< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

1400/12/18

بسم الله الرحمن الرحیم

محتويات

1- حدیث اخلاقی (شرح دعای سحر- جلسه4)
1.1- منظور از دعا
1.2- ادعیه‌ی معصومین (علیهم‌السلام)
1.3- بی‌نهایت بودن حمد الهی
1.4- التزام به سحرخیزی برای دریافت علوم الهی
1.5- توصیه علامه حسن‌زاده آملی رحمه‌الله به ملتزم‌بودن به کتاب مفتاح‌الفلاح
1.6- فضیلت شب در آیات و روایات
1.7- کیفیت نماز شب آقای سیدعلی قاضی رحمه‌الله
1.8- کتاب باران‌نامه، تلطیف‌شده‌ی کتاب مفتاح‌الفلاح
1.9- مراقبات در روز مقدمه‌ی رسیدن به سحر
1.10- منظور از «بهاء» در اولین فراز از دعای سحر
1.11- طلب باارزشترین خواسته (خداوند) در دعای کمیل
1.12- سیر تاریخی دعای کمیل
1.13- خداوند، باارزشترین خواسته‌ی انسان در دعای سحر
1.14- بهشت، ارزش جان انسان
1.15- قپان و ترازو، میزان ارزش‌گذاری اجناس مادی
1.16- ولیّ و ولایت، میزان ارزش‌گذاری امور معنوی
1.17- ارزش‌مندنبودن بعضی از مقامات معنوی به تنهایی
1.18- حکایت شیخ بهاء و پیر پالان‌دوز رحمهماالله
1.19- حکایت ابن‌سینا و ابن‌مسکویه رازی رحمهماالله
1.20- امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، میزان اعمال

 

 

موضوع: بحث اخلاقی/شرح دعای سحر /شرح فراز اول دعای سحر و توضیح معنای «بهاء»

 

1- حدیث اخلاقی (شرح دعای سحر- جلسه4)

در بیان یکی از بهترین دعاها در یکی از بهترین زمان‌ها، یعنی زمان سحر به نقل از امام رضا (علیه‌السلام) از امام باقر (علیه‌السلام) بودیم.

1.1- منظور از دعا

دعا بین مردم، بد معرفی شده است. یکی از امور تحریف‌شده، دعا است. مردم گمان می‌کنند دعا این است که کسی چیزی از خدا بخواهد و متنی بخواند. این، نشانه‌ی دعا است، نه اینکه دعا باشد. دعا، درخواست وجودی انسان است. درخواست وجودی، یکی از ظهور و بروزهایش، متن ادعیه و به گفته‌ی انسان است. آنچه دعا است، حال است. زبان و قال انسان، چیز دیگری است.

«ما زبان را ننگریم و قال راما روان را بنگریم و حال را»[1]

سخن بیرونی، بروز آن حال درونی است.

اولین فراز دعای سحر و اولین خواسته انسان سحرخیز، این است:

«اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ».[2]

1.2- ادعیه‌ی معصومین (علیهم‌السلام)

در تمام فرازهای دعای سحر، این شیوه‌ی دعا، تکرار شده است. ادعیه امامان (علیهم‌السلام)، شیوه دارد. ما سال‌ها در این‌ها کار کردیم. القائات الهی‌نامه، شمه‌ای از انشائات آنها است. تمامی معصومین (علیهم‌السلام)، صحیفه دارند. این که صحیفه‌ی سجادیه دست ما است، صحیفه‌ی اول است. بزرگان، تا چهار دفتر و صحیفه از آن حضرت، جمع کرده‌اند. صحیفه‌ها، الهی‌نامه‌های ائمه (علیهم‌السلام) است. دعاهای ائمه (علیهم‌السلام)، الهی‌نامه‌های القایی آنها است؛ برای اینکه دیگران به این حال که رسیدند، با آنها حشر و نشر داشته باشند. شیوه‌ی دعای سحر، اعجاز می‌کند؛ یک اسم را انتخاب کردن، کلی و شمول آن را بیان کردن و دوباره برگشتن و با آن اسم، درخواست کردن.

1.3- بی‌نهایت بودن حمد الهی

انسان حرف را بزند و اسم را بیاورد، این اسم را و کلیت آن را معرفی کند و حال خود را عرضه‌ی بر اسم کند. این در تمام دعای سحر، موج می‌زند. ریتم و آهنگ دعا، چقدر دل‌ربا است و دل‌ربایی می‌کند.

آن صحیفه‌ها در دریافت‌های وجودی، برگشت داده شد و این شد. ﴿هَذِهِ بِضَاعَتُنَا﴾.[3] از شمه‌ای از آن دریافت‌های وجودی، شعف داریم. «وَ لَكَ اَلْحَمْدُ عَدَدَ كُلِّ نَجْمٍ وَ مَلَكٍ فِي اَلسَّمَاءِ».[4] به تعبیر امام سجاد (علیه‌السلام)، «فَكُلَّمَا قُلْتُ لَكَ اَلْحَمْدُ وَجَبَ عَلَيَّ لِذَلِكَ أَنْ أَقُولَ لَكَ اَلْحَمْدُ»؛[5] هر «لک الحمد»، تا روز قیامت، یک حمد دیگر دارد. دعای سحر، سحر می‌آورد و سحر، دعای سحر و دعای سحر، سحر دیگر می‌آورد.

1.4- التزام به سحرخیزی برای دریافت علوم الهی

در فرازی از الهی‌نامه گفتیم: «الهی از انسان سر می‌رود، ولی سحر نمی‌رود». اگر امر دایر شود بین سر و سحر، انسان مؤمن سر را می‌دهد، ولی سحر را نمی‌دهد. نکند غفلت کنیم. خودم را می‌گویم. سحرخیزان در ماه رمضان برای خوردن، بیدارند؛ اما آیا برای دریافت‌ها بیدارند؟ اینکه گفتند در سحر ولو یک لیوان شیر بخورند، مستحب است، شاید به دلیل این باشد که‌ شیر، نماد علم است و علم، نماد تعالی روح است. انسان بیاید بالا، ببیند چه خبر است.

1.5- توصیه علامه حسن‌زاده آملی رحمه‌الله به ملتزم‌بودن به کتاب مفتاح‌الفلاح

از مفتاح‌الفلاح مرحوم شیخ، غفلت نکنید. چهل سال قبل در محضر حضرت علامه حسن‌زاده (قدس‌الله‌نفسه‌الزکیة)، بودیم، ایشان فرمودند: «مفتاح‌الفلاح شیخ بهاء را دارید؟ فرمودند: بگیرید و تمام کارهای‌تان را بر اساس آن، تنظیم کنید». نمی‌دانم یک سال، یا دو سال، این کتاب، کتاب دم دست و روی سر ما بود. خود حضرت استاد هم این کتاب را تصحیح و تعلیق کردند. کتاب مفتاح‌الفلاح، سیر و سلوک جمع و جور است. اولین گام در برداشت از دعاها [استفاده از فرصت سحر است].

1.6- فضیلت شب در آیات و روایات

مرحوم شیخ بهاء می‌فرماید: حدیث قدسی است که خداوند فرمودند: «اللیل لی». شب، از آن من است. مانند اینکه فرمود: «الصوم لی».[6] شب، ظهور و بروز غیب‌ها است. روز، شهود است. همه‌ی ما باطن داریم. باطن ما قابل رؤیت نیست. شب و سحر، لحظات تجلی باطن است. تمام لحظات روز، مقدمه برای حالات شب است. نیمه‌ی اول شب که در قرآن می‌فرماید: ﴿وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى﴾؛[7] قسم به شب، تا وقتی تیرگی‌اش گسترده‌ می‌شود. تاریکی که قسم ندارد. درست است. آیه است. این ظهور و بروز است. گاهی قسم به لیل است و گاهی به شمس. نبی معظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «یا علی! شمس، منم و لیل، تویی»؛ یعنی تا شبی نباشد، خورشید نیست. شب آمده است و خورشید را در خود پیچانده است. شب، حجاب خورشید شده است. آن چنان در هم گسسته و پیوسته هستند. فصل و وصل دارند. با هم هستند و جدا می‌شوند. تمام روز و تمام خورشید، پیش‌درآمد شب است. نیمه‌ی اول شب، پیش‌درآمد نیمه‌ی پسین است که سحر است. اینجا جا دارد انسان سرش برود، ولی سحر و سهرش نرود. «سهر» با «ها»ی دو چشم، یعنی بیداری که مقدمه‌ی «سحر» با «حاء جیمی» است که لحظات خاص است.

1.7- کیفیت نماز شب آقای سیدعلی قاضی رحمه‌الله

مرحوم سیدعلی‌آقای قاضی نماز شبش را قطعه‌قطعه می‌خواند؛ مثلا چای، یا میوه می‌خورد و دو رکعت می‌خواند، یا در تفکر بود، یا می‌خوابید و بعد بر می‌گشت و همین‌طور دو رکعت دیگر می‌خواند.

1.8- کتاب باران‌نامه، تلطیف‌شده‌ی کتاب مفتاح‌الفلاح

دو رکعتی‌ها به وتر می‌رسد؛ یعنی باید به وحدت رسید. مفتاح‌الفلاح مرحوم شیخ بهاء، کتاب دم دستی شما باشد. تکه تکه بخوانید و به آن عمل کنید. ما در کتاب باران‌نامه[8] بنا داشتیم مفتاح‌الفلاح را تلطیف کنیم. تا حدودی این کار انجام شد، ولی دفاتر بعدی هم باید انجام شود. به اشراف یکی از عزیزان، این کار انجام داده شد. این کتاب مفتاح الفلاح برای این است که انسان کدام دعا و کدام سوره‌ها را در روز بخواند.

1.9- مراقبات در روز مقدمه‌ی رسیدن به سحر

تا روزمان را مراقبت نکنیم، شب نداریم و تا شب نداشته باشیم، سحر نداریم و تا سحر نداشته باشیم، ماه مبارک نداریم و تا ماه مبارک نداشته باشیم، روزه نداریم و اگر روزه نداشته باشیم، عاقل و بالغی که به خدا برسد، نیستیم.

1.10- منظور از «بهاء» در اولین فراز از دعای سحر

حضرت امام باقر (علیه‌السلام) در اولین فراز از دعای سحر فرمودند: «تو را به بهاء و ارزشت، قسم می‌دهم». ارزشمندتر از خدا نیست. اعز است؛ پس خدا را به خودش قسم می‌دهیم و می‌خواهیم. چیز ارزشمند را «بهیّ» می‌گویند. «بهاء»، یعنی قیمت. قدیمی‌ها جای قیمت، بهاء می‌زدند. انسانی که ارزش پیدا کند، تازه در سحر قرار می‌گیرد. کسی که در سحر قرار گیرد، جانش مبعوث می‌شود که چه بخواهد. خودش را بخواهد.

1.11- طلب باارزشترین خواسته (خداوند) در دعای کمیل

«إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ».[9] دعای کمیل هم، چیز عجیبی است. روش دعا خواندن است.

1.12- سیر تاریخی دعای کمیل

غیب انبیاء (علیهم‌السلام)، حضرت خضر (علیه‌السلام) است. انبیاء (علیهم‌السلام)، یک ظهور دارند و یک غیب. غیب آنها حضرت خضر (علیه‌السلام) است. ایشان دعا و درخواست دارد که همان دعای کمیل شده است که به حضرت امیر (علیه‌السلام) دادند. بین این دو نبی و امام (علیهماالسلام)، چه نسبتی است؟ ایشان هم به این دعا را به جناب کمیل، تعلیم دادند. کمیل، این دعا را پخش کرد و دعای کمیل شد. ما اشیاء را به سبب قریب، منتسب می‌کنیم. سبب قریب، کمیل بود. ما هم می‌توانیم. اصحاب – که کمیل هم، یکی از آنها بود - یعنی کسانی که با بزرگان و اهل بیت (علیهم‌السلام) و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همراه و همگام بودند. ما باید این‌گونه باشیم. در روزهای آغازین ماه شعبان هستیم و به سمت ماه رمضان می‌رویم. باید به مرحله‌ای برسیم که از خداوند، خودش را بخواهیم.

1.13- خداوند، باارزشترین خواسته‌ی انسان در دعای سحر

ما در اولین فراز از دعای سحر، یک چیزی می‌خواهیم که بالاتر از آن نباشد. سبحان ربی الأعلی. «أبهی»، همان «أعلی» است؛ یعنی باارزش‌ترین.

منشأ ارزش‌گذاری هم از خودش است. گاهی می‌گویند از خودتان قیمت بگذارید. تا مقوّم دادگاه نیاید، ارزش‌مند نیست. در این فراز از دعای سحر می‌گوییم: «خدایا تو را می‌خوانیم به اموری که ارزش‌گذاری توست که مهم است». برای تو خیلی از چیزها ارزش ندارد. از جمله عدم و نیستی، ارزش ندارد. پس آن چیزی که ارزش دارد، وجود است. این وجود، هرچه به صاحب جود منتهی شود، ارزش می‌یابد. حالا که قرار شد ارزش‌گذاری کنید، به بالاترین ارزش، ارزش‌گذاری کنید.

1.14- بهشت، ارزش جان انسان

امام علی (علیه‌السلام)، می‌فرمایند: «لَيْسَ لأنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّةَ».[10] اگر خواستید معامله کنید، با خدا معامله کنید. ارزان‌فروش و آسان فروش نباشید. جان شما یک چیز با آن برابری می‌کند که آن هم، بهشت است.

1.15- قپان و ترازو، میزان ارزش‌گذاری اجناس مادی

ترازوی زمان قدیم را قپان می‌گفتند. قپان، دو کفّه داشت. کفَّیِ المیزان. وقتی چیزی در ترازو می‌گذاشتند، آن قپان را با دست نگه می‌داشتند و وزن اشیاء را مشخص می‌کرد. به کف دست هم ،کف می‌گویند؛ چون با آن، چیزها را نگه می‌دارند.

1.16- ولیّ و ولایت، میزان ارزش‌گذاری امور معنوی

کفه‌ی میزان شما، نفس شما است. خود حضرت امیر (علیه‌السلام)، میزان است. وقتی عقربه یا زبان قپان رو به روی هم می‌ایستاد، میزان می‌شد. ولیّ خدا در یک کفه از میزان و ما در کفه‌ی دیگر هستیم. لا اله الا الله، چقدر فاصله داریم! این فاصله را اندک کنیم. این معنی بهاء است. عرض ما این است که اگر به این «أبهی» قرار باشد ارزش‌مندترین را بگوییم، ولیّ است. ﴿اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ﴾.[11] باید کفه را نگاه کنیم که چقدر با ولیّ فاصله داریم. ﴿وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ﴾.[12] نفرمود «موزون»، بلکه فرمود: «وزن». حق، به ارزش‌گذاری است. ارزش به کیست؟ ﴿اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ﴾.[13] امروز وقت فقه هم تمام شد. بحث نماز مسافر هم، همه‌اش شد مسافر. راضی هستیم. در این فقره، تأمل کنید. نیاز به توشه دارد.

1.17- ارزش‌مندنبودن بعضی از مقامات معنوی به تنهایی

برنامه‌ریزی کنید، دیر نشود. اگر دیر شود، نفس، ضعیف می‌شود، ولی اگر زود شود، نفس، بهره‌مند می‌شود و قوی می‌شود. طی‌الأرض چیست؟ شخصی گفت: «فلان آقا به جایی رسیده که روی آب، راه می‌رود! آن عالم در جوابش گفت: «انگل هم روی آب، راه می‌رود». آن شخص گفت: «روی هوا می‌رود». آن عالم گفت: «پشه هم روی هوا می‌رود». این چیزها به تنهایی ارزش نیست.

1.18- حکایت شیخ بهاء و پیر پالان‌دوز رحمهماالله

شیخ بهاء به حرم امام رضا (علیه‌السلام)، مشرف می‌شد، دید پیرمردی مشغول کار است - خیاط‌ها را دعوت کرده بودند، پالان‌دوزان را هم گفتند و آمدند. گفتند: «مگر شما خیاط هستید»؟ گفت: «ما هم خیاطیم، ولی کوک درشت می‌زنیم» - پالان‌دوز بود. شیخ بهاء، رحمش آمد. دید مقابلش ریگ است. وردی خواند و ریگ‌های اطرافش را با علم کیمیا تبدیل به طلا کرد. پرسید: «این‌ها چیست»؟ گفت: «برای کار تو است». پیر گفت: «نمی‌خواهم، برگردان». شیخ گفت: «بلد نیستم». پیر خودش درست کرد. دید پیر پالان‌دوز هم علم کیمیا را بلد است، ولی دنیا را نمی‌خواهد.

1.19- حکایت ابن‌سینا و ابن‌مسکویه رازی رحمهماالله

ابن‌سینا تازه ریاضی و هندسه یاد گرفته بود و در شعف بود. گردویی انداخت جلوی کسی [ابن‌مسکویه] و گفت: «مساحتش را حساب کن». ابن‌مسکویه گفت: «تو اول ادبت را درست کن».

1.20- امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، میزان اعمال

السلام علیک یا میزان الاعمال [«السلام علی میزان الأعمال»].[14]

کوشش کنید این سیم‌ها، یا بی‌سیم‌های نفسانی شما اختلال پیدا نکند. سیم‌های اتصال، وصل باشد، نه قطع. موبایل‌های ما اگر مرتبط با مرکز نباشد، با اسباب‌بازی دست بچه‌ها فرقی ندارد. حتی اسباب‌بازی، بچه را خوشحال می‌کند، ولی این موبایل، نه. اولین درس دعای سحر، اتصال با عالم بالا است. ان‌شاء‌الله به ارزش‌مندی نفسانی برسیم. نفس، چون نفیس و ارزشمند است، به آن، نفس گفته می‌شود.

 

 


[1] مثنوی معنوی، دفتر دوم، بخش36.
[8] این کتاب به اشراف حضرت آیت‌الله عباسی خراسانی و به کوشش محمد صادق عباسی آغوی جمع‌آوری شده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo