درس خارج فقه آیت الله سبحانی
97/07/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه القرآن
بحث ما در باره ادله کسانی است که (هم در عصر حضور و هم در عصر غیبت،) قائل به وجوب تعیینی نماز جمعه هستند، ما روایات را بر چهار دسته و گروه تقسیم کردیم:
الطائفة الأولی: ما یذکر صلاة الجمعة و من تجب علیه من دون أن یذکر حضور الإمام (ع)
گروه اول را در جلسه گذشته خواندیم که حضرت میفرماید نماز جمعه بر همگان واجب است، مگر چند طائفه، ومقید نمیکند که حتماً باید امام العصر (امام معصوم ع) یا اذن امام العصر باشد، یعنی:« ایجاب صلاة الجمعه علی الناس کلّهم».
الطائفة الثانیة: ما یدلّ علی البعث علی الإقامة مع عدم کون المقیم هو المعصوم
گروه دوم روایاتی است که حضرت در آنها برخواندن و اقامه نماز جمعه ترغیب و تشویق میکند، اما در این روایات نیامده که خودِ مُقیم امام (ع) است یا ماذون از طرف امام.
پس روایات گروه دوم، با روایات گروه اول فرق کرد ، چون گروه اول جنبه بعثی نداشت، فقط میگفت نماز جمعه بر همگان واجب است مگر چند طائفه (إیجاب الصلاة علی الناس کلّهم) إلّا چند طائفه، ولی روایات گروه دوم، عملاً بعث، تشویق و ترغیب می کنند بر اینکه مردم (شیعیان) که نماز جمعه را بخوانند، اما در آنها نیامده که مقیم حتماً امام معصوم (ع) یا ماذون از طرف امام معصوم () باشد، اینک ما این روایات را میخوانیم:
1: محمد بن الحسن الطوسی، باسناده عن الحسین بن سعید – چرا باسناده میگوید؟ چون جناب طوسی درسال: 460 فوت کرده، و حال آنکه حسین بن سعید اهوازی در قران سوم زندگی میکرده، ولذا بین این دو بزرگوار خیلی فاصله زیاد است، اگر بخواهد سند خود را به کتاب حسین بن سعید بگوید، کتابش زخیم میشود، از این رو، سندش را در آخر ذکر کرده است – عن ابن أبی عمیر، عن هشام بن سالم، عَنْ زُرَارَةَ قَالَ:« حَثَّنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَى صَلَاةِ الْجُمُعَةِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ يُرِيدُ أَنْ نَأْتِيَهُ فَقُلْتُ نَغْدُو عَلَيْكَ فَقَالَ لَا إِنَّمَا عَنَيْتُ عِنْدَكُم»[1]
حضرت آنچنان ما را به خواندن نماز جمعه ترغیب و تشویق کرد که فکر کردیم میخواهد بفرماید فردا بیایید تا با هم نماز جمعه را بخوانیم «فَقُلْتُ نَغْدُو عَلَيْكَ»؟ من به حضرت عرض کردم که فردا برای اقامه نماز جمعه خدمت شما بیاییم؟ «فَقَالَ لَا، إِنَّمَا عَنَيْتُ عِنْدَكُم» فرمود:نه، بلکه خودتان اقامه کنید، یعنی خودِ شیعیان جمع بشوند و نماز جمعه را اقامه کنند.
معلوم میشود که در نماز جمعه، وجود امام معصوم (ع) شرط نیست، مگر اینکه بگوییم این خودش یکنوع اذن از طرف آن حضرت است.
و المتبادر من الروایة أنّ الإمام أکّد علی إقامة صلاة الجمعة فیما بینهم، إمّا إقامة صلاة الجمعة بینهم، أو الحضور فی جمعات الآخرین من الشیعة، و أمّا الحضور فی جمعات المخالفین (اهل سنت) فهو بعید جدّاً و بذلک یظهر ضعف ما أورد علی الاستدلال بالروایة من أنّ المقصود الترغیب فی حضور جمعات المخالفین لئلّا تظهر مخالفة الأئمة ع و شیعتهم لخلفاء الوقت و عمالهم.
بعضیها خیال میکنند که حضرت میخواهد به شیعیان بفرماید که بروید و در نماز جمعه دیگران (امویها و عباسیها) شرکت کنید.
ما در جواب کسانی که از این حدیث، یک چنین برداشت نا صحیح دارند، میگوییم این گفتار شما با عبارت امام (ع) سازگار نیست، چون عبارت امام (ع) این است:« إِنَّمَا عَنَيْتُ عِنْدَكُم»، ولذا مراد امام (ع) یا این است که خودشان نماز جمعه را بر قرار کنند، یا اگر شیعیان در جاهای دیگر (مانند بغداد و غیر بغداد) نماز جمعه دارند، بروند و در نماز جمعه آنها شرکت کنند، منتها احتمال اول بهتر است، یعنی اینکه خودِ شان نماز جمعه را بر قرار کنند، چون احتمال اینکه نماز جمعهای برای شیعه بوده و حضرت میخواهد بفرماید شما هم در آنجا شرکت کنید، این احتمال، نسبت به احتمال اولی ضعیف تر است، اما اینکه بگوییم حضرت میخواهد به شیعیان بفرماید بروید و در نماز جمعه مخالفین (امویها و عباسیها) شرکت کنید،این احتمال خیلی بعید است.
گفتار آیت الله بروجردی
ما تا اینجا استدلال به روایت را تمام کردیم، حال باید ببینیم که آیت الله بروجردی این روایت را چگونه معنی می کنند، ایشان در این استدلال دو اشکال دارد:
الف؛ حضرت میفرماید: جناب زراره، بروید در نماز جمعه کسانی که من نصب کردهام، شرکت کنید، یعنی بروید در نماز جمعه کسانی شرکت کنید که از طرف من منصوباند، اگر معنای روایت این باشد، این (معنی) ربطی به بحث ما ندارد، چون بحث ما در باره این است که در زمان غیبت ، نه حضور امام معصوم (ع) شرط است و نه اذن او، ولی ایشان (آیت الله بروجردی) میفرماید: لعل حضرت به جناب زراره میفرماید: بروید در نماز جمعهای شرکت کند که از طرف من منصوباند.
جواب از اشکال اولما از این اشکال جواب میدهیم و میگوییم: اگر واقعاً امام صادق (ع) جمعی را برای نماز جمعه نصب کرده بود، آیا امکان دارد و متصور است که زراره آنها را نشناسد و حال آنکه زراره نزدیکترین فرد به امام صادق (ع) است، آیا میشود که امام (ع) عدهای را برای نماز جمعه نصب کند و زراره ازآن آگاه نباشد؟!
بنابراین،اشکال اول، خیلی اشکال مهم نیست، چون ایشان (آیت الله بروجردی) میفرماید حضرت گروهی را برای نماز جمعه نصب کرده بود، به زراره میگوید بروید و در آن نماز جمعهها شرکت کنید، چون آنها را امام اذن داده بود، ولذا این روایت شاهد بحث ما نمیشود.
ما در جواب ایشان عرض کردیم که اگر امام (ع) گروهی را برای نماز جمعه نصب کرده باشد، بعید است که جناب زرارة که نزدیکترین کس است به امام صادق (ع)، ازآن خبردار و آگاه نباشد.
ثمّ إنّ سیّد مشایخنا البروجردی (ره) أورد علی الاستدلال بوجهین:الأوّل: أن یکون المقصود ترغیبهم فی حضور الجمعات الّتی کان یقیمها المنصوبون من قبل الإئمة (ع) إذ من المحتمل کون أشخاص معینین منصوبین من قبلهم (ع) لإقامتها فی بعض الأمکنة.
یلاحظ علیه: أنّ الظروف السائدة علی أئمة أهل البیت (ع) کانت تمنع من نصب أشخاص لإقامة الجمعة من قبلهم (ع)، أضف إلی ذلک أنّه لو کان هناک نصب، لم یخف علی زرارة و أضرابه، بل کان زرارة أولی بالنصب.
اگر واقعاً حضرت یک چنین تشکلاتی داشت، مسلّماً أمویها و عباسیها تحمل نمیکردند، چون این مقام، نشانه امامت و خلافت بود.
پس آیت الله بروجردی فرمود که «لعلّ» حضرت جمعی را اجازه داده بود که نماز جمعه را بخوانند، و به دیگران بفرماید که در نماز جمعه آنها شرکت کنید.
ما در جواب ایشان عرض کردیم که این فرمایش شما از جهاتی بعید است:
اولاً؛ شرائط اجازهای یک چنین کاری را نمیداد.
ثانیا؛ اگر امام (ع) چنین افرادی را نصب میکرد، حتماًزرارة از آن مطلع و آگاه بود و بر ایشان (زراره) مخفی نمیماند.
ثالثاً؛ خودِ جناب زراره با آن جایگاه و منزلتی که نزد امام داشت، اولی بود بر اینکه حضرت او را نصب کند.
ب؛ اشکال دوم آیت الله بروجردی، کمی قوی تر از اشکال اولش است، ایشان در اشکال دومش میفرماید: حضرت با این عبارت ( إِنَّمَا عَنَيْتُ عِنْدَكُم) آنها را عملاً برای نماز جمعه نصب کرده، یعنی نصب معاطاتی، اینکه حضرت میفرماید: بروید نماز جمعه را در بین خود اقامه کنید، این در واقع نصب آنهاست برای امامت نماز جمعه، البته اگر این مطلب درست باشد، استدلال ما ضعیف میشود، منتها کلام و سخن در این است که آیا ازاین عبارت استفاده میشود که حضرت آنها را برای امامت جمعه نصب کرده؟
بنابراین، مرحوم بروجردی در احتمال اول میگوید، حضرت گروهی را برای امامت نصب کرده بوده، ولذا به شیعیان میفرماید بروید در نماز آنها شرکت کنید.
ما در جواب ایشان عرض کردیم که این احتمال بعید است.
احتمال دوم اینکه حضرت با این عبارتش، آنها را عملاً برای امامت نصب کرد، یعنی نصب عملی، قهراً روایت شاهد عرض ما نیست، چون بحث ما در جایی است که نصبی در کار نباشد.
الثانی: أن یکون نفس هذا الکلام منه (ع) نصباً، أو إذناً لهم بأن یکون نصباً لأشخاص معینین خاطبهم بکلامه، إمّا بأن یکون إذناً لهم بما أنّهم فقهاء، فیعمّ جمیع فقهاء الشعیة، أو بأنّ یکون إذناً لهم بما أنهم مؤمنون، فیعمّ جمیع المؤمنین»[2]
جواب استاد سبحانی از اشکال دوم آیت الله بروجردیما در جواب ایشان عرض میکنیم که این احتمال نیز از عبارت امام (ع) استفاده نمیشود، چون اگرما این عبارت را به یک نفر عرب (که ذهنش با این مسائل آلوده نباشد) بدهیم، که حضرت فرمود: بروید نماز جمعه را اقامه کنید، اما من شما را برای اقامه جماعت نصب کردم و یا اذن دادم، مسئله «نصب» از عبارت امام (ع) استفاده نمیشود، بلکه حضرت تشویق میکند که بین شیعه نیز نماز جمعه ترک نشود.
یلاحظ علیه: أنّ هنا احتمالاً آخر أقرب إلی اللفظ، وهو تحریص زرارة و أمثاله علی العمل بالفریضة الواردة فی کتاب الله و اقامتها و عقدها بین الشیعة حسب الإمکانات.
«و لعمر القارئ» لولا أنّ صلاة الجمعة صارت موضع النقاش و الجدل عبر قرون عشرة، لما خطر ببال أحد أمثال هذه الاحتمالات حول هذه الروایات الحاثّة علی إقامة الجمعة لشیعتهم.
البته گاهی از اوقات معنای حدیث روشن است، منتها چون آقایان در بارهاش ایجاد احتمال میکنند، ولذا انسان در معنای حدیث متزلزل میشود، اولی گفت بروید در نماز جمعه سنیها شرکت کنید، و حال آنکه حضرت میفرماید:
«إِنَّمَا عَنَيْتُ عِنْدَكُم»، آیت الله بروجردی فرمود، قبلا گروهی را نصب کرده بود، ولذا میفرماید آنجا شرکت کنند.
ما در جواب ایشان گفتیم این مطلب هم امکان ندارد، احتمال سوم میگوید خودِ ترغیب و تشویق امام (ع) یکنوع نصب و اذن است.
ما در جواب گفتیم:« نصب و اذن» از روایت استفاده نمیشود. چون ظاهر روایت این است که امام (ع) شیعیان را ترغیب و تشویق به خواندن نماز جمعه میکند، یعنی حضرت نمیفرماید که شرط اقامه نماز جمعه، حضور امام عصر است یا اذن او.
2: وَ بِإِسْنَادِهِ - بین شیخ طوسی و بین محمد بن علی بن محبوب فاصله زمانی بوده، ولذا ایشان (شیخ طوسی) حدیث را از کتاب محمد بن علیّ بن محبوب گرفته و سندش را نسبت به کتاب در آخر کتاب ذکر کرده است، و ضمناً به این نکته نیز توجه شود که محمد بن علیّ بن محبوب، غیر از ابن محبوب است، در رجال داریم:« عن ابن محبوب»، در اینجا داریم:« محمد بن علیّ بن محبوب»، محمد بن علی بن محبوب ممّن لم یروی عنهم (علیهم السلام)، یعنی از ائمه اهل بیت (ع) مستقیماً روایت ندارد، البته در زمان غیبت صغری بوده، هرگز از ائمه اهل بیت (ع) نقل روایت ندارد، بر خلاف ابن محبوب - که اسمش حسن بن محبوب است- ایشان (حسن محبوب) دو سال بعد از شهادت امام صادق (ع) متولد شده است، یعنی در سال:« 150» متولد شده، کی فوت شده؟ در سال:« 234،» فوت شده، حسن محبوب قهرمان روایت است، یعنی روایات فراون نقل کرده است و خیلی هم بزرگوار است- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ – حدیث تا عبد الملک خوب است، اما درعبد الملک اختلاف است که آیا ثقه است یا نه، شیعه است یا نه؟ ولی من در رجال نجاشی در باره عبد الملک بن اعین (برادر زرارة) حدیثی پیدا کردم که حضرت او را تعریف کرده.
و السند صحیح، و أمّا عبد الملک بن أعین، یقول سید مشایخنا البروجردی:« فی وثاقته و تشیعه خلاف» لکن الظاهر ممّا رواه الکشی کونه شیعیاً ثقة، روی الکشی قال: قال أبوعبد الله (ع) بعد موت عبد الملک بن أعین: «اللّهم إنّ أبا ضریس کنّا عنده خیرتک من خلقک (یعنی ما را از برگزیدگان خلقت میدانست) فصیّره فی ثقل محمد صلواتک علیه یوم القیامة، ثمّ قال أبو عبد الله (ع) أما رأیته؟ یعنی فی النوم (او را در خواب ندیدی؟) فذکرت؟ فقلت: لا، فقال: سبحان الله أین مثل أبی الضریس لم یأت بعد»[3]
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ:« مِثْلُكَ يَهْلِكُ وَ لَمْ يُصَلِّ فَرِيضَةً فَرَضَهَا اللَّهُ - قَالَ قُلْتُ: كَيْفَ أَصْنَعُ قَالَ صَلُّوا جَمَاعَةً يَعْنِي صَلَاةَ الْجُمُعَةِ»[4] حضرت در اینجا دعوت میکند که بروید نماز جمعه را بخوانید، نمیفرماید نماز جمعهای بخوانید که من هستم یا ماذون از طرف من، قدر متیقن این است که امام و خطیب در نماز جمعه باید شیعه باشد، بیشتر از این دلالت ندارد.
اشکال آیت الله بروجردی بر روایتمرحوم بروجردی میفرمود که این روایت دلالت ندارد. چرا؟ چون جمله: «يَعْنِي صَلَاةَ الْجُمُعَةِ» کلام امام نیست، بلکه کلام راوی است.
جواب استاد سبحانی از اشکالما در جواب ایشان عرض میکنیم که در اینجا قرینه داریم که مراد صلات جمعه است، قرینه کدام است؟ کدام نماز است که «عبد الملک بن اعین» آن را ترک میکرد، آیا غیر از نماز جمعه، نماز دیگر را ترک میکرد؟ اینکه حضرت او را مورد خطاب قرار میدهد و میفرماید: « مِثْلُكَ يَهْلِكُ » معلوم میشود که نماز جمعه را نمیخوانده، و الا بعید است که ایشان (عبد الملک بن اعین) نمازهای یومیه را نخواند.
بله، هر چند عبارت، عبارت امام (ع) نیست، اما قرینه داریم که مراد امام (ع) نماز جمعه است، البته جناب عبد الملک هم که شرکت نمیکرد، اجتهاد داشت بر اینکه امام جماعت باید عادل باشد، این افرادی که نماز اقامه میکنند، عادل نیستند ولذا شرکت نمیکرد، حضرت میفرماید شرکت کن.
بله، جناب عبد الملک به نماز جمعه شرکت نمیکرد، بر خلاف زراره، یعنی زراره شرکت میکرد، عبد الملک هم اگر شرکت نمیکرد، روی اجتهاد خودش شرکت نمیکرد، اجتهادش این بود که امام باید عادل باشد و امویها و عباسیها عادل نیستند، حضرت میفرماید: «صَلُّوا جَمَاعَةً يَعْنِي صَلَاةَ الْجُمُعَةِ» یعنی نماز جمعه را بین خود بخوانید.
وقد أور السیّد البروجردی علی الاستدلال بإشکالین:1: إنّ جملة ( یعنی صلاة الجمعة) لیست من کلام الإمام ع، فلیست الروایة ظاهرة فیما نحن فیه.
أقول: نفترض أنّ الجملة لیست من کلام الإمام (ع)، و لکن أیّ فریضة یحتمل أنّ عبد الملک ترکها غیر صلاة الجمعة.
2: إنّ الظاهر أنّه (ع) کان بینه (ع) و بین عبد الملک مکالمات من قبل، و لعلّه کان بین تلک المکالمات قرینة علی أنّ المقصود هو التوبیخ علی ترک الحضور للجمعة المنعقدة بإذن الإمام ع»[5]
یعنی:« لعل» هنگامی که امام (ع) با عبد الملک صحبت می کرد، قبلاً حضرت به عبد الملک فرموده که من گروهی را برای امامت نصب کردهام، سراغ آنها برو وپشت سر آنها نماز جمعه را بخوان، میگوید لعل قبل از این کلام، حضرت یکنوع مذاکرهای با عبد الملک داشته و قبلاً گفته که فلان بن فلان را برای نماز جمعه نصب کردهام، برو در نماز جمعه آنها شرکت کن.
ما در جواب ایشان عرض میکنیم: شما وقتی این احتمال را در این روایت میدهید، آیا در روایات دیگر هم این احتمال را میدهی؟!
یلاحظ علیه: إنّ هذا النوع من الاحتمال جایر فی أکثر الروایات فی غالب الأبواب، و لازم ذلک ترک العمل بالروایات لأجل هذا النوع من الاحتمالات.
3:احتمال صدور الکلام المذکور تقیةً، من عدّة کانوا حاضرین عنده.
یلاحظ علیه: أنّه لا شاهد علی هذا الاحتمال.
این احتمال نیز نادرست و غیر صحیح است، چون اصل در کلام عدم تقیه است، و اگر به احتمال تقیه ترتیب اثر بدهیم، همه روایات از کار میافتد.
3: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ (صفوان بن یحیی که در سال:«208،» فوت کرده است - عَنِ الْعَلَاءِ[6] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ:« سَأَلْتُهُ عَنْ أُنَاسٍ فِي قَرْيَةٍ هَلْ يُصَلُّونَ الْجُمُعَةَ جَمَاعَةً قَالَ نَعَمْ وَ يُصَلُّونَ أَرْبَعاً إِذَا لَمْ يَكُنْ مَنْ يَخْطُبُ»[7] .
حضرت میفرماید اگر شرائط برای نماز جمعه آماده نیست، همان نماز ظهر را بخوانند و اگر شرائط آماده است، نماز جمعه را بخوانند.
اشکال آیت الله خوئیمرحوم آیت الله خوئی در جلد اول کتاب:« التنقیح» میفرماید: مگر میشود قریهای باشد که اصلاً در آنجا خطیبی نباشد، میفرماید: أقلاً یک نفر پیدا میشود که در خطبه اول بگوید:« أیها الناس، اتق الله»، در خطبه دوم بگوید:« ایها الناس، چنین و چنان بکنید، اصلا میشود که در قریهای اصلاً خطیب نباشد؟!
جواب استاد سبحانیما در جواب ایشان عرض میکنیم، نظر حضرت این نماز جمعهای که شما میفرمایید نیست که در دو دقیقه تمام بشود، بلکه مراد از نماز جمعه، آن نماز جمعهای است که برایش شأن وشئونی بود، یعنی مردم از یک فرسخی و دو فرسخی میآمدند و به نماز جمعه شرکت میکردند، اقلاً باید خطیب جمعه مقداری از آیات و روایات را بداند، و ...، مسلّماً همه قریهها واجد چنین خطیبی نیستند، اگر نماز جمعه همین باشد که شما میفرمایید، هیچکس دنبال یک چنین نماز جمعهای نمیرود، و حال آنکه نماز جمعه برای خودش منبری داشت، عصا و شمشیری داشت، جمعیت جمع میشدند و خطیب هم خطابه میخواند، مسلّماً این نوع خطیب در همه جا پیدا نمیشود، ولذا معلوم میشود که شرط این است که اگر خطیب است باید نماز جمعه را بخواند، اگر خطیبی در کار نیست، همان نماز ظهر را بخوانند، حضرت نمیفرماید حتماً امام غصر باشد یا ماذون از طرف آن حضرت باشد.
4: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:« إِذَا كَانَ قَوْمٌ فِي قَرْيَةٍ صَلَّوُا الْجُمُعَةَ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ فَإِنْ كَانَ لَهُمْ مَنْ يَخْطُبُ لَهُمْ جَمَّعُوا إِذَا كَانُوا خَمْسَ نَفَرٍ وَ إِنَّمَا جُعِلَتْ رَكْعَتَيْنِ لِمَكَانِ الْخُطْبَتَيْنِ»[8]
إنّ مفاد الروایتن هو کون الفریضة صلاة الظهر إذا لم یکن عندهم من یخطب و صلاة الجمعة إذا کان لهم من یخطب، و مع ذلک فالمیزان وجود الشرط الأهم أعنی الإمام الذی یخطب، فإنّ الخطبتین لیستا أمراً سهلاً.
ثمّ إنّ السیّد البروجردی احتمل أن یکون المراد بالجمعة، صلاة الظهر یوم الجمعة، و یکون السؤال عن أهل القریة من جهة أنّهم لا یتمکنون – غالباً – من إقامة الجمعة لعدم الإمام أو من نصبه.
یلاحظ علیه:أنّه لو کان السؤال عن صلاة الظهر یوم الجمعة، فما معنی قوله ع:« إِذَا كَانُوا خَمْسَ نَفَرٍ وَ إِنَّمَا جُعِلَتْ رَكْعَتَيْنِ لِمَكَانِ الْخُطْبَتَيْنِ.»
بنابراین، این چند روایت را خواندیم که این روایات حاکی از آن است که حضرت فرمان میدهد که شیعیان بروند نماز جمعه را بخوانند بدون اینکه اصلاً بفرماید حتماً امام معصوم (ع) یا ماذون از طرف امام معصوم (ع) باشد.