضرت هستیم. از امروز زیارت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) و صلوات امام رضا (علیه‌السلام) را فراموش نفرمایید.

2- گزیده جلسات گذشته

روزهای چهارشنبه بحث صلات مسافر را داشتیم. در این بحث به شرایط قصر نماز رسیدیم. چه چیزهایی باعث قصر صلات می‌شد. در شرط دوم بودیم. شرط اول، طی کردن مسافت شرعی بود. که 22.5 کیلومتر است.

3- بررسی شرط دوم قصر صلات: قصد پیمودن مسافت شرعی

شرط دوم این بود که قصد مسافت داشته باشد. قصد داشته باشد که این 22.5 کیلومتر را برود. اگر قصد مسافت را نداشته باشد، مسافر نیست. آیا قصد مسافت به معنای طی مسافت است؟ آیا به این معنا است که از اول یک سیری تا مسافت داشته باشد؟ یا اگر روزی آرام‌آرام هم طی کرد، مسافر است یا خیر؟ اگر در حال نوم یا بیهوشی مسافت را طی کرد، حکمش چیست؟

4- نظر صاحب عروه (ره) در شرط دوم: قصد پیمودن مسافت شرعی

«الشرط الثاني: قصد قطع المسافة من حين الخروج، فلو قصد أقل منها وبعد الوصول إلى المقصد قصد مقدارا آخر يكون مع الأول مسافة لم يقصر، نعم لو كان ذلك المقدار مع ضم العود مسافة قصر من ذلك الوقت بشرط أن يكون عازما على العود، وكذا لا يقصر من لا يدري أي مقدار يقطع كما لو طلب عبدا آبقا أو بعيرا شاردا أو قصد الصيد ولم يدر أنه يقطع مسافة أو لا، نعم يقصر في العود إذا كان مسافة بل في الذهاب إذا كان مع العود بقدر المسافة وإن لم يكن أربعة كأن يقصد في الأثناء أن يذهب ثلاثة فراسخ، والمفروض أن العود يكون خمسة أو أزيد وكذا لا يقصر لو خرج ينتظر رفقة إن تيسروا سافر معهم وإلا فلا، أو علق سفره على حصول مطلب في الأثناء قبل بلوغ الأربعة إن حصل يسافر وإلا فلا، نعم لو اطمأن بتيسر الرفقة أو حصول المطلب بحيث يتحقق معه العزم على المسافة قصر بخروجه عن محل الترخص».[3]

مرحوم سید می‌فرمایند: از همان اول سفر، قصد داشتن شرط است. در روزه هم باید قصد کند.

4.1- فرع اول: عدم قصر صلاة در قصد کمتر از مسافت شرعی

«فلو قصد اقل منها»؛

باید اراده کند از حین خروج، قصد سفر کند. اگر کسی تدریجی بدون قصد مسافت برود، این فرد مسافر نیست؛ ولو هزاران کیلومتر برود. آقایی کاری دارد، یا گمشده‌ای دارد و نمی‌داند کارش در 10 کیلومتر انجام می‌شود، یا در 20 کیلومتر. تصمیم گرفت بیشتر برود. اگر اراده‌ی کمتر از مسافت کرد، مسافر نیست. از آنجا حساب می‌شود.

«و بعد الوصول إلی المقصد قصد مقداراً آخر یکون مع الاول مسافة لم یقصر»؛

این فردی که اراده‌ی کمتر کرده از وقتی نیت می‌کند، مهم است؛ ولو قبلش شروع به حرکت کرده است. برخی گفتند در سفر دوم که فوق مسافت است، جمع بخواند.

4.2- فرع دوم: قصر صلاة در صورت مسافت بودن سفر جدید و مسیر برگشت به شرط عزم بر برگشت

«نعم لو کان ذلک المقدار مع ضم العود مسافة قصر من ذلک الوقت بشرط أن یکون عازما علی العود»؛

کسی مسافر است و قصد مسافت کرد، اگر قصد کرد، مسافر است؛ هرچند هنوز به مسافت نرسیده، ولی از حد ترخص گذشته است باید قصر بخواند. اگر قصد مسافت نکرد، ولی برگشت به اندازه‌ی مسافت است. اگر تصمیم به بازگشت دارد و راه به اندازه‌ی مسافت است، باید شکسته بخواند. قصدش ناخواسته محقق شده است.

ذلک الوقت کدام است؟ آیا سفر دوم و یا از وقت نیت برگشت؟ به نظر ما بیشتر نیت برگشت است.

4.3- فرع سوم: عدم قصر صلاة برای طالب گمشده و امثال آن در رفت و عدم اطمینان به پیمودن مسافت

«وكذا لا يقصر من لا يدري أي مقدار يقطع كما لو طلب عبدا آبقا أو بعيرا شاردا أو قصد الصيد ولم يدر أنه يقطع مسافة أو لا»؛

همچنین کسی که نمی‌داند چقدر رفته است، نمازش شکسته نیست. کسی دونِ مسافت در حال حرکت است و نمی‌داند چقدر راه پیموده است. این فرد استصحاب بقاء عدم قطع مسافت می‌گذارد. اگر شک کند وظیفه‌ی جدید دارد یا خیر، اصل، عدم وظیفه‌ی جدید است؛ مثلا کسی که دنبال عبد آبق یا حیوان فراری است؛

4.4- فرع چهارم: لزوم قصر در صورت مسافت بودن مسیر پیموده شده و برگشت

«نعم يقصر في العود إذا كان مسافة بل في الذهاب إذا كان مع العود بقدر المسافة وإن لم يكن أربعة كأن يقصد في الأثناء أن يذهب ثلاثة فراسخ، والمفروض أن العود يكون خمسة أو أزيد»؛

بله در برگشت، نمازش شکسته است؛ اگر به قدر مسافت باشد. در برگشت تحقق قصد مسافت هست و نمازش شکسته است.

4.5- فرع پنجم: عدم قصر صلاة برای کسی که منتظر همسفر یا حصول مطلبی در سفر است

«وكذا لا يقصر لو خرج ينتظر رفقة إن تيسروا سافر معهم وإلا فلا، أو علق سفره على حصول مطلب في الأثناء قبل بلوغ الأربعة إن حصل يسافر وإلا فلا،»؛

گاهی کاری دارد که باید منتظر باشد؛ مثلا ببیند رفیقی دارد که ادامه دهد سفر را و یا متوقف می‌شود. اینجا قصد سفر نمی‌آید.

4.6- فرع ششم: لزوم قصر در صورت اطمینان به همسفر یا حصول مطلب در سفر

«نعم لو اطمأن بتيسر الرفقة أو حصول المطلب بحيث يتحقق معه العزم على المسافة قصر بخروجه عن محل الترخص»؛

اگر یقین داشتیم با آن فرد، بیشتر از مسافت می‌رویم، باز نماز شکسته است و اگر دونِ مسافت است، شکسته نیست.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo