< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

1400/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /ادله اهل سنت بر عزیمت بودن قصر در صلاة مسافر

 

1- حدیث اخلاقی (ضرورت استفاده از فرصت‌ها)

بحار ج77ص177

جناب عبدالله بن عباس از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل می‌کند:

سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله يقول في خطبته: «... إن المؤمن بين مخافتين يوم قد مضى لا يدري ما الله قاض فيه، ويوم قد بقي لا يدري ما الله صانع به فليأخذ العبد لنفسه من نفسه، ومن دنياه لآخرته، ومن شبابه لهرمه ومن صحته لسقمه، ومن حياته لوفاته، فوالذي نفسي بيده وما بعد الموت من مستعتب ولا بعد الدنيا من دار إلا الجنة أو النار».[1]

1.1- نگرانی‌های مؤمن

حضرت در یکی از سخنرانی‌های‌شان فرمودند:

«إن المؤمن بین مخافتین»؛ انسان مؤمن، دو نگرانی و دو ترس دارد:

«یوم قد مضی لا یدری ما الله قاض فیه و یوم قد بقی لا یدری ما الله صانع به»؛ نگرانی دیروز و فردا. نسبت به دیروز نمی‌داند خدا چگونه برای او حکم می‌کند.

در تفسیر تجسم اعمال گفتیم که روزی اعمال به انسان نشان داده می‌شود.

در الهی‌نامه گفتیم: «الهی تا به حال گمان می‌کردیم گذشته‌ها گذشت، ولی نگذشت، جمع شد؛ با یوم الجمع چه کنیم»؟

اولین نگرانی مؤمن برای دیروز است که نمی‌داند خدا با او چه می‌کند. نگرانی دیگر برای آینده است که نمی‌داند خداوند با او چه انجام خواهد داد. نگران دیروز برای حکم باری‌تعالی است، و برای فردا نگران است برای وجود باری‌تعالی و هستی فردایش.

از این دو استفاده می‌شود که انسان باید مراقب امروزش باشد. نگرانی حکم دیروز و فردا نتیجه‌اش این می‌شود که امروز حواسش را جمع کند.

1.2- استفاده از فرصت دنیا

بعد حضرت دستور فرمودند: - که ان شاء الله شنونده و گوینده برایش برنامه‌ریزی کنیم - «فلیأخذ العبد لنفسه من نفسه».

پس بنده باید برای خودش از خودش شروع کند. هیچ کس در کنار سفره‌ دیگری ننشسته است. هر کس در کنار سفره خودش نشسته است. کنار سفره خود باید دقت کنیم. زندگی در بندگی است. باید برای خودش از خودش آغاز کند. راه دیگری هم ندارد. نفس‌مان، نفس‌مان را میزبانی می‌کند. هرچه در این مهمانی و میزبانی‌مان، سفره‌ی کارکرد و همکاری با نفس‌مان قوی‌تر باشد، بهتر است. این نفس، نفیس است. دارای مراتب است؛ لوامه، مطمئنه، راضیه، مرضیه و اماره، همه را در برمی‌گیرد.

برای نفس‌مان برنامه ریزی کنیم.

«من دنیاه لآخرته»؛ اگر از این گذر خوب گذر کردیم و عاقلانه بود، برداشتنی‌ها را برداشتیم و گذاشتنی‌ها را بگذاریم و بگذریم، موفق می‌شویم. دنیا نماد نزدیک‌ترین عالم به انسان است. به دنیا، دنیا می‌گویند؛ چون نزدیک‌ترین عالم به انسان است. برخی می‌گویند: «به خاطر دنائت آن است»؛ ولی به خاطر دنو است.[2]

1.3- استفاده از فرصت جوانی، سلامتی و زندگی

«و من شبابه لهرمه و من صحته لسقمه و من حیاته لوفاته»؛ از دنیا برای آخرت، از جوانی برای پیری، از سلامتی برای زمان پیری و از زندگانی برای وفاتش استفاده کند.

کسی که این‌طور باشد، یکی از این دو مسیر را می‌رود. این قضیه، منفصله‌ی حقیقیه است. این انسان ما بعد الموت، یا «إلی الجنة» است و یا «إلی النار» نعوذ بالله. اگر به خیرات رفت، بهشت و اگر به سوی شرور رفت، به دوزخ می‌رود.

روز چهارشنبه است. مراقب باشیم دیر نشود. دیرتر شروع کنیم، دیرتر به نتیجه می‌رسیم و اگر زودتر مهار کردن نفس و پرورش نفس را شروع کنیم، زودتر نتیجه می‌گیریم. از خود و برای خودیم. حدیث نفس داریم. تقاضای عاجزانه از خودم و شما دارم که برای این جهت، برنامه‌ریزی کنیم. برنامه همین است که روزانه ببینیم چه کردیم. وضعیت مطلوب و موجود ما چیست؟ بین موجود و مطلوب داریم سیر می‌کنیم. از وضع موجود، تا وضع مطلوب، فاصله داریم. ما نباید این باشیم که هستیم. برخی افراد از طی‌الأرض شگفت‌زده می‌شوند. ولی طی الارض دو دو تا، چهار تا است. مقدمه‌ی راه است.

1.4- اهمیت‌نداشتن برخی از مقامات معنوی نزد اولیای الهی

به آن حکیم و عارف گفتند: «فلانی به مقامی رسیده است که روی آب، راه می‌رود». بدون هیچ تأملی گفت: «انگل‌ها و خس و خاشاک‌ها هم روی آب راه می‌روند». این از خودش شروع کرده، ولی پایان به خودش نیست؛ به خدای اوست. گفتند: «فلانی طی‌الأرض دارد و پرواز می‌کند». گفت: «پشه و مگس هم پرواز می‌کنند». نباید انسان در این مقامات بماند. بحمدالله در محضر یکی از اولیای الهی بودیم -که روحشان شاد و آنها که هستند خدا نگه‌شان دارد - طوری بودند که نه تنها خودشان، بلکه جمعیتی را می‌بردند. گاهی بدن جدیدی ایجاد می‌کردند و در بدن دیگر بود. می‌رفتند به زیارت امام رضا (علیه‌السلام) و برمی‌گشتند. اگر به خودمان برسیم، به همه چیز می‌رسیم، ولی اگر به خودمان نرسیم، به هیچ چیز نمی‌رسیم و نارس هستیم. رسیدن به معنای رسیدن به مقصد و به معنای میوه‌ی رسیده بودن است. باید به خود برسیم، تا به مقصد برسیم. ان‌شاءالله دیر نشود. فرهیخته هستید. برنامه‌ریزی کنید.

1.5- خاطره‌ای از قناعت علما و پدر

انسان به قول قدیمی‌ها باید چوب‌خط داشته باشد. هر خانواده چوبی داشت که نشانه بدهکاری و طلبکاری بود. یک طرفش مال قصاب بود. یکی از علما قصابش برای من گفت: 60 سال یک سیر گوشت او بیشتر نشد. عائله‌اش زیاد شد، ولی آن گوشت، زیاد نشد. الآن اگر به قصابی بروید و بگویید یک سیر گوشت به من بده، مسخره می‌کند و می‌گوید برو بابا.

همین قصاب می‌گفت: وقتی پدر شما گوشت اضافه می‌گرفت، می‌فهمیدیم که شما از قم آمدید.

نفس، قابل تربیت و پرورش است. رزقناالله‌ إیانا و إیاکم. نفس را بد عادت نکنیم. به کمالات، عادتش دهیم. طوری می‌شود که نفس در کنار نفوس اولیای الهی همراهی کند. دیگر اهمیت به طی‌الأرض نمی‌دهد. پیش آمد، آمد، ولی اگر طی‌الأرض نیامد، باز هم او عبد است.

2- خلاصه جلسه گذشته

در صلات مسافر این مطالب منقح شد که صلات مسافر، مجعول است و جعلش پس از جعل نماز چهار رکعتی است. اول دو رکعتی بود، بعد چهار رکعتی شد و دوباره در سفر دو رکعتی شد.

اهل عامه نماز قصر را رخصت می‌دانستند، نه عزیمت. ما روایات مختلفی را در کتب اهل سنت نقل کردیم که در کتب آنها هم، صلات مسافر عزیمت بود، نه رخصت؛ یعنی قصر درصلاة مسافر به نحو وجوب است، نه جواز.

3- ادله‌ی فقهای اهل سنت و صحابه در مورد عزیمت بودن قصر در صلاة مسافر

در دیدگاه صحابه و فقها نیز نماز در سفر عزیمتی است، نه رخصتی.

ابن عباس در مسند احمد بن حنبل و همچنین در مسانید ابن عباس هم دارد:

«کسی که در سفر نماز چهار رکعتی بخواند، مانند کسی است که در حضر نماز دو رکعتی خوانده است».[3]

قطعا دومی باطل است؛ پس اولی هم باطل است. این معنایش عزیمت است، نه رخصت.

از صحابه نقل شده که نماز ابتدا دو رکعتی بود، بعد چهار رکعتی بود و در سفر دوباره دو رکعتی شد.[4]

مجمع الزوائد، ج2، ص154:

شخصی نقل می‌کند از عبد الله بن عمر سؤال کردم آیا نماز دو رکعتی دستور الهی است، یا انسانی؟ گفتند: امر الهی است.[5]

انس بن مالک نقل می‌کند: «چهل نفر از انصار برای سفری رفتیم. وقتی به منطقه فج‌الناقة رسیدیم که کاروان‌ها برای خرید و فروش می‌ایستادند. دیدند که افرادی از صحابه بودند که نمازشان را دو رکعتی خواندند. از آنها سؤال کردیم که آیا این نماز دو رکعتی که خواندید، جواز است، یا عزیمت است؟ جواب آمد که واجب است و هر کس با این مخالفت کند، کافر است».[6]

مسند انس بن مالک و سنن بیهقی را هم ملاحظه کنید.

از این معلوم است که جواز نیست و عزیمت است.

مسند احمد بن حنبل، ج2، ص330 به بعد روایات صلات مسافر است.

عبدالله بن عمر و دیگران نقل کردند: «در سفرهای مختلف بودیم، دیدیم صحابه نمازهای‌شان را دو رکعتی می‌خوانند. پرسیدیم، گفتند: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾.[7] ».[8]

معلوم است که عزیمت بودن قصر در صلاة مسافر، سنت رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است و آنها نمی‌توانند سنت را تبدیل کنند.

از برخی صحابه است که نماز در سفر دو رکعتی است و غیر آن صحیح نمی‌باشد.[9]

تفسیر قرطبی، ج5، ص351 که تفسیر فقهی قرآن است و تفسیر خازن، ج1، ص418 دارد که روایات مختلفی از بزرگان صحابه است که القصر فی صلاة المسافر واجب؛ قصر در نماز مسافر، واجب است، نه جایز.

4- دلیل نداشتن اهل سنت بر تمام خواندن نماز پیامبر (ص) در سفر

با توجه به این روایات، حتی یک روایت در مجامع اهل عامه، ولو سند نداشته باشد، پیدا نکردیم که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در سفر نمازشان را تمام خوانده باشند، مگر در سفرهایی که قصد اقامه داشتند. امام حسین (علیه‌السلام) در مکه چند ماه باقی ماندند. و قصر عشره، امر دیگری است که ان‌شاءالله می‌رسیم.

پس حتی اهل عامه هم نظرشان وجوب است. اول کسی که متأسفانه در این جهت راه خلاف را رفت، جناب عثمان بود. او در سفر نماز را چهار رکعتی خواند.[10] به برخی همسران رسول مکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم نسبت می‌دهند. کسی که سنت جدیدی را جعل کرد، برای اولین بار خلیفه سوم بود. در سفر نمازش را چهار رکعتی خواند. کسانی از اهل سنت که در سفر نمازشان را تمام می‌خوانند، اقتدا به سنتی غیر سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌کنند.

5- ادله جواز قصر

شاید از ادله‌ای که بشود جواز قصر را فهمید، این موارد باشد:

5.1- دلیل اول

اولین دلیل این است که در آیه قصر آمده است که ﴿فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُواْ مِنَ الصَّلاَةِ﴾.[11]

جناح، یعنی باکی نیست که نماز را شکسته بخوانید. برخی علمای عامه مانند فخر رازی در تفسیر[12] و صاحب المغنی[13] نظرشان این است که از این آیه استفاده جواز می‌شود. آیه، رخصت را می‌رساند، نه عزیمت را.

5.1.1- اشکال بر این دلیل

اولا: کلمه‌ی «جناح»، اعم از وجوب و غیر آن است و شامل عزیمت و رخصت هر دو می‌شود و حمل بر جواز، نیاز به دلیل دارد.

ثانیا: روایاتی داریم که این آیه مربوط به حکم وجوب است، نه جواز.

ثالثا: روایات متعددی از مجامع امامیه داریم که اینجا عزیمت است، نه رخصت؛ یعنی وجوب است.

برخی از آیه عمره هم خواستند استفاده‌ی [رخصت و جواز] کنند که این هم نمی‌تواند دلیل باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo