< فهرست دروس

درس رسائل محمدجواد تاکی

بخش1

99/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حجج/قطع /القطع الحاصل من المقدمات العقلیه

 

روایات مؤید عقل‌گرایی:ما ورد من النقل المتواتر على حجية العقل:شیخ می‌گوید وجه کلام محقق بحرانی که عقل فطری را بر نقل مقدم می‌کرد، نیز نقل متواتر است. یعنی روایات متواتر داریم که مفاد عقل سلیم همان مفاد رسول است. یعنی عقل رسول باطنی است و در واقع روایت دارد مفهوم رسول را توسعه می‌دهد.کلام سیدصدر:ومما يشير إلى ما ذكرنا من قبل هؤلاء: ما ذكره السيد الصدر:سیدصدر یک اخباری بوده‌است.

بیان ایشان: وجوب یک فعل یا حرمت فعل فقط وقتی حاصل می‌شود که از معصوم آن حکم برای فعل ثابت شده‌باشد. و اگر قطع یا ظن از طریق دیگری حاصل شود وجوب یا حرمت نمی‌آورد. زمانی وجوب حاصل می‌شود که از قِبل معصوم باشد.

دو امکان درباره نظر سیدصدر:۱- ممکن است منظور سیدصدر حجیت قطع موضوعیِ مقیّد باشد(قطعی که از طریقی غیر از معصوم بدست آمده باشد.) اگر منظور سیدصدر این باشد محلّ بحث ما نیست چون بحث ما درباره حجیت قطع طریقی بود.ممکن است منظور سیدصدر حجیت قطع طریقی باشد. در این‌صورت محلّ بحث ماست.استدلال اول شیخ بر ردّ توسط تبلیغ الحجه:أولا: نمنع مدخلية توسط تبليغ الحجة في وجوب إطاعة حكم الله سبحانهبسیاری از اساتید این استدلال اول شیخ را مصادره به مطلوب می‌دانند.شیخ در اینجا دارد از یک ارتکاز اولی همه فهم استفاده می‌کند، یک امر بدیهیِ ظاهر البداهة.

حکم بدیهیِ ظاهر البداهة: واقعاً وقتی انسان درک می‌کند و قطع دارد که مولایش از او چیزی می‌خواهد و راضی به ترک آن نیست، لازم نیست واسطه دیگری آن حکم را بگوید تا وجوب متابعت بیابد.

شیخ با یک استدلال عقلیِ بدیهیِ ظاهر البداهة به میدان می‌آید و می‌گوید اگر این عقل در مقابل روایات قرار بگیرد روایات را حمل می‌کنیم، البته شیخ در ادامه بیان می‌کند که ظاهر روایات هم اصلاً در مقابل این حکم بدیهی عقلی قرار نمی‌گیرد. و بعد از بیان این حکم عقلی بدیهی، به تفسیر روایات می‌پردازد تا معلوم شود که این روایات در مقابل این حکم عقلی قرار نگرفته‌اند.لذا این استدلال شیخ مصادره به مطلوب محسوب نمی‌شود.تفسیر شیخ از روایات دالّ بر توسط تبلیغ الحجه:

ودعوى: استفادة ذلك من الأخبار، ممنوعة:

مقدمه: ظرف و بستر بحث در فهم مدلول دخیل است هرچند مقیِّد نیست.

شیخ می‌گوید این روایت دارد در یک بستری گفته‌می‌شود که در آن، عقل یک معنای خاص دارد. و این معنای خاص هم احتمالی نیست بلکه معنای مسلّم است. در بستر صدور روایات استفاده از یک نوع حکم عقلی رواج پیدا کرده‌است، به طوریکه اقسام دیگر عقل کالعدم است. یعنی معنا و استفاده اصطلاح عقل در این دوره آن‌قدر در معنای خاصش جدّی استعمال شده که احتمالات دیگر را کنار می‌زند.معنای خاصّ عقل در روایات:آنقدر قیاس و استحسان در این دوره جدّی است که معنای استفاده از عقل یعنی قیاس و استحسان.

این مسئله در دوره صادقین خیلی جدّی استبه طوریکه مثلاً دار و دسته ابوحنیفه امام صادق را با لفظ «صحفی» [1] مسخره می‌کنند و قیاس نکردن را نقطه ضعف می‌بینند.

یعنی با این بستر صدور که در دوره روایت رایج بوده، این روایات ناظر به عقول ظنّیه و قیاس و استحسان است نه عقول قطعیه، و حضرت عقل ظنّی را نفی می‌کنند. یعنی اصطلاح «عقل» در روایات این دوره انصراف دارد بر عقل ظنّیه.استدلال شیخ بر این تفسیر:

مقدمه۱: کثرت روایاتی که نافی عمل به عقل است(نافی عمل به غیر سماع). کثرت حکایت از یک جریان اجتماعی دارد که اصطلاح عقل مناسب با آن معنا می‌یابد.

مقدمه۲: ندرت و بلکه عدم وجود استفاده از عقل قطعی‌ای که در مقابل نقل قرار گرفته‌است. خیلی نادر است که در آن دوره عقل قطعی در مقابل نقل قرار گرفته‌باشد و عقل قطعی مقدّم شده‌باشد. این ندرت و بلکه عدم نشان می‌دهد که در آن دوره اصلاً مسئله‌شان قرار گرفتن عقل قطعی در مقابل نقل نبوده‌است.

نتیجه: روایات متعدد که حکایت از توجه جدّی دارد برای یک پدیده اجتماعی نادر یا حتّی معدوم، غیرعقلایی است. عقلائاً یک اتفاقی که ندرت دارد، با یک برخورد ساده موردمقابله قرار می‌گیرد نه یک مقابله جدّی.

ردّ احتمالِ مطلق بودن اصطلاح «عقل» در روایات:اخباریون از اطلاق عقل در روایات استفاده می‌کنند و ممکن است ادّعا کنند که عقل در روایت معنای عقل ناقصه ظنیه را شامل می‌شود و علاوه بر آن عقل قطعیه را نیز شامل می‌شود.برای این‌که معصوم عقل قطعی را می‌خواهد بزند باید قرینه داشته‌باشیم، مگرنه بستر اجتماعی آن دوره بدون قرینه دلالتش بر همان عقل ظنّی است. کثرت وجود خارجی موجب کثرت استعمال می‌شود و اگر قرینه‌ای نباشد انصراف به معنای کثیر دارد نه معنایی اعم از آن.حداقل در این مقام می‌گوییم که اگر هم قرینه در عقل قطعی انصراف نداشته‌باشد، حداقل قرینه ظرف و بستر اجتماعی آن مانع سامان یافتن اطلاق می‌شود.مع أن ظاهرها ينفي حكومة العقل ولو مع عدم المعارض:لسان روایات طوری است که می‌گوید کلّاً عقل را بگذارید کنار، حال آن‌که حتّی خود ملاامین استرآبادی نیز کلّاً عقل را کنار نمی‌گذارد. یعنی حتّی خود اخباریون نیز قائل به اطلاق نفی عقل نیستند و معتقدند به مقیّد بودن آن‌ها.شیخ می‌گوید نه اصولیون که هیچ‌کس قائل به اطلاق این روایات نیست، حالا تفاوت در این است که قید چه چیزی باشد.روایت ابان صریح در ردّ عقل قطعی است:روایت ابان نیز با توجه به اینکه ابان یک فقیه قوی و درجه یک است نشان می‌دهد که او که چنین فقیهی است از روایات حضرت درباره عقل، عقل ظنّی فهمیده‌بود که خودش در آن مسئله با عقل قطعی مسئله را حلّ می‌کند.«أنّ دين اللّه لا يصاب بالعقول»:این روایت در صفحه ۶۲ نیز می‌آید.در آن صفحه شیخ به نظر اخباریون نزدیک می‌شود.شیخ معتقد است که عقل قطعی نیز در حوزه مناطات غیرمعتبر است. و استشهاد می‌کند به روایت ابان.شیخ از روایت ابان برداشت می‌کند که معصوم دارد عقل قطعی را نیز که داخل در حیطه مناطات می‌شود ملحق می‌کند به قیاس(چون معصوم استدلال عقلیِ قطعیِ ابان را قیاس می‌داند). گویی روایت ابان بر روایات نفی حجیت عقل ظنّی حکومت توسیعی دارد.در واقع فرایندی که در قیاس انجام می‌شود به تمامه همان فرایند در روش کار ابان نیز وجود داشت فقط یک تفاوت دارد که رسیدن به قطع است.بررسی روایتِ «نفی الثواب علی التصدق»:وأما نفي الثواب على التصدق مع عدم كون العمل بدلالة ولي الله:متن روایت: لو أنّ رجلا قام ليله، و صام نهاره، و حجّ دهره، و تصدّق بجميع ماله، و لم يعرف ولاية وليّ اللّه؛ فيكون أعماله بدلالته فيواليه، ماكان له على اللّه ثواب.

مقدمه۱: ظاهر روایت: ثوابی بر تصدق بدون عمل به دلالت ولی الله وجود ندارد.

مقدمه۲: عقل فطری ثواب بر تصدّق را می‌یابد. یعنی حسن تصدّق یک حکم بسیار روشن و واضح برای عقل است.

نتیجه: ظاهر این روایات تعارض دارد با حکم عقل فطری خالی از شوائب.

از طرفی نصّ روایاتِ عقل فطری بر اثبات حجیت عقل فطری است. در تقابل این نصّ و ظاهر، روایت نفی ثواب علی التصدّق را بر خلاف ظاهر حمل می‌کنیم.

حمل۱: صدقه را بر تصدّقات غیرمقبوله حمل کنیم مثل صدقه دادن به مخالف دین از باب مخالفتش.

شیخ می‌گوید معمولاً عقاید در صدقه دادن دخیل می‌شوند، مثل وقتی که به کسی صدقه می‌دهیم به این دلیل که یکی از شیعیان امیرالمومنین است که نیاز دارد. در واقع غلبه در تصدّق بر این است که عقاید در آن وارد می‌شود، و تصویر صدقه غیرمقبوله این‌گونه است که ما به اهل‌سنت صدقه بدهیم لاجل تدیّنشان به عقاید فاسدشان. یعنی مقبولیت یا عدم مقبولیتِ صدقه با هدف صدقه‌دهنده معلوم می‌شود، اگر هدف صدقه مقبول باشد تصدّق مقبول و اگر هدف غیرمقبول باشد، صدقه غیرمقبول است.

حمل۲: ثواب به صدقه تعلّق می‌گیرد و استحقاق ثواب دارد، ولی شارع آن‌را به دلیل عدم معرفت ولی خدا حبط می‌کند و به ولی‌ناشناسان نمی‌دهد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo