درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی
1401/09/09
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1- حدیث اخلاقی (شرح حدیث جنود عقل و جهل – قسمت پنجم)1.1- دو وجه اِقبال و اِدبار عقل
1.2- برخی از کارکردهای عقل
1.3- نسبت بین عقل اصطلاحی و عقل مجرّد روحانی
1.4- جنود و یاوران 75گانهی عقل
1.5- اعتراض جهل به خداوند و قراردادن 75 یار برای جهل
1.6- خیر، وزیر عقل و اولین یار عقل
2- خلاصه جلسات گذشته
3- شرط دوم قصر صلاة مسافر: قصد پیمودن مسافت شرعی
3.1- کلام صاحب عروه (رحمهالله) در مورد شرط دوم
3.2- روایات شرط دوم (قصد پیمودن مسافت شرعی)
3.2.1- 2،روایت اول
3.2.2- 2،روایت دوم
3.2.2.1- 3،2،2،تعلیقهی شیخ حر عاملی (رحمهالله) بر روایت دوم
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /شرط دوم قصد صلاة مسافر: قصد پیمودن مسافت شرعی
1- حدیث اخلاقی (شرح حدیث جنود عقل و جهل – قسمت پنجم)
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: «كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ مَوَالِيهِ فَجَرَى ذِكْرُ الْعَقْلِ وَ الْجَهْلِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام): اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا قَالَ سَمَاعَةُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَا نَعْرِفُ إِلَّا مَا عَرَّفْتَنَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ أَوَّلُ خَلْقٍ مِنَ الرُّوحَانِيِّينَ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقْتُكَ خَلْقاً عَظِيماً وَ كَرَّمْتُكَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِي قَالَ ثُمَّ خَلَقَ الْجَهْلَ مِنَ الْبَحْرِ الْأُجَاجِ ظُلْمَانِيّاً فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَلَمْ يُقْبِلْ فَقَالَ لَهُ اسْتَكْبَرْتَ فَلَعَنَهُ ثُمَّ جَعَلَ لِلْعَقْلِ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ جُنْداً فَلَمَّا رَأَى الْجَهْلُ مَا أَكْرَمَ اللَّهُ بِهِ الْعَقْلَ وَ مَا أَعْطَاهُ أَضْمَرَ لَهُ الْعَدَاوَةَ فَقَالَ الْجَهْلُ يَا رَبِّ هَذَا خَلْقٌ مِثْلِي خَلَقْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ قَوَّيْتَهُ وَ أَنَا ضِدُّهُ وَ لَا قُوَّةَ لِي بِهِ فَأَعْطِنِي مِنَ الْجُنْدِ مِثْلَ مَا أَعْطَيْتَهُ فَقَالَ نَعَمْ فَإِنْ عَصَيْتَ بَعْدَ ذَلِكَ أَخْرَجْتُكَ وَ جُنْدَكَ مِنْ رَحْمَتِي قَالَ قَدْ رَضِيتُ فَأَعْطَاهُ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ جُنْداً فَكَانَ مِمَّا أَعْطَى الْعَقْلَ مِنَ الْخَمْسَةِ وَ السَّبْعِينَ الْجُنْدَ الْخَيْرُ وَ هُوَ وَزِيرُ الْعَقْلِ وَ جَعَلَ ضِدَّهُ الشَّرَّ وَ هُوَ وَزِيرُ الْجَهْلِ». [1]
در حدیث شریف کافی بودیم. حدیث بسیار با عظمت و با کرامتی است. فکر میکنم یک سال تحصیلی یا دو سال، این حدیث را در محضر عزیزان شرح دادیم. اجمالش را تقدیم میکنیم. حدیثی است که میطلبد اهل علم، دانشگاه و حوزه و کسانی که کارهای تبلیغی و فکری و تحقیقی دارند، پایاننامههایی برای هر قسمت این حدیث شریف بنویسند؛ یعنی در مورد این اِقبال و اِدبار عقل و جهل.
1.1- دو وجه اِقبال و اِدبار عقل
ما بحمدالله به این نتیجه رسیدیم که نظام ملک و ملکوت، نتیجهی اِقبال و اِدبار عقل است. با همان دو وجهی که محضرتان تقدیم شد؛ چه متعلق آن را خلق بگیریم و چه حق. عقل به عنوان موجود مجرد، دو وجه دارد؛ وجه ربوبی و وجه خَلقی که نباید خلط شود.
1.2- برخی از کارکردهای عقل
عقل بین مردم، حاکمیت و عاقلیت و رازقیت دارد. ارزاقِ رزّاق، توسط واسطه گری عقل توزیع میشود. این عقل، مخالفانی دارد. کار مهم، بدون دشمن نمیشود. اسماء الله که نشر میشوند، ناشر آنها عقل است. عقل، اینها را به دوش میکشد و بین مردم تقسیم میکند.
1.3- نسبت بین عقل اصطلاحی و عقل مجرّد روحانی
از شرایط تکلیف هم عقل است. اگر به عقل اصطلاحی روزمره نرسیم، به عقل نمیرسیم. امام سجاد (علیهالسلام) به خداوند عرض میکنند: «اللهم ارزقني عقلا كاملا، وعزما ثاقبا، و لبا راجحا، وقلبا زكيا، وعلما كثيرا، وأدبا بارعا، واجعل ذلك كله لي ولا تجعله علي برحمتك يا أرحم الراحمين».[2] اگر این دعا را در قنوت قرار دهید، خوب است.
1.4- جنود و یاوران 75گانهی عقل
بعد امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «این عقل، 75 یار و یاور دارد». بیخود نمیآید. یارگیری میکند. در بازیهای روزمره یارگیری میکنند و سعی میکنند یارهای با قدرت و زبده را یارگیری کنند. تیمی که یارش قوی باشد، پیروزیاش قطعی است. عقل در حال یارگیری است. اجازه بفرمایید که بگوییم عقل، دولت تشکیل میدهد. دولت، بیوزیر نمیشود. اگر معاونتها را بگیریم، با دیگران فرقی ندارد. خصوصیت دولت در پشتیبانی یاوران اوست. حضرت فرمودند: «ثم جعل للعقل خمسة و سبعین جندا»؛ یعنی خدا برای عقل، 75 لشکر تشکیل داده است؛ لشکر 75 گانهی عقل برای نجات انسان. نظام وجود، نظام طفره نیست؛ بلکه ترتیب دارد. ترتیب، نیاز به تدریج دارد. عقل به امداد انسان میآید.
1.5- اعتراض جهل به خداوند و قراردادن 75 یار برای جهل
« فلمّا رأی الجهل»؛ جهل دید چقدر خدا عقل را تکریم کرد. «فَلَمَّا رَأَى الْجَهْلُ مَا أَكْرَمَ اللَّهُ بِهِ الْعَقْلَ وَ مَا أَعْطَاهُ أَضْمَرَ لَهُ الْعَدَاوَةَ فَقَالَ الْجَهْلُ يَا رَبِّ هَذَا خَلْقٌ مِثْلِي خَلَقْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ قَوَّيْتَهُ وَ أَنَا ضِدُّهُ»؛ جهل، یک مخلوق است. وقتی که جهل دید عقل، توان دارد، گفت: خدایا او هم خلقی مثل من است، تکریم و تقویتش کردی. من ضدّ او هستم. «فَأَعْطِنِي مِنَ الْجُنْدِ مِثْلَ مَا أَعْطَيْتَهُ فَقَالَ نَعَمْ فَإِنْ عَصَيْتَ بَعْدَ ذَلِكَ أَخْرَجْتُكَ وَ جُنْدَكَ مِنْ رَحْمَتِي قَالَ قَدْ رَضِيتُ فَأَعْطَاهُ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ جُنْداً»؛ به من هم لشکریانی بده. جهل از ادبار عقل به وجود میآید. معصیت از جهل است. ممکن است کسی جهل داشته باشد، ولی عالم باشد.
1.6- خیر، وزیر عقل و اولین یار عقل
«فَكَانَ مِمَّا أَعْطَى الْعَقْلَ مِنَ الْخَمْسَةِ وَ السَّبْعِينَ الْجُنْدَ الْخَيْرُ وَ هُوَ وَزِيرُ الْعَقْلِ». انسان در سیر و سلوک، نیاز به صفات سلبی و ایجابی دارد. جهل، همهی 75 لشکر را یافت. لشکری تقویت شده که گویا کنار عقل است. آن خیر است که وزیر عقل است. دوشادوش عقل، خیر است. اینکه میگویند که عاقبتبهخیر باشی، معنایش چیست؟ یعنی آنقدر کمالات پیدا کنی که دوشادوش عقل بروی. فرزانه و عاقل شوی. دعای عاقبتبهخیری را زیاد بخوانید. یعنی آنقدر رشد کنید که از جنود عقل شوید. آنگاه مخاطب به خطاب عقل میشوید.
2- خلاصه جلسات گذشته
در صلات مسافر به شرط دوم از شرایط قصر صلات مسافر رسیدیم. شرط اول، مسافت بود. گفتیم مسافت استدامهای و استدارهای و تلفیقی داریم. مسائلش را گفتیم.
3- شرط دوم قصر صلاة مسافر: قصد پیمودن مسافت شرعی
3.1- کلام صاحب عروه (رحمهالله) در مورد شرط دوم
«الشرط الثاني: قصد قطع المسافة من حين الخروج، فلو قصد أقل منها وبعد الوصول إلى المقصد قصد مقدارا آخر يكون مع الأول مسافة لم يقصر، نعم لو كان ذلك المقدار مع ضم العود مسافة قصر من ذلك الوقت بشرط أن يكون عازما على العود، وكذا لا يقصر من لا يدري أي مقدار يقطع كما لو طلب عبدا آبقا أو بعيرا شاردا أو قصد الصيد ولم يدر أنه يقطع مسافة أو لا، نعم يقصر في العود إذا كان مسافة بل في الذهاب إذا كان مع العود بقدر المسافة وإن لم يكن أربعة كأن يقصد في الأثناء أن يذهب ثلاثة فراسخ، والمفروض أن العود يكون خمسة أو أزيد وكذا لا يقصر لو خرج ينتظر رفقة إن تيسروا سافر معهم وإلا فلا، أو علق سفره على حصول مطلب في الأثناء قبل بلوغ الأربعة إن حصل يسافر وإلا فلا، نعم لو اطمأن بتيسر الرفقة أو حصول المطلب بحيث يتحقق معه العزم على المسافة قصر بخروجه عن محل الترخص».[3]
از زمان خارج شدن از شهر یا محل سکونت، قصد مسافت داشته باشد. وقتی در حال خروج از وطن است، باید قصد مسافت شرعیه را داشته باشد؛ یعنی چهار فرسخ برود و چهار فرسخ بیاید، یا بیشتر. کمتر از آن، نماز، قصر نیست و روزه، درست است.
آیا باید از شب قبل، نیت قصد را داشته باشد، یا روز هم کافی است؟ به نظر ما قصد مسافت، کافی است. اگر در ماه مبارک رمضان، بدواً قصد سفر داشته باشد [یعنی در روز قصد سفر داشته باشد]، تنها کراهت دارد، وگرنه مشکلی ایجاد نمیکند.
3.2- روایات شرط دوم (قصد پیمودن مسافت شرعی)
باب چهارم از ابواب صلات مسافر، باب اشتراط وجوب القصر بقدر المسافة
چند روایت را گفتیم.
3.2.1- 2،روایت اول
وبإسناده عن محمّد بن أحمد بن يحيى، عن أحمد، عن عمرو، عن مصدّق، عن عمّار، عن أبي عبدالله (عليهالسلام )، قال: «سألته عن الرجل يخرج في حاجة فيسير خمسة فراسخ أو ستّة فراسخ فيأتي قرية فينزل فيها ثمّ يخرج منها فيسير خمسة فراسخ أُخرى أو ستّة فراسخ لا يجوز ذلك، ثمّ ينزل في ذلك الموضع؟ قال: لا يكون مسافراً حتى يسير من منزله أو قريته ثمانية فراسخ، فليتمّ الصلاة».[4]
«أقول: يعني حتى يسير بقصد ثمانية فراسخ».[5]
راوی میپرسد: شخصی مسیری را میرود و به پنج یا شش فرسخ میرسد. به آبادی میرسد و آنجا منزل میکند. از مقدار هشت فرسخ تجاوز نمیکند و قطعهقطعه میرود و فرود میآید. زمانهای سابق، کسانی بودند که برای آبادیها جنس، جهت فروش میآوردند. حضرت فرمودند: اگر به هشت فرسخ رسید، نمازش قصر است، وگرنه خیر. اگر به منزل دوم رسید، مسافت است، ولی در منزل اول، نماز کامل است.
3.2.2- 2،روایت دوم
باب پنجم را ملاحظه کنید. سعی میکنیم روایات صحیحه را بگوییم.
باب أنّ من قصد مسافة ثمّ رجع عن قصده في أثنائها وأراد الرجوع فإن كان بلغ أربعة فراسخ قصّر وإلاّ أتمّ.
محمّد بن الحسن بإسناده عن أحمد بن محمّد، عن الحسن بن محبوب، عن أبي ولاّد قال: «قلت لأبي عبدالله (عليهالسلام): إنّي كنت خرجت من الكوفة في سفينة إلى قصر ابن هبيرة، وهو من الكوفة على نحو من عشرين فرسخاً في الماء، فسرت يومي ذلك أُقصّر الصلاة، ثمّ بدا لي في الليل الرجوع إلى الكوفة، فلم أدر أُصلّي في رجوعي بتقصير أم بتمام؟ وكيف كان ينبغي أن أصنع؟ فقال: إن كنت سرت في يومك الذي خرجت فيه بريداً فكان عليك حين رجعت أن تصلّي بالتقصير، لأنّك كنت مسافراً إلى أن تصير إلى منزلك، قال: وإن كنت لم تسر في يومك الذي خرجت فيه بريداً فإنّ عليك أن تقضي كلّ صلاة صلّيتها في يومك ذلك بالتقصير بتمام (من قبل أن تؤمّ) من مكانك ذلك، لأنّك لم تبلغ الموضع الذي يجوز فيه التقصير حتى رجعت فوجب عليك قضاء ما قصّرت، وعليك إذا رجعت أن تتمّ الصلاة حتى تصير إلى منزلك».[6]
سفینه همان بلم است. کشتی، کوچک و بزرگ دارد. سفر آبی رفته است. نزدیک بیست فرسخ در آب رفته است. راوی میگوید که در بین سفر، ارادهی برگشت دارم. نمیدانم نماز را تمام بخوانم یا خیر؟ حضرت فرمودند: اگر در همان روزی که رفتی و میخواهی برگردی، اگر کمتر از مسافت است، نمازت شکسته است. برید، همان چهار فرسخ است. اما اگر شب خوابیدی و همان روز برنگشتی، تا قبل از اینکه قصد نداشتی برگردی، نماز تو شکسته است، ولی اگر قصد برگشت داشتی که مسافت مشخص شد، باید تمام بخوانی. حضرت امام (علیهالسلام)، نظرشان این بوده است که اگر تقطیع نبود و قصد مسافت بود، مسافر است، وگرنه مسافر نیست. نماز را باید تمام بخوانی، تا به منزل برسی. سر بیست فرسخ، توقف کرد و میخواهد برگردد.
3.2.2.1- 3،2،2،تعلیقهی شیخ حر عاملی (رحمهالله) بر روایت دوم
مرحوم شیخ حر عاملی در تعلیقه، نظری دارند:
«أقول : وتقدّم ما يدلّ على ذلك، ويأتي ما يدلّ عليه، والأمر بالقضاء مخصوص بما وقع بعد الرجوع عن قصد السفر في محلّ الرجوع والطريق، أو محمول على الاستحباب لما مضى ويأتي».[7]
این امر به قضا یا حمل بر استحباب است، یا مراد جایی است که از قصد سفر بر گردد. از این روایت استفاده میشود که در سفر تقطیعی، انسان مسافر نیست. فرقی بین رجوع و رفت نیست. اگر مسافت نبود، نماز تمام است.
باب ششم را هم ملاحظه فرمایید. بحث جدران و اذان را هم خواهیم رسید. تا دیوار شهر دیده نشد و اذان با صدای معمولی بدون بلندگو شنیده نشد، با قصد مسافت، فرد، مسافر است. به نظر سید باید از اول، قصد چهار فرسخ را داشته باشد.