درس خارج فقه آیت الله سبحانی
98/07/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: خوردنیهای حلال از نظر آیات
الآیة الثانیة
قوله سبحانه:« وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ»[1]
ترجمه: و چهارپايان را آفريد؛ در حالي که در آنها، براي شما وسيله پوشش، و منافع ديگري است؛ و از گوشت آنها ميخوريد!
معنای مفردات آیه1:« َالْأَنْعَامَ »: جمع نعم، و قد مرّ أنّ المراد النعم الأربعة.
2:« دِفْءٌ »: خلاف البرد.
بحث ما در باره اطعمه محلّله است، خلاق متعال در بیان احکام اطعمه محلّله، به دو چیز اشاره میکند:
اوّلاً؛ بر عباد و بندگان منت میگذارد که این همه اطعمه محلّله را برای شما آفریدهام.
ثانیاً؛ نظرش انتقاد از بدعتهاست ، یعنی بدعتهایی که عرب جاهلیت نسبت به اطعمه محلّله داشتند، در واقع دو هدف را بیان میکند، هم نعمتها را متذکر میشود و بیان مینماید، وهم بدعتهای دوران جاهلیت را یاد آوری مینماید.
آیه نخست، فقط اولی را بیان میکند، یعنی نعمتها را بیان میکند و میفرماید: « وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ»، انعام شامل شتر، گاو، گوسفند و بز میشود، یعنی به فرس (اسب) و حمار انعام اطلاق نمیشود و آنها را انعام نمیگویند، هرچند از نظر لغت انعام هستند، اما اصطلاحاً به آنها انعام نمیگویند.
« وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ» لام « لَكُمْ» لام غایت است، معلوم میشود افعال خدا معلّل به اغراض است، بر خلاف گفتار اشاعره که میگویند افعال خدا معلل به اغراض نیست، چون اگر معلل به اغراض باشد، لازم میآید که خدا ناقص باشد و با این غرض میخواهد خودش را تکمیل کند.
ولی آقایان اشاعره در این گفتار خود به اشتباه رفتهاند، چون فرق است بین غرضی که:« یعود إلی الفاعل و الخالق» و بین غرضی که:« یعود إلی المخلوق»، اگر ما می گوییم افعال خدا «معللٌ بالأغراض»، مراد اغراضی است که:
« یعود إلی المخلوق، لا إلی الخالق».
« «وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ» الغرض یعود إلی المخلوق.
«فِيهَا دِفْءٌ» در آنها یکنوع گرمی و حرارت وجود دارد، یعنی حرارت خیز و گرما خیزند ، مثلاً پشم شتر و گوسفند حرارت خیز است، اما اینکه کلمه:« دِفْءٌ» را به کار برده، چون غالباً بشر از پشم شتر و گوسفند استفقاده میکنند که گرما خیز و حرارت خیزند.
«وَمَنَافِعُ» علاوه بر گرما خیز بودن، دارای منافع دیگر نیز هستند، یکی از منافع این است که بر آنها سوار میشوند، چون از شتر علاوه بر اینکه از گوشت، شیر و پشمش استفاده میکنند، آن را سوار هم میشوند.
« وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ» از گوشت آنها هم استفاده میکنید.
الآیة الثالثة و الرابعة و الخامسة
قوله سبحانه:« وَمِنَ الْأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشًا كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ »[2]
ترجمه: (او کسي است که) از چهارپايان، براي شما حيوانات باربر، و حيوانات کوچک (براي منافع ديگر) آفريد؛ از آنچه به شما روزي داده است، بخوريد! و از گامهاي شيطان پيروي ننماييد، که او دشمن آشکار شماست!
خلاق متعال دراینجا نعمتهای حلال را بیان میکند و میفرماید: « وَمِنَ الْأَنْعَامِ» این انعامی که از اطعمه محلله است، تنها فایده اش اطعام نیست، بلکه فوائد زیادی دارند «وَمِنَ الْأَنْعَامِ حَمُولَةً» بعضی از این حیوانات قابلیت حمل و سوارشدن را دارند، یعنی شما را حمل میکند و از نقطهای به نقطه دیگر میبرد، مانند شتر و گاو.« وَفَرْشًا» فرش عبارت است از آن چیزی که انسان آن را میپوشد، مسلّماً مردم از پشم شتر و گوسفند فرش درست میکنند، لباس درست میکنند، همه اینها از منافع انعام است « وَمِنَ الْأَنْعَامِ حَمُولَةً»: أی یحملکم، « وَفَرْشًا» و شما از پشم آنها فرش و سجاده و لباسهای پوشیدنی درست میکنید.
«كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ» از آنچه خدا برای شما روزی داده بخورید، امر در اینجا ایجابی نیست.
«وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيطَانِ»، خُطُوات،جمع خُطوه است، گامهای شیطان را پیروی نکنید، اشاره به آیه بعدی است که آقایان مشرکین حلال خدا را حرام کرده بودند، ولذا میفرماید:« وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ ».
بحث ما در این آیه مبارکه تمام شد، الآن وارد آیه بعدی را میشویم، هر چند آیه بعدی را در جلسات گذشته خواندیم، منتها تکرارش وجه و علت دارد، وجهش این است که در گذشته از این نظر خواندیم که اشاره به بدعتها بود، الآن که میخوانیم بخاطر این است که اشاره به نعمتهاست.
مشرکین از این نعمتها سوء استفاده میکردند، به این معنی که برخی را حلال میکردند و برخی حرام.
« ثَمَانِيةَ أَزْوَاجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَينِ وَمِنَ الْمَعْزِ اثْنَينِ قُلْ آلذَّكَرَينِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيينِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيهِ أَرْحَامُ الْأُنْثَيينِ نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ»[3]
ترجمه: هشت جفت از چهارپايان (براي شما) آفريد؛ از ميش دو جفت، و از بز دو جفت؛ بگو: «آيا خداوند نرهاي آنها را حرام کرده، يا مادهها را؟ يا آنچه شکم مادهها در برگرفته؟ اگر راست ميگوييد (و بر تحريم اينها دليلي داريد)، به من خبر دهيد!»
اما مشرکین و عرب جاهلی برخی از آنها را حلال، و برخی را هم حرام کرده بودند و حال آنکه همه آنها نعمتهای الاهی میباشند که خداوند به آنان و به همه بشر عنایت کرده است.
ممکن است کسی بپرسد که این بحث چه فایده دارد که قرآن احکام جاهلیت را برای ما بیان میکند؟
جوابش این است آراء و افکار جاهلیت در عصر و زمان ما نیز وجود دارد، مثلاً در کشور هندوستان خوردن گوشت گاو را حرام میدانند و برای گاو یکنوع تقدس قائلند.
« وَمِنَ الْإِبِلِ اثْنَينِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَينِ قُلْ آلذَّكَرَينِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيينِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيهِ أَرْحَامُ الْأُنْثَيينِ أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهَذَا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا لِيضِلَّ النَّاسَ بِغَيرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»
ترجمه: و از شتر يک جفت، و از گاو هم يک جفت (براي شما آفريد)؛ بگو: «کداميک از اينها را خدا حرام کرده است؟ نرها يا مادهها را؟ يا آنچه را شکم مادهها دربرگرفته؟ يا هنگامي که خدا شما را به اين موضوع توصيه کرد، شما گواه (بر اين تحريم) بوديد؟! پس چه کسي ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ ميبندد ، تا مردم را از روي جهل گمراه سازد؟! خداوند هيچ گاه ستمگران را هدايت نميکند».
چون ما این آیات را در جلسات گذشته خواندیم، ولذا تکرار نمیکنیم.
الآیة السادسة
«وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَيرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيرَ مُتَشَابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»[4] .
ترجمه: اوست که باغهاي معروش [= باغهايي که درختانش روي داربستها قرار دارد]، و باغهاي غيرمعروش [= باغهايي که نياز به داربست ندارد] را آفريد؛ همچنين نخل و انواع زراعت را، که از نظر ميوه و طعم با هم متفاوتند؛ و (نيز) درخت زيتون و انار را، که از جهتي با هم شبيه، و از جهتي تفاوت دارند؛ (برگ و ساختمان ظاهريشان شبيه يکديگر است، در حالي که طعم ميوه آنها متفاوت ميباشد.) از ميوه آن، به هنگامي که به ثمر مينشيند، بخوريد! و حق آن را به هنگام درو، بپردازيد! و اسراف نکنيد، که خداوند مسرفان را دوست ندارد!
معنای مفردات آیه
1:« مَعْرُوشَاتٍ »: مرفوعات، العرش: الرفع، و یُسَمّی السریر عرشاً لارتفاعه.
2: «غَيرَ مَعْرُوشَاتٍ»: و هی القائمة من الشجر المستغنی باستوائه و ذهابه علوّاً لقوّة ساقه عن التعریش.
3:« مُتَشَابِهًا»: فی الطعم و اللون و الصورة.
4:« غَيرَ مُتَشَابِهٍ »: ما یخالف فی الأمور الثلاثة.
4:« أُكُلُهُ »: الأُکُل کلّ ما یؤکل و أرید هنا: طعمه.
5: «حَصَادِهِ»: و هو مخصوص بالزرع کما أنّ مختصّ بالثمار، و تفسیر الحصد بالقطع لا تساعد علیه اللغة و لا الاستعمال.
6:« وَلَا تُسْرِفُوا»: الإسراف: الخروج عن الحدّ، و أرید هنا: إنفاق جمیع ما حُصد.
«وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَيرَ مَعْرُوشَاتٍ » ضمیر «هُوَ» به «الله» بر میگردد، کلمه: «أَنْشَأَ» با «أنشد» فرق دارد، اگر بگویند:« أَنْشَأَ»: أی أوجده من العدم، اما اگر بگویند: «أنشد» یعنی غالباً وجود داشته و بوده و میخواهد آن را تکرار کند.
البته گاهی لفظ «أَنْشَأَ» را بجای «أنشد» به کار میبرند، اما غالباً لفظ «أنشد» را در جایی به کار میبرند که قبلاً وجود داشته و بوده و میخواهند او را تکرار کنند.
«جَنَّاتٍ» یعنی باغها، باغها دو گونه هستند:« مَعْرُوشَاتٍ وَغَيرَ مَعْرُوشَاتٍ » بعضی از باغها هستند که شاخههای آنها را بوسیله بعضی از وسائل بالا میبرند، چون شاخهای آنها ضعیف و نرمند ، ولذا راست نمیایستند، بلکه باید بوسیله یک چیزی آنها را بالا ببرند. «معروش» از عرش گرفته شده و عرش به معنی بلندی است، و اگر به تخت هم عرش می گویند چون تخت از زمین بلند تر است.
« مَعْرُوشَاتٍ»: أی مرتفعات.
«وَغَيرَ مَعْرُوشَاتٍ »: أی غیر مرتفعات، چون بعضی از آنها به گونهای هستند که آنها را روی زمین میخوابانند.
ولی من معتقدم که هردو ناظر بر کرم و درخت انگور است، یعنی کرم و مو علی قسمین، گاهی به گونهای هستند که آن را بوسیله یک چیزی بالا میبرند، و بعضی هم روی زمین پهن میشوند.
در هر صورت خداوند منان میفرماید نعمتهای من بر دو قسمند: « مَعْرُوشَاتٍ»: أی مرتفعات.
«وَغَيرَ مَعْرُوشَاتٍ »: أی غیر مرتفعات. هردو بر میگردد به کرم و مو. اما اگر بگوییم اعم است و تنها به کرم و مو بر نمیگردد، نخل داخل در معروشات میشود، زرع هم داخل میشود در غیر معروشات.
«مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ» خداوند در عین حالی که این همه نعمت داده، اما طعم ومزه آنها یک جور نیست، بلکه طعمهای مختلف دارند.
«وَالزَّيتُونَ وَالرُّمَّانَ» زیتون و رمان را که همان انار باشد همه میشناسند، رمان و انار در شهر مقدس قم و غیر شهر قم فراوان یافت میشود.
شاعر عرب (عراقی) در وصف رمان و انار میگوید:
و أفضل الفواکه رمّانُ * یأکله الجائع و الشبعانُ
« مُتَشَابِهًا » گاهی از اوقات آنها یکدست هستند، یعنی رنگ، طعم و مزه شان یکدست و یکنواخت میباشند.
«وَغَيرَ مُتَشَابِهٍ» و گاهی از نظر رنگ، طعم و مزه شبیه هم نیستند، بلکه با همدیگر فرق میکنند.
«كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»از ميوه آن، به هنگامي که به ثمر مينشيند، بخوريد! و حق آن را به هنگام درو، بپردازيد! و اسراف نکنيد، که خداوند مسرفان را دوست ندارد!
کلمه: «كُلُوا » که فعل امر است در اینجا به معنای اباحه میباشد نه وجوب.
«وَآتُوا حَقَّهُ يوْمَ حَصَادِهِ»، کلمه «حصاد» ظاهراً به معنی درو کردن است، یعنی قیچی کردن را حصاد نمیگویند «وَآتُوا حَقَّهُ يوْمَ حَصَادِهِ» البته این بر میگردد به زرع، چون زرع زکات دارد و باید زکاتش بدهند.
اما اگر بگوییم کلمه «حصاد» اعم از چیدن و درو کردن است، هم میخورد به نخل و هم میخورد به زرع، چون هم نخل زکات دارد وهم زرع زکات دارد
حال باید ببینیم که تاکید این آیات بیشتر روی چه چیزی است، یعنی روی چه چیز بیشتر تاکید میکنند، یک آیه در سوره مبارکه رعد است که حقیقت را برای ما روشن میکند.
«وَفِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيرُ صِنْوَانٍ يسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يعْقِلُونَ»[5]
ترجمه: و در روي زمين، قطعاتي در کنار هم قرار دارد که با هم متفاوتند؛ و (نيز) باغهايي از انگور و زراعت و نخلها، (و درختان ميوه گوناگون) که گاه بر يک پايه ميرويند و گاه بر دو پايه؛ (و عجيبتر آنکه) همه آنها از يک آب سيراب ميشوند! و با اين حال، بعضي از آنها را از جهت ميوه بر ديگري برتري ميدهيم؛ در اينها نشانههايي است براي گروهي که عقل خويش را به کار ميگيرند!
«وَفِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ» در روی زمین قطعههای همجوار قرار د ارد که با هم متفاوتند.
«وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيرُ صِنْوَانٍ» و (نيز) باغهايي از انگور و زراعت و نخلها، (و درختان ميوه گوناگون) که گاه بر يک پايه ميرويند و گاه بر دو پايه؛ (و عجيبتر آنکه) همه آنها از يک آب سيراب ميشوند!
«صِنْوَانٌ»: صنوان آن است که دو شاخه روی یک اصل و پایه قرار گرفتهاند.
«غَيرُ صِنْوَانٍ» غیر صنوان آن است که هر کدام برای خود اصل و پایه جداگانه دارد.
«يسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ» همه آنها از يک آب سيراب ميشوند! آب و خاک شان یکی است و در عین حال رنگ، طعم و مزه آنها متفاوتند.
معلوم میشود که در عالم آفرینش، فقط علل مادی کافی نیست، اگر واقعاً مادی کافی بود و علل غیبی تاثیر نداشت، نباید نعمتها مختلف باشند و حال آنکه میبینیم که مختلفند.
«وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يعْقِلُونَ»و با اين حال، بعضي از آنها را از جهت ميوه بر ديگري برتري ميدهيم؛ در اينها نشانههايي است براي گروهي که عقل خويش را به کار ميگيرند!
التفسیرلعلّ الآیة نزلت لردّ ما کان المشرکون علیه من تحریم بعض المحلّلات، و یدلّ علیه قوله:« وَجَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَامِ نَصِيبًا فَقَالُوا هَذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَذَا لِشُرَكَائِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلَا يصِلُ إِلَى اللَّهِ وَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يصِلُ إِلَى شُرَكَائِهِمْ سَاءَ مَا يحْكُمُونَ»[6]
ترجمه: آنها [= مشرکان] سهمي از آنچه خداوند از زراعت و چهارپايان آفريده، براي او قرار دادند؛ (و سهمي براي بتها!) و بگمان خود گفتند: «اين مال خداست! و اين هم مال شرکاي ما [= يعني بتها] است!» آنچه مال شرکاي آنها بود، به خدا نميرسيد؛ ولي آنچه مال خدا بود، به شرکايشان ميرسيد! (آري، اگر سهم بتها با کمبودي مواجه ميشد، مال خدا را به بتها ميدادند؛ اما عکس آن را مجاز نميدانستند!) چه بد حکم ميکنند (که علاوه بر شرک، حتي خدا را کمتر از بتها ميدانند)!
یکی از آداب و اخلاق جاهلیت این بود که دوتا مزرعه داشند، مزرعه دست راست، و میگفتند این مزرعه مال خداست، یک مزرعه هم دست چپ، و میگفتند این مزرعه هم مال آلهه ما باشد، اگر یک سالی مزرعه خدا زراعت داشت، اما مزرعه آلهه شان زراعت نداشت و بی ثمر بود، می گفتند خدا نیاز ندارد، زراعت خدا را به آلهه خود میدادند، البته آلهه آنها برای خود شان خدمه داشتند، و از آن زراعت، خدمه آلهه استفاده میکردند، اما اگر سال دیگر عکس بود، یعنی مزرعه خدا (مثلاً) ثمر نمیداد و بی ثمر بود، اما مزرعه آلهه با ثمر بود، هرگز چیزی از آن را به خدا نمیدادند.
و حکی سبحانه عنهم (مشرکین) بعض المحرّمات، قال تعالی: «وَقَالُوا هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لَا يطْعَمُهَا إِلَّا مَنْ نَشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لَا يذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيهَا افْتِرَاءً عَلَيهِ سَيجْزِيهِمْ بِمَا كَانُوا يفْتَرُونَ»
مشرکین بعضی از چهار پایان و بخشی از زراعت را حجر و ممنوع میکردند و میگفتند این شتر وقتی پنج شکم زایید، حالا بچهای که از آن زاییده میشود اگر ذکر (نر) باشد، مال پسران و مردان باشد، یعنی زنان حق ندارند، و اگر أنثی و ماده بود، حق زنان است و مردان حق ندارند، با نعمتهای خدا بازی میکردند.
«وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا» و میگفتند اگر چند شکم بزاید، سوار شدن آن حرام است، چون به مقدار خودش کار کرده.
«وَأَنْعَامٌ لَا يذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيهَا افْتِرَاءً عَلَيهِ » و (نيز) چهارپاياني (بود) که (هنگام ذبح،) نام خدا را بر آن نميبردند، و به خدا دروغ ميبستند؛ (و ميگفتند: «اين احکام، همه از ناحيه اوست.»)
«سَيجْزِيهِمْ بِمَا كَانُوا يفْتَرُونَ» خداوند بزودي کيفر افتراهاي آنها را ميدهد!
«وَقَالُوا مَا فِي بُطُونِ هَذِهِ الْأَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِذُكُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَى أَزْوَاجِنَا وَإِنْ يكُنْ مَيتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكَاءُ سَيجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ»[7]
ترجمه: و گفتند: «آنچه (از بچه) در شکم اين حيوانات است، مخصوص مردان ماست؛ و بر همسران ما حرام است! اما اگر مرده باشد [= مرده متولد شود]، همگي در آن شريکند.» بزودي (خدا) کيفر اين توصيف (و احکام دروغين) آنها را ميدهد؛ او حکيم و داناست.
خلاصه مطلب اینکه، این نوع بدعتها در زمان جاهلیت بوده، و ما از اینجا به عظمت اسلام پی میبریم که در یک محیطی که احکام جاهلیت بر آن حاکم بوده، همه آنها را از بین برد، الآن در کشور ما یک بدعت بی اساس و بی پایه ای بنام سیزده بدر وجود دارد و آنچنان هم جا افتاده که اگر همه ما جمع بشویم، نمیتوانیم این بدعت را از بین ببریم، اما پیغمبر اکرم به تنهایی و آنهم در محیط عرب جاهلیت، توانست تمام بدعتهای عرب جاهلیت را از بین ببرد و احکام آسمانی را جایگزین کند.