درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی
1401/12/03
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1- حدیث اخلاقی (خصوصیات عقل و انسان عاقل)1.1- عقل، ستون نگهدارندهی انسان
1.2- دستاوردهای عقل: ذکاوت، فهم، حفظ و علم
1.3- کاملشدن انسان با عقل
1.4- کارکردهای عقل: راهنماییکننده، بینشدهنده و کارگشای مشکلات
1.4.1- داستان غزالی و راهزنان
1.4.2- قوّت علمیِ علامه حلی و شهید اول و شهید ثانی (رحمهمالله)
1.5- خصوصیات عاقلِ مؤیَّد از جانب عالَم غیب
1.5.1- عالم، حافظ، ذاکر، زیرک و باهوش
1.5.2- علم به چگونگی، چرایی و جهت کارها و شناخت دوست و دشمن
1.5.3- شناخت درد و درمان مشکلات
1.5.4- اهل توحید و اقرار به طاعت
1.5.5- جبران مشکلات گذشته و دفع به موقع مشکلات در آینده
1.5.6- شناخت مبدأ و وظیفهی فعلی و مقصد
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /بحث اخلاقی در مورد خصوصیات عقل و انسان عاقل
1- حدیث اخلاقی (خصوصیات عقل و انسان عاقل)
اولین روز ماه مبارک شعبان است. روز چهارشنبه در محضر روایات کافی شریف بودیم. از کافی، غفلت نکنید که جملهی «الکافی کافٍ لِشیعَتِنا»،[1] معروف است. روایات به انسان نورانیت میدهد. کتابهای روایی را کنار دست داشته باشید. نکند روزی بر ما بگذرد و ما روایتی از روایات نخوانیم. چطور مردم خود را با اموال و دارایی بیمه میکنند؛ ما باید خود را با آیات و روایات بیمه کنیم و در حفظ قرار دهیم.
حدیث 23 از کتاب عقل و جهل:
احمد بن محمد از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکند؛ هرچند این حدیث، مرسله است، ولی وقتی بزرگان نقل میکنند، قابل اهمیت است.
قال ابوعبدالله (علیهالسلام): «دِعَامَةُ الْإِنْسَانِ الْعَقْلُ وَ الْعَقْلُ مِنْهُ الْفِطْنَةُ وَ الْفَهْمُ وَ الْحِفْظُ وَ الْعِلْمُ وَ بِالْعَقْلِ يَكْمُلُ وَ هُوَ دَلِيلُهُ وَ مُبْصِرُهُ وَ مِفْتَاحُ أَمْرِهِ فَإِذَا كَانَ تَأْيِيدُ عَقْلِهِ مِنَ النُّورِ كَانَ عَالِماً حَافِظاً ذَاكِراً فَطِناً فَهِماً فَعَلِمَ بِذَلِكَ كَيْفَ وَ لِمَ وَ حَيْثُ وَ عَرَفَ مَنْ نَصَحَهُ وَ مَنْ غَشَّهُ فَإِذَا عَرَفَ ذَلِكَ عَرَفَ مَجْرَاهُ وَ مَوْصُولَهُ وَ مَفْصُولَهُ وَ أَخْلَصَ الْوَحْدَانِيَّةَ لِلَّهِ وَ الْإِقْرَارَ بِالطَّاعَةِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ كَانَ مُسْتَدْرِكاً لِمَا فَاتَ وَ وَارِداً عَلَى مَا هُوَ آتٍ يَعْرِفُ مَا هُوَ فِيهِ وَ لِأَيِّ شَيْءٍ هُوَ هَاهُنَا وَ مِنْ أَيْنَ يَأْتِيهِ وَ إِلَى مَا هُوَ صَائِرٌ وَ ذَلِكَ كُلُّهُ مِنْ تَأْيِيدِ الْعَقْلِ».[2]
1.1- عقل، ستون نگهدارندهی انسان
ما زیر این سقف نشستهایم. این سقف، روی دیوارها پابرجا است. ستون انسان که انسان را پابرجا میکند، عقل انسان است. ما هرکجا خواستیم برویم، راهنمای باطنی و محافظی داریم که عقل ما است. باید محافظان دیگر را مراقبت کنیم. کسی که اهل تعقل باشد، هیچ گاه خود را در خطر نمیاندازد. افراد عاقل اگر مطلب مهمتری نباشد، خود را به خطر نمیاندازند. ﴿وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ﴾.[3] در عاشورا بحث دین بود که جان، مقابلش ارزش ندارد.
1.2- دستاوردهای عقل: ذکاوت، فهم، حفظ و علم
«وَ الْعَقْلُ مِنْهُ الْفِطْنَةُ»؛
فِتنه، حیله و مکر است که کار شیطان است، ولی «فِطنه» و زرنگی، کار عقل است. کار شیطان، فتنهگری است و کار عقل، «فِطنه» و زیرکی است.
«وَالفَهمُ»؛
فهم، غیر از فطنه است. «فِطنه»، یعنی ذکاوتی که میتواند حوادث را تحلیل کند. فهم، یعنی وقایع را میفهمد و راه برونرفت میباید. «فِطنه»، اندیشه در ورود و فهم، اندیشه در خروج از امور است.
«وَالحِفظُ»؛
عقل، انسان را نگه میدارد.
«وَالعِلمُ»؛
و دانش که چهارمی است. نگهبانی و دانستن، متفاوت است.
1.3- کاملشدن انسان با عقل
«وَ بِالعَقلِ یَکمُلُ»؛
به سبب عقل، انسان کامل میشود.
از امام باقر (علیهالسلام) آمده است که فرمودند: «در دورهی آخرالزمان، عقل کامل میشود».[4] این حدیث، یک معیار برای زمان ظهور است. هرگاه عقلها کامل شد، زمان ظهور است. گرچه ظهور نزدیک است، ولی نباید وقتی برایش تعیین کرد. هیچ بزرگی از اولیای ما وقتی برای آن تعیین نکردهاند. ماه شعبان و متعلق به امام زمان (علیهالسلام) است.
1.4- کارکردهای عقل: راهنماییکننده، بینشدهنده و کارگشای مشکلات
«وَ هُوَ دَلیلُهُ وَ مُبصِرُهُ»؛
این عقل، دلیل و راهنمای اوست و بصیرت میدهد.
«وَ مِفتاحُ أَمرِه»؛
عقل، کلید کارگشایی اوست.
دلالت، بصیرت و گشایش. مردم، یا راهنما ندارند، یا بصیرت ندارند و یا کلید ندارند که کارها قفل شده است.
یادگاری این جلسه در اول ماه، این است که حلّال همهی مشکلها، دو چیز بیشتر نیست؛ یکی استغفار و دیگری صلوات است.
صلوات، کلید دندانهداری است که همهی قفلهای بسته را باز میکند. شاهکلید است.
1.4.1- داستان غزالی و راهزنان
غزالی، گیر دزدها افتاد و کتابهایش را گرفتند. گفت: «این کتابها، محصول عمر من است». رفتند پیش اربابشان.غزالی گفت: «چند سال زحمت کشیدم و هرچه یاد گرفتم، اینجا نوشتم». آن رئیس دزدها گفت: «برو علمی یاد بگیر که دزد نتواند ببرد».[5] اسکنِ سینه بگیر. اگر علم بر جانمان بنشیند، کسی نمیتواند آن را محو کند؛ بر خلاف وقتی که لقلقهی زبان باشد.
1.4.2- قوّت علمیِ علامه حلی و شهید اول و شهید ثانی (رحمهمالله)
علامه حلی، 25 دوره کتاب فقه دارد. ایشان فرمود: «اگر کتابی در دسترس من نباشد، میتوانم از اول طهارت تا آخر دیات، تمام مسائل را بنویسم». کتاب «تبصرةالمتعلمین»، کار یک هفتهی ایشان در سفر کربلا بود که تمام ابواب فقهی را دارد. شهید اول ، کتاب «لمعه» و و شهید دوم، کتاب «روضه» را در زندان نوشتند. اگر قلم و دفتر را از ما بگیرند، فلج میشویم.
استغفار و صلوات در این ماه، زیاد توصیه شده است.
1.5- خصوصیات عاقلِ مؤیَّد از جانب عالَم غیب
1.5.1- عالم، حافظ، ذاکر، زیرک و باهوش
«فَإِذَا كَانَ تَأْيِيدُ عَقْلِهِ مِنَ النُّورِ كَانَ عَالِماً حَافِظاً ذَاكِراً فَطِناً فَهِماً»؛
وقتی تأیید عقلش از جانب نور باشد، الف و لامِ نور، اگر کلی باشد، به معنای خداوند است؛ همانطور که قرآن میفرماید: ﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾،[6] و اگر عهد ذکری باشد ،باز از ماورای عالم جسمانی است. این فرد، 5 خصلت مییابد: عالم و حافظ و نگهدار دیگران و اهل ذکر و زیرک و فهیم. ذاکر به هر دو معنا است؛ یعنی هم کسی که در ذهنش، مطالب میماند و هم کسی که اهل ذکر است.
1.5.2- علم به چگونگی، چرایی و جهت کارها و شناخت دوست و دشمن
«فَعَلِمَ بِذَلِكَ كَيْفَ وَ لِمَ وَ حَيْثُ وَ عَرَفَ مَنْ نَصَحَهُ وَ مَنْ غَشَّهُ»؛
عالم، عاقل شد. فرق عالم و عاقل زیاد است.
سه سؤال اساسی عِلم، در روایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، این است: «رَحِمَ الله امرءً ... وَ عَلِمَ مِن أین و فی أین و إلی أین».[7]
1.5.3- شناخت درد و درمان مشکلات
«فَإِذَا عَرَفَ ذَلِكَ عَرَفَ مَجْرَاهُ وَ مَوْصُولَهُ وَ مَفْصُولَهُ»؛
این فرد میداند چه کسی به او ضربه میزند، میشناسد که راه ورودی و راه خروجی کجاست، چه کسی او را جدا میکند و چه کسی او را وصل میکند. دوست و دشمنش را تشخیص میدهد.
1.5.4- اهل توحید و اقرار به طاعت
«وَ أَخْلَصَ الْوَحْدَانِيَّةَ لِلَّهِ وَ الْإِقْرَارَ بِالطَّاعَةِ »؛
«لاإلهإلاالله»گو میشود و اقرار به طاعت میکند.
1.5.5- جبران مشکلات گذشته و دفع به موقع مشکلات در آینده
«فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ كَانَ مُسْتَدْرِكاً لِمَا فَاتَ وَ وَارِداً عَلَى مَا هُوَ آتٍ».
و نتیجهاش این است که آنچه از دستش رفته است، جبران میکند. عاقل، جبران کننده است.
از خصوصیاتش این است که هر حادثهای که بر او وارد شود او ورود یافته است. یعنی جلوتر از مردم زمان خود است.
1.5.6- شناخت مبدأ و وظیفهی فعلی و مقصد
«يَعْرِفُ مَا هُوَ فِيهِ وَ لِأَيِّ شَيْءٍ هُوَ هَاهُنَا وَ مِنْ أَيْنَ يَأْتِيهِ وَ إِلَى مَا هُوَ صَائِرٌ»؛
آنچه در آن است و برای چه این اتفاق افتاده است و از کجا آمده است و به کجا خواهد رفت، عاقل، اینها را میشناسد. فتنهشناس است.
انسان فَطِن، فتنهشناس هم هست؛ به خصوص در آخر الزمان که نه تنها سالبهسال و روزبهروز، بلکه آنبهآن، فتنه است. هر لحظه، فتنههایی در سرتاسر جهان انجام میدهند.
«فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ».[8]
«وَ ذَلِكَ كُلُّهُ مِنْ تَأْيِيدِ الْعَقْلِ»؛
همهی اینها از تأیید عقل است. اینکه میگویند مؤیّد باشید، یعنی اهل عقل باشید.