درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی
1400/10/08
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1- حدیث اخلاقی (توصیههای امام کاظم (علیهالسلام) به هشام در مورد عقل)1.1- بشارت خداوند به اهل تعقل در قرآن
1.2- عقل، کامل کنندهی سایر حجتهای الهی
1.3- همراهی عقل با علم
1.4- شکرگزاری زیاد، صفت عاقلان و کمبودن این افراد در بین مردم
1.5- قلب در برخی آیات قرآن، همان عقل است
1.6- حکمت در قرآن، همان عقل و فهم است
2- خلاصه جلسات گذشته
3- استدلال به روایات برای عزیمتبودن قصر در صلاة مسافر
3.1- روایت اول: صحیحه جناب زرارة
3.2- روایت دوم
3.3- روایت سوم
3.4- روایت چهارم:
3.5- روایت پنجم
3.6- روایت ششم
3.7- روایت هفتم
3.8- روایت هشتم
3.9- روایت نهم
3.10- روایت دهم
3.11- روایت یازدهم
4- شرایط وجوب قصر در صلاة مسافر
4.1- شرط اول: پیمودن مسافت شرعی
4.1.1- کلام سید یزدی رحمهالله در این مسئله
4.1.2- اجماعی بودن شرط مسافت به عنوان اولین شرط قصر صلاة مسافر بین عامه و خاصه
4.1.3- اختلاف روایات در مقدار مسافت شرعی
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /روایات عزیمت بودن قصر در صلاة مسافر - مقدار مسافت شرعی برای قصر صلاة مسافر
1- حدیث اخلاقی (توصیههای امام کاظم (علیهالسلام) به هشام در مورد عقل)
1.1- بشارت خداوند به اهل تعقل در قرآن
در حدیث با برکت حضرت امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) به جناب هشام بودیم. تقاضا میکنم این حدیث را با دقت عنایت بفرمایید. اولین سفارش حضرت در جلسه گذشته خواندیم که توصیه کردند: «جناب هشام! اهل عقل و فهم را بشارت بده»؛ ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ﴾،[1] ﴿الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾.[2] یعنی باید دنبال تفهیم و تفهم و عقل باشیم. خواندن و دانستن، ملاک نیست؛ فهمیدن و رسیدن، مهم است. در فقرههایی از الهینامه گفتیم: «الهی! صد هزار مرتبه شکر که دانستم و فهمیدم و انشاءالله رسیدم». رسیدن، مهم است. رسیدن، آن است که مطالب نظری را لمس می کند. اهل نظر نیست؛ اهل بصر هم هست. در دههی بصیرت هستیم.
1.2- عقل، کامل کنندهی سایر حجتهای الهی
در ادامه روایت، حضرت میفرمایند:
«يَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَكْمَلَ لِلنَّاسِ الْحُجَجَ بِالْعُقُولِ وَ نَصَرَ النَّبِيِّينَ بِالْبَيَانِ وَ دَلَّهُمْ عَلَى رُبُوبِيَّتِهِ بِالْأَدِلَّةِ».[3]
اکمال حجج الهی، به عقول است. «نصر النبیین بالبیان»؛ انبیا را با بیان یاری کرد. ﴿عَلَّمَهُ الْبَيَانَ﴾.[4]
«و دلهم علی ربوبیته بالأدلة»؛ انبیا را با ادله به ربوبیت خود، راهنمایی کرد؛ اعم از ادلهی نقلی و عقلی.
عقل و بیان و دلیل، سه پشتیبان انسان در سیر و سلوک است. آمیختگی و هماهنگی و اتحاد برهان و عرفان و قرآن، وسیلهی سیر و سلوک ما است. اینجا است که ما در رسیدن به حضرت حق از نعمتهای مختلف میتوانیم کارمان را آغاز کنیم.
دکارت فرانسوی از شک شروع کرد. گفت: «در هر چه شک کنم، در خودم و اندیشیدنم شک ندارم». از همین نقطهی یقین، گسترش داد. هر انسانی به سعهی وجودی، یک نقطهی یقین دارد. باید بسطش دهد. اسباط، یعنی نوادگان شخص؛ چرا که ذریه، به نواده میرسد و بسط مییابد. «یا باسط» به همین جهت است. بسط حقیقت انسان، از نقطهی یقین انسان است. ﴿وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ﴾.[5]
1.3- همراهی عقل با علم
در قسمت دیگر این حدیث، حضرت میفرمایند: «يَا هِشَامُ إِنَّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ فَقَالَ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ».[6]
عقل با علم است. این علم، دانستن اصطلاحات علمی نیست. این علم، علم حقیقی و واقعی است. آن است که برازندگی میآورد و انسان را راه میاندازد. این که در قرآن دارد ﴿لاَ يَعْقِلُونَ﴾،[7] یا ﴿أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾،[8] عقلی است که با علم است. دانش، پیشنیاز تعقل است. تعلم، پیشنیاز تعقل است. تا آموزش نیابیم، پرورش نمییابیم و تا پرورش نیابیم، به عقل نمیرسیم. باید برنامهریزی کنیم. ما تابع قلیل خواهیم بود، نه کثرت. ﴿أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾.[9] این سیر را عنایت داشته باشید.
1.4- شکرگزاری زیاد، صفت عاقلان و کمبودن این افراد در بین مردم
اینجا است که فرمودند: «يَا هِشَامُ ثُمَّ مَدَحَ الْقِلَّةَ فَقَالَ: ﴿وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ﴾.[10] ».[11] قلتهایی که در مقابل کثیر است، از غربال معرفتی باریتعالی و اهلبیت (علیهمالسلام)، ردّ شده است. اسلام آمد، ایمان شد. ایمان، یقین شد. درجه به درجه، خصوصیت مییابد. این رحمت رحیمیه است؛ یعنی انسان باید ظریف و لطیف بشود، تا از ظریفترین و لطیفترین غربالهای الهی، رد شود. تا جایی که به صافی باریتعالی میرسد. خانمها وقتی میخواهند غذایی درست کنند، اَلَکهای مختلفی دارند؛ ریز و درشت. الک ریز، آنچنان است که آرد نرم را از خود عبور میدهد. آرد نرم برای سوپهایی لازم است که دانهاش معلوم نباشد، راحتالحلقوم باشد. ﴿وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ﴾.[12] بعد از شکرگزاری، به قلت ذکر میرسد. ﴿وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾.[13] همین طور به مرحله بعدی میرسد.
مراحل این شد: تعلم، تعقل، قلّت، شکر، تذکر و ذکری که: ﴿فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ﴾.[14]
1.5- قلب در برخی آیات قرآن، همان عقل است
ان شاء الله برای این حدیث خیلی برنامهریزی کنید. تا جایی که وقتی ذکری آمد، ﴿لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ﴾[15] میآید. از امام سوال کردند: این قلب چیست؟ حضرت فرمودند: «همان عقل است».[16]
1.6- حکمت در قرآن، همان عقل و فهم است
﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ﴾.[17] حکمت، چیست؟ فرمودند: «عقل و فهم است».[18] در عقلانیتمان و در فهم و دانستنمان، بکوشیم. انشاءالله به رسیدن [به معارف حقیقی] برسیم.
2- خلاصه جلسات گذشته
در صلات مسافر بحمدالله سیر بحث را به اینجا رساندیم که قصر صلات مسافر، واجب است؛ یعنی عزیمت است، نه رخصت. روایات مختلفی را عرض کردیم.
3- استدلال به روایات برای عزیمتبودن قصر در صلاة مسافر
برخی از روایات را از وسائل، باب22 عرض کردیم؛ مانند:
3.1- روایت اول: صحیحه جناب زرارة
محمّد بن علي بن الحسين بإسناده عن زرارة، عن أبي جعفر (عليهالسلام) قال: «قلت له: صلاة الخوف وصلاة السفر تقصّران جميعاً؟ قال: نعم».[19]
3.2- روایت دوم
قال: وقال رسول الله (صلىاللهعليهوآله): «من صلّى في السفر أربعاً فأنا إلى الله منه بريء، يعني متعمّداً».[20]
3.3- روایت سوم
قال: وقال الصادق (عليهالسلام): «المتمّم في السفر كالمقصّر في الحضر»؛[21] اگر نماز را در مسافرت تمام بخواند، کفایت نمی کند.
3.4- روایت چهارم:
محمّد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن حمّاد، عن حريز، عن رزارة، عن أبي جعفر (عليهالسلام) قال: «سمّى رسول الله (صلىاللهعليهوآله) قوماً صاموا حين أفطر وقصّر: عصاة وقال: هم العصاة إلى يوم القيامة، وإنّا لنعرف أبناءهم وأبناء أبناءهم إلى يومنا هذا».[22]
کسی که بر عکس نماز سفری را تمام بخواند، جزو عصات است.
حدیث 6 باب و حدیث 7 و حدیث 8 باب را هم ملاحظه فرمایید:
3.5- روایت پنجم
وعن عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد، عن صالح بن سعيد، عن أبان بن تغلب، عن أبي جعفر (عليهالسلام) قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) : «خيار أُمّتي الذين إذا سافروا أفطروا وقصّروا».[23]
3.6- روایت ششم
وعنهم، عن أحمد بن محمّد، عن ابن أبي عمير، عن بعض أصحابنا، عن أبي عبدالله (عليهالسلام) قال: «سمعته يقول: قال رسول الله (صلىاللهعليهوآله): إنّ الله عزّ وجلّ تصدّق على مرضى أُمّتي ومسافريها بالتقصير والإِفطار، أيسرّ أحدكم إذا تصدّق بصدقة أن تردّ عليه»؟[24]
3.7- روایت هفتم
محمّد بن الحسن بإسناده عن محمّد بن أحمد بن يحيى، عن بعض أصحابنا، رفعه إلى أبي عبدالله (عليهالسلام) قال: «من صلّى في سفره أربع ركعات فأنا إلى الله منه بريء».[25]
حدیث 12 را ببینید. این باب را کلا ببینید. راجع به این است که صلات مسافر قصرش واجب است، نه اینکه جایز باشد.
3.8- روایت هشتم
حدیث 10 از همین باب:
محمّد بن علي بن الحسين في (عيون الأخبار) بإسناد تقدّم في إسباغ الوضوء عن الرضا، عن آباءه (عليهمالسلام) قال: «سئل محمّد بن علي (عليهالسلام) عن الصلاة في السفر؟ فذكر أنّ أباه كان يقصّر الصلاة في السفر».[26]
3.9- روایت نهم
حدیث 11 از همین باب:
«وفي (الخصال) عن أبيه، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن النوفلي، عن السكوني، عن جعفر، عن آبائه (عليهمالسلام)، عن رسول الله (صلىاللهعليهوآله ) قال: «إنّ الله أهدى إليّ وإلى أُمّتي هديّة لم يهدها إلى أحدٍ من الأُمم كرامة من الله لنا، قالوا: وما ذلك يا رسول الله؟ قال: الإِفطار في السفر، والتقصير في الصلاة، فمن لم يفعل ذلك فقد ردّ على الله عزّ وجلّ هديّته».[27]
3.10- روایت دهم
سکونی روایتی را نقل کرده است که قصر را هدیه الهی میداند.
وفي (العلل) و (عيون الأخبار) بأسانيد تأتي عن الفضل بن شاذان، عن الرضا (عليهالسلام) قال: «وإنّما قصرت الصلاة في السفر لأنّ الصلاة المفروضة أوّلاً إنّما هي عشر ركعات، والسبع إنّما زيدت فيها بعد، فخفّف الله عنه تلك الزيادة لموضع سفره وتعبه ونصبه واشتغاله بأمر نفسه وظعنه وإقامته، لئلاّ يشتغل عمّا لا بدّ له منه من معيشته، رحمةً من الله تعالى وتعطّفاً عليه إلاّ صلاة المغرب فإنّها لم يقصّر لأنّها صلاة مقصورة في الأصل».[28]
این روایت هم، صحیحه است. روایت خوبی است. علت جعل نماز را هم بیان کردند. اول جعل نماز، ده رکعتی بوده است. 5 تا دو رکعتی بوده است. بعد که رکعت دیگر اضافه شد، به عنوان سنت نبوی است. بعد از آن دوباره به خاطر زحمات سفر، سنت نبوی حذف شد. «و تعطفا علیه الا صلاة المغرب فإنها لم تقصر لأنها صلاة مقصورة فی الأصل»؛ نماز مغرب فقط قصر نشد؛ چرا که خودش در اصل، کوتاه است. به همین جهت است که شک در نمازهای دو رکعتی و سه رکعتی، باطل است.
از این استفاده میشود نماز مجعول، دو رکعتی است.
3.11- روایت یازدهم
وفي (ثواب الأعمال): عن محمّد بن الحسن، عن أحمد بن إدريس، عن محمّد بن أحمد، عن أحمد بن هلال، عن عيسى بن عبدالله الهاشمي، عن أبيه، عن جدّه، عن علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) قال: قال رسول الله (صلىاللهعليهوآله): «خياركم الذين إذا سافروا قصّروا وأفطروا».[29]
جمعبندی این روایات، این است که روایات متواتر داریم مبنی بر اینکه قصر صلات مسافر، به عنوان عزیمت و وجوب است، نه رخصت و جواز.
4- شرایط وجوب قصر در صلاة مسافر
4.1- شرط اول: پیمودن مسافت شرعی
صلات مسافر چگونه است و با چه شرایطی باید شکسته خوانده شود؟
تحریرالوسیله را هم ملاحظه کنید.[30]
4.1.1- کلام سید یزدی رحمهالله در این مسئله
عبارت عروة:
«أما شروط القصر فأمور: الأول: المسافة وهي ثمانية فراسخ امتدادية ذهابا أو إيابا أو ملفقة من الذهاب والإياب إذا كان الذهاب أربعة أو أزيد بل مطلقا على الأقوى وإن كان الذهاب فرسخا والإياب سبعة، وإن كان الأحوط في صورة كون الذهاب أقل من أربعة مع كون المجموع ثمانية الجمع والأقوى عدم اعتبار كون الذهاب والإياب في يوم واحد أو ليلة واحدة أو في الملفق منهما مع اتصال إيابه بذهابه وعدم قطعه بمبيت ليلة فصاعدا في الأثناء، بل إذا كان من قصده الذهاب والإياب ولو بعد تسعة أيام يجب عليه القصر، فالثمانية الملفقة كالممتدة في إيجاب القصر إلا إذا كان قاصدا للإقامة عشرة أيام في المقصد أو غيره، أو حصل أحد القواطع الأخر، فكما أنه إذا بات في أثناء الممتدة ليلة أو ليالي لا يضر في سفره فكذا في الملفقة فيقصر ويفطر، ولكن مع ذلك الجمع بين القصر والتمام والصوم وقضائه في صورة عدم الرجوع ليومه أو ليلته أحوط ولو كان من قصده الذهاب والإياب ولكن كان مترددا في الإقامة في الأثناء عشرة أيام وعدمها لم يقصر كما أن الأمر في الامتدادية أيضا كذلك».[31]
شرط اول، مسافت است. مسافت، یعنی هشت فرسخ پشت سر هم، یا به عنوان رفت، یا برگشت و یا تلفیق شده از رفت و برگشت باشد؛ مثلا اگر پنج فرسخ رفت دارد، سه فرسخ برگشت باشد. «مطلقا علی الأقوی»؛ یعنی به طور مطلق، چه ذهاب، چه ایاب، چه ترکیبی باشد. گرچه ذهاب، یک فرسخ، ولی برگشت، هفت فرسخ باشد.
4.1.2- اجماعی بودن شرط مسافت به عنوان اولین شرط قصر صلاة مسافر بین عامه و خاصه
پس اولین شرط، شرط مسافت است. هیچ اختلافی بین فقهای مسلمین - عامه و خاصه - در این نیست که اولین شرط قصر صلاة مسافر، مسافت است. برخی از عامه میگویند: صِرف سَفر کفایت میکند؛ یعنی ملاک، عنوان مسافر است و احتیاجی به پیمودن مسافت شرعی هشت فرسخ نیست؛ برخی از فقهای عامه، مثل داوود ظاهری چنین میگوید: «مسافت، شرط است، ولی عنوان مسافر، مهم است». و کمیت را در آن اعتبار نکرده است.
ولی بقیه اهل سنت، کمیت را اعتبار کردند. نظر امامیه این است که مسافت حتما باید 8 فرسخ باشد؛ یا رفت، یا رفت و برگشت.
4.1.3- اختلاف روایات در مقدار مسافت شرعی
دلیل بر شرط مسافت، روایات متواتری است که در باب خودش آمده است. روایات، عناوین مختلفی دارد:
«ثمانیة فراسخ»؛[32]
«بریدَین»؛[33]
«أربعة و عشرون میلا»؛[34]
«ثلاثة برد»؛[35]
«السیر فی بیاض النهار».[36] و ...
برای جلسه آینده باید در این باره بحث کنیم که مسافتی که اولین شرط نماز مسافر است، چیست؟ و بعد ببینیم آیا باید رفت یا برگشت، جدا حساب کنیم، یا مجموع رفت و برگشت، حساب میشود؟