درس خارج فقه استاد سید محمد واعظموسوی
1400/09/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الحج/السعي /فرع دوم از مساله دوم سعی
فرع دوم: فلو صعد إلى بعض الدرج في الجبل وشرع كفى، ويجب الختم بأوّل جزء من المروة، وكفى الصعود
إلى بعض الدرج...[1]
برای روشن شدن جایگاه این فرع در بین فقهاء به برخی از کلمات آنها اشاره میکنیم:
صاحب ریاض (الریاض ج 7 ص 93) فرمودند: و یحسن البداه بالصفا و الختم بالمروة إمّا بالصعود علیها او یجعل عقبه و کعبه ملاصقاً للصفا.
ظاهر صدوق ره در المقنع و مفید ره در مقنعه و سلّار ره در مراسم. وجوب چنین کاری است. آنجا که میفرمایند:
فرمایش صدوق ره(المقنع 258): ثم اخرج الی الصفا و تم علیه حتی تستقبل (ظاهراً مرادشان از صفا، کوه صفا است که بر آن در صورت بالارفتن از همه پلههائی است که قرار داده شده بود، هر چند در زمان ما اثری از پلّه ها نیست).
مرحوم مفید (المقنعه 404) میفرماید: ثم لیصعد علیه و لیستقبل البیت بوجهه.
مرحوم سلّار(المراسم 110) میفرماید: ثم لیخرج الی الصفا من الباب المقابل للحجرالاسود ندباً، حتّی یقطع الوادی خاشعاً و لیصعد علی الصفا، و لیستقیل البیت ثم یکبّر.
در عینحال که چنین فولی(وجوب صعود) در کلمات علماء فراوان وارد شده ولی از آنجا که عمل واجب عبارتست از سعی بین دو کوه صفا و مروه و چنین چیزی از نظر عرف بدون صعود بر دو کوه حاصل میشود لذا صعود را واجب نمیدانیم همانگونه که مرحوم علّامه نیز فرموده است(التذکره ج 8 ص 134): و لایجب الصعود علی الصفا و المروة، خلافاً لبعض الشافعیه. و این مطلب از قول خداوند نیز استفاده میشود که فرمود:﴿ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا﴾[2]
ایشان ره در جای دیگر وجوب صعود را به قول شاذّ نسبت داده و در ذکر مستحبات سعی میفرماید(التذکره ج 8 ص 130): الخامس: الصعود علی الصفا اجماعاً.
توجّه: لازم است تذکّر داده شود که مطالبی که گذشت و مورد بررسی قرار داده شد صرفاً برای بهرهگیری علمی و تحقیق پیرامون چگونگی استنباط احکام از ادّله بود . وگرنه بحث از مسائلی مانند وجوب یا استحباب بالا رفتن از پلّهها در طرف صفا یا مروه و یا چسباندن پاشنه پا در آغاز هر شوط به کوه و یا چسباندن انگشتان یک پا یا دو پا در پایان هر شوط با توجه به وضعیت موجود در مسعی، موضوعی ندارد؛ زیرا با توسعه و تغییراتی که در سالهای اخیر در مسیر و نیز بر سطح دو کوه صفا و مروه صورت گرفته، اثری از پلّههای ساخته شده برای صعود از کوه باقی نمانده(پلّههای سنگی در دامنه دو کوه برای رسیدن به قلّه از زمان حکومت عباسیان تراشیده شده بود) و اکنون همه آنها صاف و سنگ فرش شده و در دو طرف به صورت یک سربالائی با شیب ملائم قرار داده شده و سعی کننده به راحتی از کوه در دو طرف بالا میرود. بنابراین این وقتی در مسعای فعلی سعی شود محرِم علاوه بر تمام فاصله بین دو کوه مقداری از سطح دو کوه را طی کرده است، بنابراین بحث نمودن از وجوب یا استحباب بالا رفتن از پلّهها و نیز بحث از لزوم یا عدم لزوم چسباندن انگشتان یا دو پا به کوه، بحثی لغو و بدون فائده است هرچند کسانیکه با فضای فعلی آشنا نبوده و اطلاعات کافی نسبت به وضعیت موجود اماکن ندارند ممکن است برانجام چنین مباحثی و نیز طرح آنها برای کسانیکه عازم سفر حج یا عمره هستند اصرار نمایند که چه بسا موجب ایجاد استرس در زائرین شود، از اینجاست که اهمیت موضوع شناسی در علم فقه روشن میشود.