< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

1401/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /کلام صاحب عروه رحمه الله در شرط قصد پیمودن مسافت شرعی

 

1- حدیث اخلاقی (عقل)

1.1- صحبت کردن انبیا (علیهم‌السلام) برای مردم به اندازه‌ی عقل مردم

در احادیث کافی شریف، کتاب عقل و جهل بودیم. گزیده‌هایی از حدیث عقل و جهل را گفتیم. امام صادق (علیه‌السلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ».[1]

ما پیامبران، مأمور به این هستیم که با مردم به قدر عقول‌شان صحبت کنیم. عقل، باعث دریافت معارف است. انبیا (علیهم‌السلام)، مظهر علم الهی هستند. پیام حدیث این است که باید بکوشیم که عقول‌مان، بالاتر بیاید. ظرفیت عقل را بالا ببریم. عقل را در روایات، این‌طور تعریف کردند: «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ»؛[2] یا الجَنان.

1.2- ارتباط عقل با خُلق

ابراهیم‌بن‌عبدالحمید می‌گوید: امام صادق (علیه‌السلام) این طور فرمودند: «أَكْمَلُ النَّاسِ عَقْلًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً».[3]

1.3- ارتباط بین غذا و خُلق و عقل

خُلق، بستر تعقل آدم است. هرچه انسان لطیف‌تر و ظریف‌تر باشد، تعقلش بالاتر است. هرچه زمخت‌تر باشد، تعقلش کمتر است. در خوراک نیز همین‌طور است. اینکه گفتند مراقب خوراک باشیم، به خاطر آن است که خوراک ما خُلق ما و خلق ما عقل ما را تأمین می‌کند. مراقبت غذایی هم برای مراقبت‌های خُلقی است و خُلق برای کمال عقلی است. تقاضا می‌کنم و خطاب به خود هم مانند شما دارم که در خلقیات خود بکوشیم.

1.4- تحمل خود و دیگران، حتی دشمن با ابزار عقل

اول باید خود را تحمل کنیم. برخی تحمل خودشان را هم ندارند؛ چه برسد به تحمل زن و بچه و چه رسد به دوست و چه رسد به تحمل دشمنان. انسان باید دشمن را تحمل کند و راه برون‌رفت از دشمنیِ او را عاقلانه به دست بیاورد. این خود، چیز مهمی است. بزرگ‌ترین دشمن ما درون ماست که جهل ماست. جهل، مخالفت با عقل می‌کند. باید مدیریت کرد. باید آگاهی و تفکرمان را زیاد کنیم. هرچه تفکر کنیم، عقل را تجهیز کرده‌ایم. «إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ»؛[4] از دست دادن فرصت، ناراحتی می‌آورد.

1.5- امداد امام عصر (علیه‌السلام) به علامه حلی (رحمه‌الله) در دفاع از ولایت

برخی از بزرگان ما شبی یک کتاب می‌نوشتند. در حالات علامه‌ی حلی (رحمه‌الله) دارد که یکی از مخالفان ولایت را زیر سؤال برده است. به زحمت توانست آن کتاب را به دست آورد. می‌دانستند ایشان یک شب نمی‌تواند هم آن کتاب را بخواند و هم جواب دهد. مرحوم علامه نشست و کتاب را خواند و شروع کرد به جواب دادن. برخی نظرشان این است که کتاب «منهاج الکرامة» در دفاع از ولایت، نتیجه‌ی آن شب است. آخرِ شب، روی کاغذ و قلم خوابش برد. صبح هم قرار بود که کتاب را تحویل دهد. وقتی بلند شد، دید که عقل کل به کمک او آمده‌اند. برخی نوشته‌اند که حضرت ولی عصر (علیه‌السلام)، برایش نوشتند و آخرش هم نوشتند: «کتبه المهدی». حضرت برای ما و به اسم ما چیزی بنویسد، [خیلی مهم است]! «اضاعة الفرصة» را نداشته باشیم. فرصت‌ها را تبدیل به شادمانی کنیم. خیلی کارهای انجام‌داده‌نشده داریم. برنامه‌ریزی کنیم. کارهای خودمان را انجام نداده‌ایم. انسان، کار خودش را انجام نداده است. باید مرتب برنامه‌ریزی کنیم.

2- خلاصه جلسات گذشته

در شرط دوم بودیم که این بود که مسافر، باید قصدِ قطع المسافة داشته باشد. به نظر ما قصد المسافة، همان طیّ المسافه است. از زمانی که از شهرش خارج می‌شود، باید نیت سفر داشته باشد. نیت چهار فرسخ رفت و هشت فرسخ رفت و برگشت را داشته باشد؛ و گرنه مسافر نیست.

3- شرط دوم قصر صلاة مسافر: قصد پیمودن مسافت

4- عبارت صاحب‌عروه (رحمه‌الله) در شرط دوم

«الشرط الثاني: قصد قطع المسافة (طی مسافت جمعی مراد است، نه قطعه قطعه) من حين الخروج، فلو قصد أقل منها وبعد الوصول إلى المقصد قصد مقدارا آخر يكون مع الأول مسافة لم يقصر (برخی در اینجا قائل به این هستند که رسیدن به مسافت، شرط است، نه قصدش؛ برخی هم در این موارد، نظرشان جمع است؛ ولی همین مبنای سید، صحیح است)، نعم لو كان ذلك المقدار مع ضم العود مسافة قصّر (مقدار رفته در هنگام برگشت اگر به قصد مسافت باشد، قصر می‌شود) من ذلك الوقت بشرط أن يكون عازما على العود، وكذا لا يقصر من لا يدري أي مقدار يقطع كما لو طلب عبدا آبقا أو بعيرا شاردا أو قصد الصيد ولم يدر أنه يقطع مسافة أو لا، نعم يقصر في العود إذا كان مسافة بل في الذهاب إذا كان مع العود بقدر المسافة وإن لم يكن أربعة كأن يقصد في الأثناء أن يذهب ثلاثة فراسخ، والمفروض أن العود يكون خمسة أو أزيد وكذا لا يقصر لو خرج ينتظر رفقة (منتظر کاروان، یا رفقایی هست.) إن تيسروا سافر معهم وإلا فلا، أو علق سفره على حصول مطلب في الأثناء قبل بلوغ الأربعة إن حصل يسافر وإلا فلا، نعم لو اطمأن بتيسر الرفقة أو حصول المطلب بحيث يتحقق معه العزم على المسافة قصر بخروجه عن محل الترخص».[5]

اگر از اول، قصد چهار فرسخ را دارد، از حد ترخص که رد شد، باید شکسته بخواند، ولی اگر قصدش مادونِ مسافت است و قصد جدیدش هم مادونِ مسافت است، قصر ندارد؛ ولی هنگام برگشت، به شرط مسافت، باید شکسته بخواند؛ یعنی بازگشت، بیش از چهار فرسخ باشد.

اگر نمی‌داند چقدر می‌خواهد برود، اگر هزار کیلومتر هم برود، شکسته نیست، ولی اگر احتمال می‌دهد که بیشتر از چهار فرسخ برود، باید نمازش را قصر بخواند.

5- عبارت صاحب عروه (رحمه‌الله) در شرط نبودن اتصال سیر در صورت قصد مسافت شرعی

مسأله‌ی بعدی این است که در مادونِ مسافت، باید سفرش را به سفر بعدی متصل کند.

(مسألة 16): «مع قصد المسافة لا يعتبر اتصال السير، فيقصر وإن كان من قصده أن يقطع الثمانية في أيام وإن كان ذلك اختيارا لا لضرورة من عدو أو برد أو انتظار رفيق أو نحو ذلك، نعم لو كان بحيث لا يصدق عليه اسم السفر لم يقصر، كما إذا قطع في كل يوم شيئا يسيرا جدا للتنزه أو نحوه، والأحوط في هذه الصورة أيضا الجمع».[6]

اگر بیشتر از چهار فرسخ می‌رود، اگر از حد ترخص گذشت، نمازش شکسته است و پیوستگی پیمودن مسیر، لازم نیست؛ مگر اینکه در عرف به او مسافر نگویند؛ مانند کسی که هر روز، میزان کمی راه می‌رود. مرحوم سید در این صورتِ آرام رفتن، قائل به جمع بین قصر و اتمام صلاة هستند؛

5.1- تأمل استاد بر کلام سید یزدی (رحمه‌الله) در مسافت شرعیِ تدریجی

ولی به نظر ما فرقی بین تدریج و غیر آن نیست. اگر طی مسافت تحقق یابد و قصدش طی مسافت باشد، قصر می‌شود.

6- عبارت صاحب عروه (رحمه‌الله) در شرط نبودن استقلال در سفر

بحث دیگر

آیا در طی المسافة، قصد استقلال شرط است، یا خیر؟ اگر روزی تابع کاروانی بودم، حکم چیست؟ یا اگر مرا به اکراه به سفری بردند، حکمش چیست؟

با کمال معذرت از اینکه برخی، [قصر صلاة مسافر را] استقلالی می‌دانند، ما چنین نظری نداریم. چه تابع و چه متبوع، باید نماز شکسته باشد. کسی دوستش را برداشته به سفر برود، مسافر است. در صورتی مسافر نمی‌شود که واقعا راضی نباشد و به اکراه، او را ببرند.

(مسألة 17): «لا يعتبر في قصد المسافة أن يكون مستقلا، بل يكفي ولو كان من جهة التبعية للغير لوجوب الطاعة كالزوجة والعبد، أو قهرا كالأسير والمكره ونحوهما، أو اختيارا كالخادم ونحوه بشرط العلم بكون قصد المتبوع مسافة، فلو لم يعلم بذلك بقي على التمام، ويجب الاستخبار مع الإمكان نعم في وجوب الإخبار على المتبوع إشكال، وإن كان الظاهر عدم الوجوب».[7]

همین که پیرو بداند چهار فرسخ می‌رود، نمازش شکسته می‌شود؛ مانند زوجه که تابع شوهر است؛ ولی اگر نداند که متبوع، قصد مسافت دارد، یا خیر، نماز تمام است. اصل، اتمام است. سفر، عَرَض است و نیاز به دلیل دارد.

6.1- تأمل استاد بر کلام سید یزدی (رحمه‌الله) در استخبارِ مسافت شرعی

از نظر مرحوم سید یزدی، واجب است که موضوع را به دست بیاورد که مسافت می‌روند، یا خیر. ما این استخبار را احتیاط می‌دانیم، نه واجب. اگر وجوب احتیاطی باشد، مدارا می‌کنیم. استخبار، واجب نیست. اطمینان، کافی است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo