< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

1401/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /مقدار مسافت شرعی و منظور از هشت فرسخ شرعی در روایات

 

1- حدیث اخلاقی (عقل – خصوصیات عقلا)

در احادیث کافی، توصیه‌های امام کاظم (علیه‌السلام) به هشام را می‌خواندیم.

1.1- عاقبت‌نگری

حضرت فرمودند: «يَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ نَظَرَ إِلَى الدُّنْيَا وَ إِلَى أَهْلِهَا فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ وَ نَظَرَ إِلَى الْآخِرَةِ فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ فَطَلَبَ بِالْمَشَقَّةِ أَبْقَاهُمَا»؛[1]

ای هشام! انسان عاقل وقتی به دنیا و اهل آن نگاه می‌کند، می‌بیند که دنیا را با مشقت می‌شود به دست آورد. و نگاه به آخرت می‌کند و می‌بیند آن هم جز با مشقت به دست نمی‌آید. هم دنیا و هم آخرت، با سختی به دست می‌آید. انسان عاقل می‌بیند دنیا و آخرت هر دو مشقت دارد؛ ولی مشقت‌داشتنِ آخرت را انتخاب می‌کند که باقی است. آخرت‌طلب است، نه دنیا طلب.

1.2- زهد در دنیا و رغبت به آخرت

در فراز دیگر این حدیث، حضرت می‌فرمایند:

«يَا هِشَامُ إِنَّ الْعُقَلَاءَ زَهِدُوا فِي الدُّنْيَا وَ رَغِبُوا فِي الْآخِرَةِ لِأَنَّهُمْ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْيَا طَالِبَةٌ مَطْلُوبَةٌ وَ الْآخِرَةَ طَالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ فَمَنْ طَلَبَ الْآخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْيَا حَتَّى يَسْتَوْفِيَ مِنْهَا رِزْقَهُ وَ مَنْ طَلَبَ الدُّنْيَا طَلَبَتْهُ الْآخِرَةُ فَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ فَيُفْسِدُ عَلَيْهِ دُنْيَاهُ وَ آخِرَتَهُ»؛[2]

انسان عاقل به دنیا بی‌توجه و راغب به آخرت است. هم دنیا، طالب و مطلوب است و هم آخرت، طالب و مطلوب است. عده‌ای دنیا را طلب می‌کنند و دنیامطلوب می‌شوند. عده‌ای دنیا را طلب نمی‌کنند و دنیا طالبِ آنها است. کسی که آخرت را بخواهد، دنیا او را می‌خواهد، تا رزقش را بدهد. آخرت و دنیا هر دو صفتِ خواهان و خواسته‌شده را دارد. شخصِ طالب آخرت، مطلوب دنیا می‌شود. آن قدر مطلوب می‌شود، تا جایی که تمام روزی‌اش را از دنیا کامل می‌کند. انسان عاقل، دنیا و آخرت را می‌بیند. می‌فهمد مشقت دنیا، فانی و مشقت آخرت، باقی است. می‌فهمد باید بین این دو، یکی را انتخاب کند؛ لذا آخرت را انتخاب می‌کند. انسان عاقل، مطلوبش آخرت است و خود، مطلوب دنیا است. کسی که دنیا را طلب کند که عاقل نیست. آخرت او را می‌طلبد و مرگ در حالی به سراغش می‌آید که هم دنیا و هم آخرتش، تباه می‌شود.

این، یعنی ای هشام! اگر می‌خواهی جزو عقلا باشی، دنیاطلب نباش، آخرت‌طلب باش! دنیا هم سراغت خواهد آمد.

1.3- غِنَی و آزادشدن از حسد و سلامت در دین از آثار کمال عقل

در ادامه، حضرت می‌فرمایند:

«يَا هِشَامُ مَنْ أَرَادَ الْغِنَى بِلَا مَالٍ وَ رَاحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلَامَةَ فِي الدِّينِ فَلْيَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ يُكَمِّلَ عَقْلَهُ».[3]

خیلی فرمایش عجیبی فرمودند و باید برای این فرمایش، دقت خاصی کرد. کسانی که در مسائل آسیب‌های خانوادگی و اجتماعی و سیاسی کار می‌کنند، این قسمت از حدیث، یک راه برون‌رفت است و باید برای آن، برنامه‌ریزی کرد.

کسی که می‌خواهد بی‌نیازی بدون مال و راحتی قلب از حسد داشته باشد و دینش، سالم باشد، «فلیتضرع إلی الله عزّ و جَلّ بأن یکمّل عقله»؛ باید به پیشگاه باری‌تعالی تضرع داشته باشد که عقلش را کامل کند. تضرع، دارویی برای زیاده‌خواهی‌های قلبی و عقلی و محفوظ ماندن از آسیب‌های دینی و روحی است. خواسته‌اش را نزد دیگران نبرد و تضرعش نزد خدا باشد.

1.4- قناعت، یکی دیگر از آثار دیگر کمال عقل

آثار این کامل‌شدن عقل چیست؟ حضرت می‌فرمایند:

«فَمَنْ عَقَلَ قَنِعَ بِمَا يَكْفِيهِ وَ مَنْ قَنِعَ بِمَا يَكْفِيهِ اسْتَغْنَى وَ مَنْ لَمْ يَقْنَعْ بِمَا يَكْفِيهِ لَمْ يُدْرِكِ الْغِنَى أَبَداً».

هر کس زیاده‌خواه است، عقلش آسیب‌دیده است. انسان عاقل، هیچ‌گاه زیاده‌خواهی ندارد.

در فرازی از الهی‌نامه گفتیم: «الهی! در قسمت‌آباد وجود، بیشتر از این، قسمت ما نبود؛ یا اباالقاسم مددی».

در قسمت‌آباد وجود، ارزاق ما تقسیم شده است.

«و من قنع بما یکفیه إستغنی»؛ کسی که به کفایت قانع شد، مستغنی است.

در جای دیگری از الهی‌نامه گفتیم: «الهی ما غنی نیستیم، ولی مستغنی‌ایم».

کسی که مستغنی باشد، به غنا هم می‌رسد. استغنای انسان، به یأس از دست مردم است. هرکس چشمش به دست مردم بود، استغنا ندارد. هر کس چشمش به خدا بود، مستغنی است. کاسب‌ها صبح‌ها می‌گفتند: «الهی به امید تو».

«و من لم یقنع بما یکفیه لم یدرک الغنی أبدا»؛ کسی که به کفایت، قناعت نکرد، به غنی نمی‌رسد. در ادعیه آمده است: «خدایا به قدر کفایت به ما بده».[4] اگر به قدر کفایت باشد، طغیان نمی‌آید.

1.5- درخواست کثرت مال، یا مال به قدر کفاف؟

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با صحابه در بیابانی می‌رفتند – جنگ، یا سفری بود - دیدند شتری آنجا است. گفتند بروید از صاحبش، شیر بگیرید. صاحبان شتر ندادند. حضرت دعا کردند: «خدا بیشتر به شما بدهد». بعد به چند بز رسیدند. از صاحبانش شیر گرفتند. آن‌ها هم، شیر بزها را دوشیدند و تقدیم کردند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دعا کردند: «خدایا به قدر کفایت، عنایت کن». اصحاب از این دو نوع برخورد متفاوت حضرت با این دو گروه، سؤال کردند. فرمودند: «من به خواسته‌ی شخص، دعا کردم؛ آن‌ها وابستگی‌شان، زیاد بود، گفتم بیشتر شود. این‌ها چنین نیست و استغنا دارند، تقاضا کردم خدا به اندازه به آن‌ها بدهد. و این دعای به قدر کفاف، دعای بهتری است.[5]

2- خلاصه بحث گذشته

در جلسات قبل به این بحث رسیدیم که هشت فرسخ، مسافت شرعی است.

3- هشت فرسخ امتدادی، یا مجموع رفت و برگشت؟

سؤال است که آیا منظور از این هشت فرسخ، هشت فرسخِ امتدادی است، یا رفت و برگشت است؟

4- روایات مقدار مسافت شرعی و منظور از هشت فرسخ

این روایات در وسائل الشیعة، ابواب صلات مسافر، باب 2، وجوب القصر، ج 8 ، ص456 به بعد آمده است. عنوان باب، این است: «باب وجوب القصر على من قصد ثمانية فراسخ أربعة ذهاباً وأربعة إياباً مطلقاً لا أقل من ذلك».

چند دسته روایت داریم:

روایاتی که دلالت می‌کند که شکسته‌بودن نماز در هشت فرسخ است، یا بریدین است، یا یک روز مسافرت، یا 24 میل. همه‌ی این روایات، یک مطلب را بیان می‌کند که مسافت واقعی بین مبدأ و مقصد را بیان می‌کند. عبارات، مختلف است، ولی معنا یکی است.

مثلا در روایتی آمده است: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به ذی‌خُشُب رفتند و مسافت را بین دو کوه، قرار دادند.[6] قصر در چهار فرسخی یا در بریدین، تحقق می‌یابد.

4.1- روایت اول

صحیحه زراراه از أبی‌جعفر (علیه‌السلام):

محمد بن الحسن باسناده عن الحسين بن سعيد، عن ابن أبي عمير، عن جميل ابن دراج، عن زرارة، عن أبي جعفر (عليه‌السلام) قال: «التقصير في بريد، والبريد أربع فراسخ».[7]

از این روایت معلوم می‌شود که رفت و برگشت، هشت فرسخ است.

4.2- روایت دوم

وعنه، عن فضالة، عن معاوية بن وهب قال: «قلت لأبي‌عبدالله (عليه‌السلام): أدنى ما يقصر فيه المسافر الصلاة؟ قال: بريد ذاهبا وبريد جائيا».[8]

4.3- روایت سوم

وعنه، عن فضالة، عن حماد، عن أبي أسامة زيد الشحام قال: سمعت أباعبدالله (عليه‌السلام) يقول: «يقصر الرجل الصلاة في مسيرة اثنى عشر ميلا».[9]

نماز در مسافت 12 میل، قصر می‌شود.

این روایات، کاملا این مطلب استفاده می‌شود که در 4 فرسخ، نماز شکسته است.

4.4- روایت چهارم

وباسناده عن الصفار، عن إبراهيم بن هاشم، عن رجل، عن صفوان، عن الرضا (عليه‌السلام) في (حديث) أنه سأل عن رجل خرج من بغداد فبلغ النهروان وهي أربعة فراسخ من بغداد، قال: «لو أنه خرج من منزله يريد النهروان ذاهبا وجائيا لكان عليه أن ينوي من الليل سفرا والإفطار، فان هو أصبح ولم ينو السفر فبدا له بعد أن أصبح في السفر قصر ولم يفطر يومه ذلك».[10]

شیخ حر عاملی در آخر این حدیث می‌گوید: این روایات دلالت دارد بر اینکه قصد رفت و برگشت، هر دو در مسافت شرعی معتبر است.

4.5- روایت پنجم

وعنه، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن أبي أيوب قال: «قلت لأبي‌عبدالله (عليه‌السلام) أدنى ما يقصر فيه المسافر؟ قال: بريد».[11]

در این روایت، مقدار مسافت شرعی به صورت مطلق آمده است؛ ولی نیامده که تلفیقی باشد، یا خیر.

4.6- روایت ششم

وعنه، عن محمد بن الحسين عن معاوية بن حكيم، عن أبي مالك الحضرمي، عن أبي الجارود قال: «قلت لأبي‌جعفر (عليه‌السلام) في كم التقصير؟ فقال: في بريد».[12]

انواع روایات:

یک برید رفت و یک برید برگشت.

4.7- روایت هفتم

برخی روایات، 4 فرسخ آمده است:

محمد بن علي بن الحسين باسناده عن جميل بن دراج، عن زرارة بن أعين قال: «سألت أباعبدالله عليه السلام عن التقصير فقال: بريد ذاهب وبريد جائي».[13]

4.8- روایت هشتم

قال: «وكان رسول‌الله صلى الله عليه وآله إذا أتى ذبابا قصر، وذباب على بريد، وإنما فعل ذلك لأنه إذا رجع كان سفره بريدين ثمانية فراسخ».[14]

4.9- روایت نهم

وعنه، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن بعض أصحابه، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: «سئل عن حد الأميال التي يجب فيها التقصير، فقال: أبو عبد الله عليه السلام: إن رسول الله صلى الله عليه وآله جعل حد الأميال من ظل عير إلي ظل وعير وهما جبلان بالمدينة، فإذا طلعت الشمس وقع ظل عير إلى ظل وعير، وهو الميل الذي وضع رسول الله صلى الله عليه وآله عليه التقصير».[15]

4.10- روایت دهم

حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، مسافت‌ها را علامت‌گذاری هم کردند. امروز هم علامت‌گذاری کردند.

وباسناده عن الصفار، عن محمد بن عيسى، عن سليمان بن حفص المروزي قال: قال الفقيه عليه‌السلام: «التقصير في الصلاة بريدان أو بريد ذاهبا وجائيا، والبريد ستة أميال وهو فرسخان، والتقصير في أربعة فراسخ، فإذا خرج الرجل من منزله يريد اثنى عشر ميلا وذلك أربعة فراسخ ثم بلغ فرسخين ونيته الرجوع أو فرسخين آخرين قصر، وإن رجع عما نوى عند بلوغ فرسخين وأراد المقام فعليه التمام، وإن كان قصر ثم رجع عن نيته أعاد الصلاة».[16]

4.11- روایت یازدهم

وباسناده عن علي بن الحسن بن فضال، عن أحمد بن الحسن، عن أبيه عن علي بن الحسن بن رباط، عن العلاء، عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السلام قال: «سألته عن التقصير، قال: في بريد، قلت بريد؟ قال: إنه ذهب بريدا ورجع بريدا فقد شغل يومه».[17]

4.12- روایت دوازدهم

قال: وقال الصادق عليه‌السلام: «إن رسول الله صلى الله عليه وآله لما نزل عليه جبرئيل بالتقصير قال له النبي صلى الله عليه وآله: في كم ذلك؟ فقال: في بريد، فقال: وكم البريد؟ قال: ما بين ظل عير إلى فئ وعير، فذرعته بنو أمية ثم جزوه على اثنى عشر ميلا فكان كل ميل ألفا وخمسمائة ذراع وهو أربعة فراسخ».[18]

5- جمع‌بندی روایات

با توجه به این روایات، برخی لفظ «بریدین» دارد، برخی عبارت «برید ذاهبا و برید جائیا» دارد و برخی عبارت 8 فرسخ، یا 4 فرسخ دارد. کلیه روایاتی که خواندیم -که نمونه بود و صحیحه هم هست - جمعش این است که نماز در 4 فرسخی شکسته است؛ فرقی ندارد که امتدادی باشد، یا نباشد. ابتدای چهار فرسخ، نماز شکسته است؛ چه برگردد و چه ادامه دهد. آیا اگر روزی سه فرسخ رفت و 5 فرسخ برگشت، چه حکمی دارد؟

عرض ما این است که برخی روایات با هم تهافُت و تعارض دارد. جمعش این است که بگوییم 4 فرسخ، کفایت می‌کند. شرطش نیست که این ادامه‌ی سفر، در یک روز باشد؛ حتی اگر در چند روز باشد، مثلا نرسیده به 4 فرسخ، ایستاده، ولی می‌خوهد به 4 فرسخ برود، نمازش شکسته است. باید به 4 فرسخ برسد؛ چه امتدادی و چه استدامه‌ای.

اینکه 3 فرسخ رفت و 5 فرسخ برگشت، آیا نمازش شکسته می‌شود، یا خیر، باید بحث کنیم. شاید جمع باید بخواند. آیا این با فلسفه‌ی صلات مسافر، منافاتی ندارد؟

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo