< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه القرآن

همانطور که توجه دارید، ما تا کنون اعمال عمره را بررسی کردیم، یعنی ‌تمام اعمال عمره در قرآن کریم آمده، مگر مسئله خروج عن الاحرام (یعنی تقصیر) که آن به وسیله سنت بیان شده است.

أعمال الحجّ

اینک نوبت آن رسیده که اعمال حج را مورد بحث و بررسی قرار بدهیم، البته بخشی از اعمال حج در قرآن کریم آمده و بخش دیگر در سنت پیغمبر اکرم (ص) وروایات بیان گردیده است.

نخستین آیه راجع به وقوف در عرفات است، یعنی کسانی که عمره تمتع را انجام داده‌اند و می‌خواهند برای حج محرم بشوند، به سمت مسجد الحرام می‌روند و ازآنجا (مسجد الحرام) احرام می‌بندند، وقتی از مسجد الحرام احرام بستند، یکسره به سوی عرفات می‌روند، به این معنی که در احرام حج نه میقات لازم است و نه ادنی الحل، بلکه خودِ مکه کافی است، منتها افضل این است که از مسجد الحرام احرام ببندند، البته از خودِ مکه نیز می‌توانند احرام ببندند، آیه مبارکه می‌فرماید:

﴿لَيسَ عَلَيكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ﴾[1]

ترجمه: گناهي بر شما نيست که از فضل پروردگارتان (و از منافع اقتصادي در ايام حج) طلب کنيد (که يکي از منافع حج، پي ريزي يک اقتصاد صحيح است). و هنگامي که از «عرفات» کوچ کرديد، خدا را نزد «مشعر الحرام» ياد کنيد! او را ياد کنيد همان‌طور که شما را هدايت نمود و قطعا شما پيش از اين، از گمراهان بوديد.

خلاق متعال در این آیه مبارکه، سه مطلب را یاد آوری کرده:

الف؛ نخست می‌فرماید: مانع ندارد که انسان در ایام حج تجارت کند، کلمه ﴿لَيسَ عَلَيكُمْ جُنَاحٌ را به کار می‌برد، نکته‌اش همان است که در مسئله سعی گفتیم، در مسئله سعی گفتیم که بعضی‌ها خیال می‌ کردند که سعی بین صفا و مروه در حالی که بت‌ها در آنجا منصوب است، گناه است، ولی قرآن کریم می‌فرماید: ﴿ فَلَا جُنَاحَ عَلَيهِ أَنْ يطَّوَّفَ بِهِمَا

در اینجا نیز بعضی‌ها خیال می‌کنند که اگر کسی مکه آمد، اصلاً‌ نباید تجارت کند، نباید جنسی بخرد و نباید جنسی بفروشد، قرآن کریم می‌فرماید: ﴿لَيسَ عَلَيكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ یعنی تجارت کردن مانع ندارد، حتی در روایات داریم که یکی از منافع حج این است که مسلمانان همدیگر را بشناسند و سپس با هم قرار داد‌های تجاری ببندند، امام (ع) می‌فرماید اگر بنا باشد هر کس به درآمد کشور، شهر و روستای خود ا کتفا کند، هلاک می‌شود، چون در یک شهر همه چیز نیست، بلکه در بعضی از شهر‌ها یک نعمت است که در شهر دیگر نیست و در آن شهر دیگر نعمت دیگری وجود دارد که در آن شهر وجود ندارد و هکذا ....

بنابراین، یکی از منافع حج این است که مسلمانان همدیگر را بشناسند و قرار داد‌های تجاری ببندند و با همدیگر کار تجاری بکنند.

متن حدیث

وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ السِّنَانِيِّ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ السَّكُونِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ:« سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ لَهُ مَا الْعِلَّةُ الَّتِي مِنْ أَجْلِهَا كَلَّفَ اللَّهُ الْعِبَادَ الْحَجَّ وَ الطَّوَافَ بِالْبَيْتِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْخَلْقَ إِلَى أَنْ قَالَ وَ أَمَرَهُمْ بِمَا يَكُونُ مِنْ أَمْرِ الطَّاعَةِ فِي الدِّينِ وَ مَصْلَحَتِهِمْ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاهُمْ فَجَعَلَ فِيهِ الِاجْتِمَاعَ مِنَ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ لِيَتَعَارَفُوا وَ لِيَنْزِعَ «5» كُلُّ قَوْمٍ مِنَ التِّجَارَاتِ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ وَ لِيَنْتَفِعَ بِذَلِكَ الْمُكَارِي وَ الْجَمَّالُ وَ لِتُعْرَفَ آثَارُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تُعْرَفَ أَخْبَارُهُ وَ يُذْكَرَ وَ لَا يُنْسَى وَ لَوْ كَانَ كُلُّ قَوْمٍ إِنَّمَا يَتَّكِلُونَ عَلَى بِلَادِهِمْ وَ مَا فِيهَا هَلَكُوا وَ خَرِبَتِ الْبِلَادُ وَ سَقَطَتِ الْجَلَبُ «6» وَ الْأَرْبَاحُ وَ عَمِيَتِ الْأَخْبَارُ وَ لَمْ تَقِفُوا عَلَى ذَلِكَ فَذَلِكَ عِلَّةُ الْحَج‌»[2]

ب؛ مطلب دیگر یا فایده دیگر حج این است که آثار رسول خدا (ص) شناخته می‌شود، چرا؟ چون محدث‌ها و علما جمع می‌شوند، آثار رسول خدا را برای مردم بیان می‌کنند.

 

بنابراین، مانع ندارد حاجی هنگامی که به حج می‌رود، مال التجارة را همراه خودش ببرد، و یا در آنجا مال التجارة بخرد و در شهر خودش بیاورد، خلاصه حج در عین حالی که عبادت است، تجارتگاه و سیاستگاه نیز می‌باشد.

«فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ» از این جمله و عبارت می‌فهمیم که یکی از واجبات حج عرفات است، چرا؟ چون می‌فرماید اگر ازعرفات به مشعر الحرام رفتید، در مشعر الحرام خدا را یاد کنید، پس معلوم می‌شود که یکی از واجبات حج عرفات است، قرآن کریم این مطلب را کنایة بیان می‌کند.

پس ما ازاین عبارت سه چیز را می‌فهمیم:

1: وقوف در عرفات

2: وقوف در مشعر الحرام

3: به یاد خدا بودند در مشعر.

یعنی اینکه حاجی در مشعر باید به یاد خدا باشد (‌ذکر الله)، کسانی که روحانی کاروان‌اند غالباً این مطلب (ذکر الله) را در مشعر الحرام فراموش می‌کنند، و حال آنکه باید به حجاج یاد آوری شود که همه‌اش در مشعر الحرام نخوابد، بلکه باید مقداری هم به یاد خدا باشند، البته من نمی‌گویم که این مسئله (ذکر الله) واجب است، قطعاً مستحب است، منتها باید این مستحب را عمل کرد.

پس ما از این عبارت و جمله، سه چیز را فهمیدیم: ‌وقوف در عرفات اولاً، وقوف در مشعر ثانیاً، ً در مشعر هم به یاد خدا باشند ثالثاً.

در این آیه مبارکه، کلمه «أَفَضْتُمْ» را به کار برده، ‌کسانی که لغات عرب آشنا می‌باشند، می‌دانند که افاضه به سیل می‌گویند، یعنی هنگامی که سیل می‌آید، عرب می‌گویند:« فاض» ولذا هنگامی که شط العرب بالا بزند، عرب‌می‌گویند: فاض الشط، «أَفَضْتُمْ» کأنّه این چند میلیون بشر سیل وار از عرفات به سمت مشعر می‌روند،‌وواقعاً قضیه چنین است، یعنی وقتی هنگام غروب عرفات که می‌شود،‌ هر کس با هر وسیله‌ای که پیدا می‌کند، چه پیاده یا با ماشین به سوی مشعر می‌روند،‌ کلمه «أَفَضْتُمْ» را به کار برده که از افاضه گرفته شده است، کأنّه این سیل جمعیت، یک سیل جراری هستند که از عرفات به سوی مشعر سرازیر می‌شوند.

البته عرفات خارج از حرم است، ‌اما مشعر داخل در حرم است، «فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ» حرف «کاف» در جمله:« كَمَا هَدَاكُمْ» ‌کافِ علت است، أی لمَا هَدَاكُمْ.

گویا عرب‌ها در مشعر الحرام، چیز‌هایی دیگر می‌گفتند، مثلاً هر کدام از افتخارات خود نقل می‌کردند، قرآن کریم می‌فرماید: آن نوع تفاخر ها را رها کنید، بلکه در آنجا خدا را یاد کنید،‌معاد را یاد کنید، ‌بهشت و جنهم را یاد کنید، مقامات اولیاء و امثالش را یاد کنید.

بنابراین،‌ ما از این آیه مبارکه، چهار مطلب را فهمیدیم: وقوف در عرفات، وقوف در مشعر، ذکر الله، دیگر اینکه تجارت در ایام حج مانع ندارد.

البته احرام جناب حاجی در آیه نیست، پس احرام را از کجا فهمیدیم؟ از حرف « ثُمَّ »، حاجی بعد از آنکه تمتع را آورد و بعد از چند روزی که متمتع شد، از خودِ مکه محرم می‌شود، ولی افضل این است که از خودِ مسجد الحرام محرم بشود، این مسئله در آیه مبارکه نیامده بود، البته وقوف در عرفات را از آیه فهمیدیم، وقوف در مشعر را نیز فهمیدیم و هکذا ‌ذکر الله در مشعر را فهمیدیم، یعنی اینکه ذکر خدا در مشعر فراموش نشود، هرچند بعضی از روایات می‌گوید مستحب است، اما بعضی از مراجع می‌فرمایند واجب است.

 

الآیة الثانیة

﴿«ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[3]

ترجمه: سپس از همان‌جا که مردم کوچ مي‌کنند، (به سوي سرزمين مني) کوچ کنيد! و از خداوند، آمرزش بطلبيد، که خدا آمرزنده مهربان است!

البته این آیه مبارکه‌ ( آنگونه که مفسرین آن را تفسیر می‌کنند ) یک مشکل دارد، «ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيثُ أَفَاضَ النَّاسُ»، چون غالباً مفسرین می‌گویند مراد از افاضه، افاضه از عرفات به مشعر است، ما جواب آنان می‌گوییم: اگر مطلب از این قرار باشد که شما می‌گویید، این مطلب را قبلاً گفت ولذا دیگر نیاز به گفتن مجدد نداشت.

البته آنان برای ادعای خود وجه و دلیل دارند، یعنی اینکه می‌گویند مراد از این افاضه، افاضه از عرفات به مشعر است، دلیل دارند و می‌گویند چرا خدا تکرار کرد؟ ‌چون قریش متکبر بودند، به این معنی که قریش ابداً حاضر نبودند که در عرفات وقوف کنند، بلکه یکسره احرام می‌بستند و در مشعر می‌آمدند و می‌گفتند ما جیران خدا و جیران بیت هستیم، از این رو باید با سایر مردم تفاوت داشته باشیم، سایر مردم از مکه به سمت عرفات می‌رفتند، اما قریش متکبر یکسره به مشعر می‌آمدند، می‌گویند این آیه مبارکه ناظر به این جهت است و به آنها خطاب می‌ کند و می‌گوید: «ثُمَّ أَفِيضُوا أیها القریش مِنْ حَيثُ أَفَاضَ النَّاسُ» از آنجا که ابراهیم و اولاد ابراهیم و همه ناس و مردم، نخست به عرفات می‌روند و سپس از عرفات به مشعر می‌روند، شما نیز همین کار را بکنید «ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيثُ أَفَاضَ النَّاسُ».

می‌گویند علت تکرار در واقع، شکستن تکبر قریش است و می‌خواهد به آنان بفرماید که شما قریش هم مانند سایر مردم هستید.

اشکال استاد سبحانی

به نظر من، این تفسیر ضعیف است، چون انسجام آیه بهم می‌خورد، چون قبلاً فرمود: «فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ»، دو مرتبه بفرماید: «ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيثُ أَفَاضَ النَّاسُ» هردو می‌شوند: تکرار، چون هم در آیه قبل می‌فرماید از عرفات به مشعر بروید و هم در این آیه می‌فرماید از عرفات به مشعر بروید.

البته بعضی‌ها می‌گویند که در آیه مبارکه تقدیم و تاخیر صورت گرفته است، ولذا این دو آیه را با همدیگر می‌پیچانند تا تکرار نشود، ولی این کار در شأن قرآن نیست، معنی ندارد که ما برای اینکه حذف تکرار کنیم، بیاییم این آیه را با آیه قبلی، کمی پس و پیش کنیم.

من معتقدم که ما باید به این حدیث ( که از عایشه نقل شده) اعتنا نکنیم، عایشه می‌گوید قریش یکسره به مشعر می‌آمدند، ‌یعنی به عرفات نمی‌رفتند، این آیه مبارکه می‌فرماید: قریش، شما همانند سایر مردم اولاد حضرت ابراهیم هستید ولذا مانند آنان از عرفات به مشعر بروید.

ولی من فکر می‌کنم که این آیه مبارکه، حرف جدید می‌زند «ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيثُ أَفَاضَ النَّاسُ» یعنی:« الإفاضة من المشعر إلی المنی» آیه مبارکه را چنین معنی کنیم، یعنی ‌حالا که در مشعر مستقر شدید، حتی یاد خدا کردید، هر موقع آفتاب زد، از مشعر به سمت منی بروید.

البته اهل سنت همین که طلوع فجر شد، به سمت منی می‌روند، اما شیعیان منتظر می‌مانند تا آفتاب بزند، ولذا همگان بالای ماشین هستند که کی آفتاب سر می‌زند تا به سمت منی بروند.

بنابراین، مراد این آیه، افاضه از مشعر به سمت منی است «ثُمَّ أَفِيضُوا» أی أفیضوا من الشعر إلی المنی « مِنْ حَيثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ »

 

الآیة الثالثة

﴿وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيامٍ مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يوْمَينِ فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ لِمَنِ اتَّقَى وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيهِ تُحْشَرُونَ﴾[4]

ترجمه: و خدا را در روزهاي معيني ياد کنيد! (روزهاي 11 و 12 و 13 ماه ذي حجه). و هر کس شتاب کند، (و ذکر خدا را) در دو روز انجام دهد، گناهي بر او نيست، و هر که تأخير کند، (و سه روز انجام دهد نيز) گناهي بر او نيست؛ براي کسي که تقوا پيشه کند. و از خدا بپرهيزيد! و بدانيد شما به سوي او محشور خواهيد شد!

حُجّاج در منی سه روز هستند، دهم،‌ یازدهم، و دوازدهم، که اسم این را می‌گذارند:« أَيامٍ مَعْدُودَاتٍ»

عرب در کجا کلمه معدوده را به کار می‌برند؟ جایی که کم باشد، اگر کم باشد، عدد به کار می‌برند ولذا در داستان حضرت یوسف دارد: ﴿وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ﴾[5]

پس حُجّاج سه روز در آنجا هستند و خداوند می‌فرماید در این سه روز حواس تان جمع باشد که به یاد خدا باشید « وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيامٍ مَعْدُودَاتٍ»

البته آقایان می‌گویند روز دهم ایام تشریق نیست، بلکه ایام تشریق، روز یازدهم، داوزدهم و سیزدهم است، چرا روز دهم را جزو ایام تشریق نشمرده‌اند؟

چون «شروع الشمس علی الدماء» روز دهم نیست، زیرا روز دهم از ظهر به آن طرف می‌رود،« شروع الشمس علی الدماء» در روز یازدهم، دوازدهم و سیزدهم است، ولذا ‌آقایان، « أَيامٍ مَعْدُودَاتٍ» را به آن سه روز می‌زنند (یعنی یازدهم و دوازدهم و سیزدهم)

ولی به نظر من، «ایام التشریق» روز یازدهم، دوازدهم و سیزدهم است، اما « ایام معدودات» روز دهم را نیز می گیرد، ولذا حاجی باید پانزده نماز بخواند و بعد از هر نماز آن ذکر را هم بگوید، چرا پانزده نماز؟ چون از ظهر دهم، تا ظهر روز دوازدهم می‌شود پانزده نماز، در پانزده نماز، بعد از هر نماز یاد خدا را بگوید، یاد خدا عبارت است از آن چیزی که دراین حدیث شریف آمده است:

حَمَّادُ بْنُ عِيسى‌، عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ زُرَارَةَ، قَالَ:

قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام: التَّكْبِيرُ فِي أَيَّامِ التَّشْرِيقِ فِي دُبُرِ الصَّلَوَاتِ؟

فَقَالَ: «التَّكْبِيرُ بِمِنًى فِي دُبُرِ خَمْسَ عَشْرَةَ صَلَاةً، وَ فِي سَائِرِ الْأَمْصَارِ فِي دُبُرِ عَشْرِ صَلَوَاتٍ، وَ أَوَّلُ «5» التَّكْبِيرِ فِي دُبُرِ صَلَاةِ الظُّهْرِ يَوْمَ النَّحْرِ، يَقُولُ «6» فِيهِ: اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ ، لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ ، وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ، اللَّهُ أَكْبَرُ عَلى‌ مَا هَدَانَا، اللَّهُ أَكْبَرُ عَلى‌ مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ

وَ إِنَّمَا جُعِلَ فِي سَائِرِ الْأَمْصَارِ فِي دُبُرِ عَشْرِ صَلَوَاتٍ لِأَنَّهُ إِذَا نَفَرَ النَّاسُ فِي النَّفْرِ الْأَوَّلِ، أَمْسَكَ أَهْلُ الْأَمْصَارِ عَنِ التَّكْبِيرِ، وَ كَبَّرَ أَهْلُ مِنًى مَا دَامُوا بِمِنًى إِلَى النَّفْرِ الْأَخِيرِ»[6]

اما اینکه این ذکر واجب است یا مستحب؟ باید جواهر را نگاه کرد،‌ مسلّماً اگر انسان آن را بگوید، بهتر است، چون احتمال دارد که این ذکر واجب باشد، البته در مکه باید بعد هر پانزده نماز این ذکر را بگوید، چون در مکه روز دهم، ‌یازدهم و دوازدهم را هستیم، اما در بلاد ما و امثال بلاد ما، فقط دو رزو است، یعنی روز دهم و روز یازدهم. یعنی ما در این زمینه روایات داریم، در اینجا (ایران و سایر کشور‌ها) ما بعد از هر نماز، این اذکار می‌گوییم. «وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيامٍ مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يوْمَينِ فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ لِمَنِ اتَّقَى وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيهِ تُحْشَرُونَ».

پس مراد از:« فِی أَيامٍ مَعْدُودَاتٍ » روز دهم، یازدهم و دوازدهم است، کسانی که حج رفته‌اند، می‌دانند که زائر خانه خدا مخیر است، اگر روز دوازدهم بعد از ظهر رفت، خب، رفته و مشکلی ندارد، اما اگر ماند و غروب شد، شب را باید بماند، تا روز سیزدهم رمی جمرات بکند و بیرون بیاید، اگر قبل از غروب منی را ترک کرد، روز دوازدهم خوب است، اما اگر تاخیر انداخت و شب فرا رسید، باید شب را بماند و فردا رمی جمرات بکند و بعداً حرکت کند، قرآن می‌فرماید:« فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يوْمَينِ»، مراد از« يوْمَينِ» روز یازدهم و دوازدهم است «فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ، وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ»، یعنی انسان مخیر است بین اینکه دو روز بماند یا سه روز بماند،‌ این بستگی دارد که آیا این آدم قبل از غروب روز دوازدهم می‌رود یا نمی‌رود، اگر تا قبل از غروب حرکت کند و برود، مشکلی نیست، اما اگر رفتن را به تاخیر بیندازد تا این که شب فرا برسد، در این صورت باید شب را بماند و فردا هم رمی جمرات کند، « فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يوْمَينِ»، کلمه « يوْمَينِ» روز دهم را نمی‌گیرد، چون روز دهم، حاجی همه‌اش در منی نیست، زیرا مقداری را در راه است، اما یازدهم و دوازدهم را در منی است، «وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ» این تخیر « لِمَنِ اتَّقَى» این تاخیر مال کسی است که گناه نکرده باشد، یعنی محرمات احرام را انجام نداده باشد، و الا اگر محرمات احرام را انجام داده باشد، حتماً باید سه روز بماند، من فکر می‌کنم که مراد از جمله « لِمَنِ اتَّقَى» صید است، یعنی اگر کسی صید بکند، باید سه روز بماند، یعنی روز سیزدهم را هم بماند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo